زندگی یک آیسان (قسمت 3)

توسط The Inquisitor
Geplaatst در آیسان, زندگی در تایلند
برچسب ها:
مارس 8 2017

Inquisitor اکنون فرصتی منحصر به فرد برای دنبال کردن میانگین زندگی یک خانواده کوچک آیسان دارد. برادر نازنین. یک زندگی معمولی آیسانی، فراز و نشیب، احتمالاً با موضوع اصلی: چگونه در این منطقه محروم زندگی بسازیم؟ زمان برای یک دنباله، The Inquisitor شما را به گذشته می برد، در عصر مدرن، در جایی که خود را یک کشور مدرن می نامد.

یک زندگی آیسانی

تای در آن اسکات معمولی می نشیند تا برنج را با دست تمیز کند. روی زمین یک کاسه تخت بزرگ بامبو وجود دارد که او مرتباً چند مشت برنج را از یک سطل رنگ پلاستیکی قدیمی برمی‌دارد، که به نوبه خود از یک کیسه پلاستیکی بزرگ پر می‌شود. این شامل برنج های عرضه شده توسط پوآ مو بود، او ذخایر برنج روستا را مدیریت می کند، او می داند چه کسی می تواند چند کیلوگرم داشته باشد. و این بار تای چند کیسه برنج از یک برداشت مکانیکی نادر دریافت کرد. آن برنج پر از سنگ های کوچک و تیره است. هیچ کس در اینجا این را دوست ندارد، آنها برنج دستی را ترجیح می دهند که می تواند بلافاصله استفاده شود.

تای و پیاک نگرانی هایی دارند. پی پی کوچولو مریض است. برای یک یا دو هفته. او هنوز هم راه می‌رود، حتی گاهی به مدرسه می‌رود، اما اغلب انرژی ندارد، خیلی زود نفسش بند می‌آید. و سرفه زیاد، آبریزش بینی. آنها آن را به کلینیک محلی بردند و در آنجا داروها را به مدت یک هفته دریافت کردند، همه آنها به قیمت سی بات. اما این کار نمی کند. و در واقع بهتر است به یک بیمارستان خصوصی بروند، اما پولی برای آن وجود ندارد.

پی پی بعد از یک سرماخوردگی ساده چیزی روی ریه هایش گرفت. در ابتدا به خوبی از آن مراقبت نمی شد، اما شرایط زندگی و آب و هوا نیز عامل این امر است. اگر پی پی حتی بوی آب را حس کند، برای بازی به آنجا می رود. اما هنوز هم صبح و عصر سرد است. مرتباً به زیر بیست درجه می رسد. برای جابجایی گسترده آب مناسب نیست. و خانه آنها پر از شکاف و سوراخ است، ممکن است در شب بسیار سرد باشد، اما پتوهای اضافی زیادی وجود ندارد. و همچنین دوش روزانه، آب سرد چون دیگ ندارند. این واقعیت که پی پی توانست در سردترین هفته در The Inquisitor با آب گرم خوب دوش بگیرد کمک چندانی نکرد.

این هم در سر پیاک است، زیرا پول خوبی که از زغال به دست می آید مدت هاست که از بین رفته است. بدون اینکه خانواده به خود اجازه افراط بدهد، اما گاهی اوقات منوی روزانه باید با مواد مغذی تکمیل شود. گوشت خوک، مرغ، ماهی. گوشت گاو نمی خرند، کیلویی چهارصد بات، این برایشان خیلی گرون است. قیمت مرغ همسایه بسته به وزن حیوان بین XNUMX تا XNUMX بات است. بنابراین گاهی اوقات مرغ، برای پی پی نیز خوب است زیرا او آن را دوست دارد. و گهگاه ماهی، صد بات در هر کیلوگرم در بازار، اما تای همکارانش را به خوبی می شناسد و اغلب به صورت مبادله ای است: ماهی برای پای مرغ.

پس زن تفتیش عقاید از دل خوبش بیرون می آید. و آنها را پسر کوچک-به طرز شیرینی کار می کند. او مرتباً خواستگاری می کند برای صرف غذا در رستوران معروف شهر. اما شما همچنین ممکن است انتخاب کنید. گوشت خوک، مقدار زیادی سبزیجات، صدف، به طور خلاصه، مواد خوشمزه و مغذی. اجازه دهید De Inquisitor پس از تماس تلفنی عاشق برای سفارش، خود را متقاعد کند که وسایل را تحویل بگیرد. وقتی گونی ها را به او می دهند، از مقدار، قیمتی که به عنوان یک غربی ثروتمند - حداقل در چشم هموطنانش - متوجه نمی شود، شگفت زده می شود. آیا ما سه نفر واقعا اینقدر می خوریم؟

البته که نه. Liefje-lief برای پنج نفر سفارش داده است. و اجازه دهید The Inquisitor نیز یک کیلوگرم دیگر اضافه کند استیک، انتخاب کنید - زیرا این چیزی است که باعث می شود حتی خوشمزه تر؟ این غذای ساده یک جشن برای همه است. همه چیز شامل دویست بات برای هر نفر می شود که برای پیاک و تای غیرقابل استطاعت است، برای ما چیزی معمولی برای یک غذای خوب. جوان ها خودشان را تا سر حد مرگ می خورند، نه از روی طمع، فقط به این دلیل که طعم بسیار خوبی دارد و همچنین به دلیل مغذی بودن آن. و پی پی؟ ترجیح او این بود که مانند یک غذای بزرگ، به خصوص استیک، می خورد.

روزهای بعد، پیاک می تواند دوباره مقداری درآمد کسب کند. در روستای بعدی نوعی شرکت قطع وجود دارد. از نظر قانونی، زیرا آنها جنگل های اکالیپتوس را خریداری می کنند. پیشنهادی می دهند و در صورت موافقت مالک، بلافاصله پول دریافت می کند. آنها سپس درختان را قطع کردند، آنها را به صورت تنه های صاف و زیبا دیدند و به نوبه خود آنها را فروختند. آنها باهوش هستند، زیرا فقط زمانی جنگل می خرند که خودشان سفارش داشته باشند، بنابراین از قبل سود خود را می دانند. حالا یک نظم بسیار بزرگ با فشار زمان وجود داشت، بنابراین آنها کارگران روزمزد را برافراشتند.

گاوها را باید تای برد زیرا قبل از طلوع آفتاب می روند. جهت Nong Khai، صد کیلومتر جلوتر. آنها حتی تا زمانی که کل جنگل پاک شود، دو شب در آنجا می خوابند. پیاک باید پول بیاورد زیرا پیام این است که خودتان مراقب غذا باشید، برخلاف زمانی که به عنوان کارگر روزمزد در مزارع برنج کار می کنید، مشتری غذا تهیه می کند. پس دوباره سیصد بات از خواهر قرض بگیر. اینکه چگونه پیاک می‌تواند از آن بخورد و بنوشد در ابتدا برای د Inquisitor معمایی بود، به هر حال خیلی کم، صد بات در روز. پس از آن متوجه می شود که آنها بیشتر غذای خود را در جنگل جمع می کنند. اما به این دلیل آنها درآمد بیشتری نیز دارند، پیاک چهارصد بات در روز کاری دریافت می کند.

Taai در حال حاضر بسیار شلوغ است. گاوها، پسرش، غذا تهیه می کنند، باغ سبزی او را نگهداری می کنند. علاوه بر این، فقط روز بازار بزرگ شهر است که هر دو هفته یک بار برگزار می شود و او و خانواده اش می توانند درآمد بسیار خوبی از غرفه مرغ داشته باشند. پی پی باید بیاید. یک روز کامل. غرفه باز است، بدون برزنت سقفی در برابر آفتاب، فقط یک چتر فرسوده. پی پی زیر میز می نشیند، باید بین بطری های گاز مشغول باشد که البته بعد از چند ساعت خسته کننده می شود. در آن لحظه De Inquisitor از راه می رسد، او دوست دارد در این بازار پرسه بزند، تنوع بسیار زیادی در عرضه، افراد زیادی روی پاهای خود، بسیار دنج.

تاایی جرات نمی کند چیزی بپرسد، اما چشمانش حرف زیادی می زند. پی پی خیلی احساس ناراحتی می کند و این بدترین اتفاقی است که می تواند برای شما در آیسان بیفتد. خوب پس، تفتیش عقاید قلبش را باز می کند و پی پی را به سرگردانی می برد. که کمی دیرتر از آن شکایت می‌کند، زیرا پی پی بسیار سرزنده است، او اغلب از دید ناپدید می‌شود، بین دکه‌ها پنهان می‌شود، بستنی می‌خواهد، کمی دیرتر برای یک میان وعده، کمی دیرتر کوکا می‌خواهد. سپس او خسته است و می خواهد حمل شود. به هر حال جهنم سپس به ماشین و خانه که در آنجا پی پی را به سرپرستی عزیزش می‌سپارد.
ایسان، این مواظبت از یکدیگر است. و ناله نکن

ادامه دارد

11 پاسخ به “زندگی یک آیسان (قسمت 3)”

  1. جوزف پسر می گوید

    هر کسی که از کشور خود انتقاد می کند باید بگذارد این داستان واقعی در درون خود غرق شود. سپس ممکن است متوجه شویم که ما از یکی از مرفه ترین کشورهای جهان آمده ایم و به لطف آن می توانیم در کشوری مانند تایلند و بسیاری از کشورهای دیگر هزینه های زیادی را بپردازیم. فقط خود را به جای شخصیت های اصلی داستان های Inquisitor در مورد مردم عادی در آیسان قرار دهید. ناراضی؛ کدام یک از ما جرات دارد این را با صدای بلند بگوید؟

  2. نجار می گوید

    چه داستان زیبایی است!!! چه خوب که این فرنگ (من) نه اجازه دارد، نه نمی تواند، نه می خواهد و نه مجبور است کار کند. یکی 400 Bht درآمد دارد و 100 Bht برای غذا خرج می کند... من تقریباً 400 Bht را برای غذا و نوشیدنی خرج می کنم و حتی در مورد اینکه کجا بخوابم صحبت نمی کنم. پس من کاملا با جوزف موافقم مسلما نمیتونیم گله کنیم!!! من بی صبرانه منتظر ادامه فیلم هستم...

  3. به Eugenio می گوید

    بازپرس،
    داستان شگفت انگیز!

    یوسف،
    با این چی میخوای بگی؟ اینکه سوء استفاده ها در تایلند یک واقعیت ثابت است که خود تایلندی ها نمی توانند آن را تغییر دهند؟
    اینکه هلندی ها دیگر اجازه ندارند از چیزی شکایت کنند، زیرا در جاهای دیگر بدتر است؟ (به عنوان مثال: "در گرونینگن نباید از زلزله شکایت کنند، زیرا در ایتالیا کشته شده اند و خانه ها کاملاً فرو ریخته است")
    من در بنگلادش کار کرده ام و کار واقعی کودکان (از سن 3 سالگی)، استثمار و فقر واقعی را دیده ام. تایلند در مقایسه یک بهشت ​​است. ممکن است تایلندی دیگر به این دلیل شکایت نکند؟ البته که هست!
    شما به راحتی از کلمات "دادن"، "اجازه" و "جرأت" استفاده می کنید.
    این پاسخ را نوشتم زیرا به نظر من نوعی "پلیس فکر" در حال حاضر برخی از خوانندگان را اغلب و ناعادلانه به عنوان شاکی نشان می دهد، بنابراین آنها از بیان آزادانه نظرات خود در این وبلاگ عالی دلسرد می شوند.

  4. هندریک اس. می گوید

    دیگر به سختی پاسخ می‌دهید، اما همچنان قطعات خود را با رضایت فراوان بخوانید. سبک نوشتاری واقعاً زیبا و آسان برای همدلی.

    Mvg، هندریک اس.

  5. مرد می گوید

    در واقع در قطعات نوشته شده توسط Inquisitor شناخت زیادی وجود دارد... 1 علاوه بر این، بدون اینکه بخواهیم متهم به شکافتن موها شویم: به اصطلاح "سنگ های سیاه" که به صورت دستی از برنج خام (چه برنج چسبناک و چه برنج معمولی) برداشت می شوند. ) با توجه به دانه های علف خانم من. اگر آب پز یا بخار پز می شد، دندان هایتان را نمی شستید روی آن ها -هنوز به قول مادام-، البته به نظر نمی رسد، آن گلوله های سیاه بین دانه های سفید... .

  6. هارمن می گوید

    بله واقعاً اینجا بسیار ارزان است، 80 تا 100 حمام در رستوران برای 2 نفر، از جمله آب بطری. درود.kantharalak.
    H

  7. قصابی کامپن می گوید

    به هر حال، در آیسان مردم از واقعیت دیگری آگاه می شوند. یکی از فقر و بلاتکلیفی. هیچ AOW یا مستمری دائمی برای آن بچه ها وجود ندارد. روز به روز زندگی کردن. همه چیز نسبی است. سوال این است که چه درس هایی می توان آموخت. می توان در توهمات برتری فرو رفت: «آن مردم نمی دانند چگونه با پول اداره کنند، نمی دانند چگونه سرمایه گذاری کنند. سوراخ در دست» به این ترتیب فرد وجدان خود را راحت نگه می دارد. تقصیر خود. این ساده ترین است. زیرا اگر واقعاً بخواهید کمک کنید، هزینه دارد. مقدار زیادی پول………. کدام یک از ما پرداخت می کنیم؟ هاها درگیری وجدان و کیف پول.

  8. پراتانا می گوید

    خداحافظ هموطن عزیز (ب)
    من همیشه از خواندن مشارکت‌های شما در این وبلاگ لذت می‌برم، و باید صادقانه بگویم آنچه را که در اینجا در مورد دنیای آیسانی خود می‌نویسید، بین چانتابوری و مرز کامبوج نیز با من می‌شناسم. من به عنوان یک توریست، چون خیلی جوان هستم که بتوانم به تایلند مهاجرت کنم، این بعد از بازنشستگی من (من فقط 52 سال دارم) بعد از آن سوال طرفدار و مخالف در مورد تایلند کافی است یا نه، جایی که مطمئناً نمی خواستم مداخله کنم، اما نظر من پس از آن نظر من است: 17 سال است که با تایلندی ازدواج کرده ام و 19 سال است که برای مرخصی سالانه به آنجا سفر کرده ام، من حتی یک لحظه نظرم را تغییر نداده ام تا زندگی خود را در آنجا به پایان برسانم، عینک رز رنگ من می رود. احساس 555
    اجازه دهید ما از تجربیات شما برای مدت طولانی لذت ببریم و با انبار خود به پایان برسانیم 😉؟

  9. هانس استرویلاارت می گوید

    این سومین قطعه لرد رودی درباره زندگی واقعی در آیسان است و باز هم به زیبایی نوشته شده است.
    من این خانواده را از نزدیک دنبال می کنم و می توانم به خوبی با فراز و نشیب های این خانواده همدلی کنم.
    و چون در هلند چیزی برای شکایت ندارم، می‌خواهم برای کمک به پیپی از یک زندگی عادی کمک کنم. من در مورد کمک 2000 بات به این خانواده فکر کردم تا پیپی در یک بیمارستان خوب تحت معاینه کامل قرار گیرد. من در واقع قبلاً کمی این خانواده را پذیرفته ام (از نظر مالی) اما این خانواده نیز کمی قلب من را ربوده است. این به عنوان نوعی برنامه والدین رضاعی بهتر عمل می کند، که در آن 50٪ روی کمان آویزان می ماند. من می دانم که پول من 100٪ به این خانواده می رسد و چیزی گیر نمی کند. پس اگر آقای رودی آنقدر خوب باشد که شماره حساب بانکی خود را بدهد، من حمام 2000 را منتقل می کنم و به خانواده مورد نظر می رسد. بیایید بگوییم که وقتی واقعاً به آن نیاز است، این کمک سفارشی است.
    شاید همه ما باید در آیسان کمی از چنین خانواده ای حمایت کنیم تا زندگی بهتری داشته باشند. به جای شکایت از وضعیت بد تایلند، شما به عنوان یک فرد می توانید سهم مهمی برای آسان کردن زندگی یک خانواده در آیسان داشته باشید. اما فقط خانواده هایی که واقعا لیاقتش را دارند. و با خواندن داستان های لرد رودی در مورد این خانواده، فکر می کنم بله چرا از این خانواده حمایت نکنیم. داستان ها من را جذب می کنند زیرا بسیار واقعی است. به لرد رودی آدرس ایمیل من است [ایمیل محافظت شده] آن وقت می توانیم از این طریق به مسائل رسیدگی کنیم. هانس

    • تفتیش عقاید می گوید

      سلام هانس

      شما واقعاً فردی با قلب طلایی هستید، که در واقع می خواهید برای شخصی مانند پیاک و خانواده اش کاری انجام دهید، این عالی است.

      اما نه قصد من است و نه وظیفه من این است که با روایاتم به نوعی موسسه خیریه تبدیل شوم.

      بیایید آیسانی ها را همین طور که هستند رها کنیم، اگر به پیاک می گفتم با اشتیاق قبول می کند، اما ذره ای از عزت نفسش را از دست می دهد.

      Piak و Isaan به طور کلی با مردم در مورد شرایط سخت زندگی در اینجا بسیار بهتر هستند و گردشگران و مهاجران درک می کنند که حفظ لبخند آنقدرها هم آسان نیست.
      شما می توانید با تشویق هر چه بیشتر افراد به خواندن داستان های من و به طور کلی وبلاگ تایلند به آنها کمک کنید.

      و بدین ترتیب بتوانیم از آن دانش استخراج کنیم تا مردم درک بیشتری پیدا کنند و کمتر مورد انتقاد قرار گیرند.

      اگر واقعاً اینقدر صمیمانه همدردی می‌کنید، در پایان این مجموعه من همچنان از طریق ایمیل در مورد نکات و نکات آنها - در صورت تمایل - به شما اطلاع خواهم داد. اوه بله، پی پی اکنون در حال بهبود است. Liefje-lief به همراه مادرش به بیمارستان بزرگتری رفت و در آنجا داروهای مناسب را دریافت کرد.

      با احترام، رودی

  10. هانس استرویلاارت می گوید

    بله رودی من واقعا با این خانواده همدردی می کنم. و این نیز کمی به دلیل سبک نوشتن صادقانه و احساسی شماست که من و احتمالاً بسیاری از خوانندگان وبلاگ تایلندی دیگر را تحت تأثیر قرار می دهد. و فکر کنید که چند روز پیش چیزی شبیه به این داشتید که چرا من هنوز برای وبلاگ تایلند می نویسم. بنابراین به همین دلیل است که شما هنوز برای تایلند بلاگ به این دلیل می نویسید، زندگی واقعی در آیسان. من قصد دارم شما را از نزدیک با این خانواده دنبال کنم، زیرا به من چیزی می دهد تا در مورد فراز و نشیب های این خانواده بخوانم.
    من یک مرد بسیار احساساتی هستم و داستان های شما برای من مفید است تا درک بهتری از زندگی واقعی در تایلند داشته باشم. و من موضع شما را در مورد اینکه چرا کمک مالی من را نمی خواهید، درک می کنم. اما اگر واقعاً لازم باشد، آن را انجام خواهم داد. یک مرد یک مرد، یک کلمه یک کلمه. و من بسیار خوشحالم که الهام بخش نوشتن برای تایلند بلاگ را پیدا کردید. زیرا من از داستان های شما لذت می برم، همانطور که زندگی در تایلند واقعاً جریان دارد. من نمی خواهم بیشتر در مورد آن بگویم. من می خواهم زمانی با شما شخصاً در تایلند ملاقات کنم. زیرا به نحوه زندگی و تجربه زندگی در تایلند برای شما احترام می گذارم.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم