زندگی یک آیسان (قسمت 2)

توسط The Inquisitor
Geplaatst در آیسان, زندگی در تایلند
برچسب ها:
مارس 7 2017

Inquisitor اکنون فرصتی منحصر به فرد برای دنبال کردن میانگین زندگی یک خانواده کوچک آیسان دارد. برادر نازنین. یک زندگی معمولی عیسی، فراز و نشیب، احتمالا با این سوال اصلی: چگونه می توان در این منطقه محروم زندگی کرد؟ 

پیاک و تای راضی هستند. مقداری پول هست تای از فروش پاهای مرغش حدود چهارصد بات به دست آورده بود، پیاک برای یک روز کار بتونی سیصد و پنجاه بات دریافت کرد. اما به زودی متوجه می شوند که این بلافاصله ناپدید می شود: قبض برق باید سیصد و بیست بات پس داده شود، و آنها نیز قبض در مغازه دارند. ششصد بات قبلاً و عزیز در این مورد سختگیر است، پانصد بات حداکثر است، برای همه، از جمله برادر عزیز. آیا پس از پرداخت هنوز بیش از دویست بات بدهی دارند؟ و در مورد قارچ های گاو چطور؟

حکمت روستای قدیمی یک راه حل رایگان برای این ارائه می دهد. ظاهراً یک مرد تا حدودی مسن‌تر، «متخصص گاومیش» می‌داند که چگونه خمیری از گیاهان درست کند، حیوانات باید با آن مالش داده شوند. بنابراین تای و پیاک دست به کار شدند و گیاهان را در یک دسته جمع کردند. سپس آن را در یک قابلمه سفالی معمولی با یک پاستول بکوبید، سپس ساعت ها روی آتش زغال چوب بپزید. و ببین کار میکنه، بعد از دو روز قارچ داره از بین میره!

لوبیای پیاک را می توان روزانه برداشت کرد، هر روز حدود بیست کیلوگرم جمع می کنند، هورا! از آنجا که این به معنای حدود صد و شصت بات در هنگام فروش است، علاوه بر آن آنها اکنون یک ماده مهم برای یک وعده غذایی محبوب دارند: . چیزی شبیه به این باعث خوشحالی آیسانرز می شود، همسر دی Inquisitor هم دیوانه آن غذای تند است، او مواد دیگر را تامین می کند. آیا می‌توانیم دوباره با هم غذا بخوریم، بیرون، در مغازه کنار خیابان.

همه باید بتوانند ببینند که شما غذای کافی دارید، حتی اینکه می توانید خوب غذا بخورید. تماس Piak، Taai و liefje-lief هر دو دقیقه با رهگذران یا خریداران: (یک برداشت محلی شاد از «همراه با غذا خوردن»).
در این میان تای غیرت بیشتری را به خانه پیاک می آورد. او دستان سبزی دارد و حالا خودش سبزیجات را در مقیاسی بزرگتر پرورش می دهد. او بیشتر از استفاده شخصی خود، می تواند مرتباً به بازار برای ارائه سبزیجات معمولی تایلندی برود، هر بات درآمد نقدی خوب است. De Inquisitor همچنین می تواند از این کار لذت ببرد زیرا او همچنین با موفقیت گل کلم، کاهو بره، پیاز و گوجه فرنگی را پرورش می دهد. Taai آن را به یک نقطه افتخار تبدیل می کند: تولید محصولات زیبا، سالم و بدون حشره کش. اما این برای او زمان زیادی دارد، زیرا نه تنها این سبزیجات در این فصل خشک به آب روزانه نیاز دارند، بلکه او باید حشرات بی‌شماری را نیز به صورت دستی حذف کند. اما او از آن لذت می برد، و طرحی که سبزیجات در آن رشد می کنند نیز زیبا به نظر می رسد. چیدمان دقیق، با حس فرم و زیبایی قرار داده شده است.

پیاک قصد دارد زغال بسازد. تاایی قبلاً در شهر شنیده بود که خریداران روزانه برای این ماده اولیه وجود دارد و گاهی اوقات بیش از صد و بیست بات به ازای هر بیست کیلوگرم برای آن پرداخت می شود. بنابراین پیاک دست به کار شد، ابتدا باید کوره خود را که سال ها مورد بی توجهی قرار گرفته بود و فصل های بارانی باعث فرو ریختن آن شده بود، تعمیر کند. او باید "زمین قرمز" نسبتاً تمیز را جمع آوری کند و آن را با گل مرطوب مخلوط کند. سپس با حوصله همه چیز را با دست به شکل خوب در می آورد و در نتیجه نوعی تپه موریانه زیبا به وجود می آید، اما دو روز طول می کشد. پس از آن او درختان را خرد می کند، همه انواع چوب مناسب نیستند، هر چه پایدارتر باشد، بهتر است. اما غیر قانونی اما هیچ کس از این موضوع ناراحت نمی شود، مطمئناً پیاک نیست. می توان از درختی به ضخامت استخوان استفاده کرد. سپس به کنده های حدود چهل سانتی متری برش دهید، البته همه با دست، پیاک توانایی خرید ابزارهای خوب را ندارد.

چوب لازم نیست خشک شود، مستقیماً داخل فر می رود و آتش می گیرد. نوعی آتش سوزان، بدون شعله. سی و شش ساعت میانگین است، نگاهی بیندازید و مطمئن باشید انجام شده است. فقط، پیاک بدشانسی دارد. در نیمه راه پخت، کوره او تا حدی فرو می ریزد... ظاهراً اجازه نمی دهد مخلوط گل به اندازه کافی خشک شود. کسی مثل The Inquisitor به مرگ سوگند یاد می‌کند، یک اسانیر نه، که با خوشحالی می‌آید تا داستان اتفاقی که افتاده را بگوید و همه چیز از نو شروع می‌شود….

روی هم رفته کل تولید حدود دوازده کیسه بیست کیلویی حدود یک هفته طول می کشد. این زوج جوان هزار و پانصد بات درآمد دارند. تای و پیاک از فروش زغال بسیار خوشحال می شوند، برای اولین بار است که بدهی ندارند، حتی می توانند مقداری پول پس انداز کنند. آنها به طور معمول این را با ما در میان می گذارند، زیرا وقتی هماهنگی وجود دارد، همه چیز را با خانواده در میان می گذارید. آنها می خواهند دویست بات پس انداز کنند، باید به شهر بروند تا یک حساب مشترک در بانک باز کنند. برای پیاک این اولین بار در زندگی اش است و به آن افتخار می کند.

و خبرهای خوب بیشتری در راه است. تفتیش عقاید و معشوقه از قبل برنامه هایی برای ساختن انباری در پشت باغ داشتند. پفف، حفر چاله، گذاشتن (شمع‌ها)، ریختن بتن، ساخت سقف، چیدن صفحات، دیوارهای آجری، ….. وقتی پیاک و تای می‌شنوند که «ریه» - رودی مشتاق انجام دوباره کار نیست، سریعاً خود را به عنوان نامزد معرفی می‌کنند. به قیمت تعیین شده ده هزار بات، برای آنها ثروت است. پیاک حتی بیش از حد مشتاق شد، او همه این کارها را در سه هفته انجام می داد!

ما اکنون چهار هفته دیگر فاصله داریم، فقط همین و تیرهای فولادی افقی برای ساخت سقف خوابیده اند…. ایسانر، او را دیوانه نمی کنی، حتی اگر بتواند پول زیادی به دست آورد. زیرا این تنها به دلیل سرعت پایین کار نیست. پیاک باید از خیلی چیزهای دیگر مراقبت کند. مزرعه لوبیا و همچنین صد و پنجاه درخت موز قرار داد زیرا قلمه های جوان ارزان شد. و همچنین نیاز روزانه به آب دارند. از گاومیش هایش مراقبت می کند. باید از سون پی پی مراقبت کرد، گاهی تاایی برای فروش مرغ به شهر می رود. غذا جمع آوری کنید، پس به مزارع و جنگل ها بروید. پختن غذا، زیرا در اینجا در منطقه، به همان خوبی مرد غذا درست می کند، نه فقط زنان.

بله، هرکسی که فکر می کند همه اینها فقط نوعی زندگی تنبل است، باید در نظر خود تجدید نظر کند. کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد، و با وجود آن کمی برای کسب درآمد. علاوه بر این، آب و هوا همیشه همکاری نمی کند. هفته گذشته به دلیل بارندگی های شدید و خیلی زود همه چیز متوقف شد. چند روز بعد، گرما به کشور نفوذ کرد، کار در آفتاب کامل، با دمای بیش از سی و پنج درجه همه چیز نیست.

تفتیش عقاید کاملاً درک می کند که سرعت کار خیلی بالا نیست و استراحت های منظم انجام می شود.

ادامه دارد

11 پاسخ به “زندگی یک آیسان (قسمت 2)”

  1. جان ورکویل می گوید

    من از این داستان ها لذت می برم.

    • دزد کردن می گوید

      من هم از این داستان ها لذت می برم.

  2. نجار می گوید

    گوهر دیگری از Inquisitor، خواندن آن لذت بخش است. دفعه ی بعد ببینیم که آیا هنوز ساختن کند را می فهمد یا نه... اما به آن عادت کرده است پس مشکلی ندارد...

  3. هانس می گوید

    شما دقیقا توضیح می دهید که چگونه است. وقتی با خانواده در آیسان (بوئنگ کان) می مانیم، از سادگی و آرامش لذت می برم. صلح واقعی نیست، اما در هماهنگی و تعادل با توجه به همه چیزهایی که باید انجام شوند (یا نه). هر شغلی برای جمع آوری غذا یا به دست آوردن چند سکه انجام می شود. راضی و سپس روی زمین (به جز من) می نشینیم تا غذا بخوریم.

  4. هندریک-جان می گوید

    یک داستان زیبا دیگر از آیسان زیبا.
    نمی توانم صبر کنم تا دوباره برگردم.
    هر روز دلم برای شمال و شمال شرق تایلند تنگ می شود.
    خوشبختانه به خاطر این داستان های زیبا هنوز کمی آنجا هستم.

  5. هانس استرویلاارت می گوید

    باز هم داستان فوق العاده عمو رودی (از داستانت فهمیدم اسمت اینه) با این داستان ها منو خوشحال می کنی. این ها داستان های بسیار زیباتری در مورد تایلند هستند تا تجربیات یک فرنگ در تایلند. این زندگی واقعی (بقا) در آیسان است. پیاک مرد بسیار خوبی به نظر می رسد که تمام تلاش خود را برای حفظ و حمایت از خانواده خود می کند. و خوشحال و مفتخر است که می تواند برای اولین بار برای خانواده اش حساب پس انداز باز کند، حتی اگر فقط 200 حمام باشد. تمام تلاش های او تا کنون در نهایت نتیجه خواهد داد. و وقتی انبار تمام شد، آنها واقعاً یک حساب پس انداز جدی دارند که اگر اوضاع کمی بدتر شود، می توانند از آن عقب نشینی کنند. از خواندن اینکه آنها (نسبتا) خوب کار می کنند خوشحالم. و وقتی داستان‌هایی از این قبیل را می‌خوانم، با خودم فکر می‌کنم: لعنتی، من اولین شب را در بانکوک در Soi Nana 1 گذراندم. چندین زن زیبا در اطراف من هستند. خیلی مهم! این زندگی در آیسان و هیچ جای دیگری در تایلند نیست. برای متوسط ​​تایلندی از آیسان، این حقوق 4 ماه است، بنابراین من می توانم آن را در 5000 روز پشت سر بگذارم. البته نه هر روز، اما اولین روز در تایلند در تعطیلات برای من یک مهمانی است و باید جشن گرفته شود، بعد از آن کمی راحت تر می شوم. من الان منتظر قطعه بعدی از لرد رودی هستم. باید اعتراف کنم که از خوشحالی پیاک که بدون بدهی است و می تواند برای اولین بار در زندگی اش حساب بانکی باز کند، اشک کوچکی ریختم. این به من می رسد و من برای این خانواده بسیار خوشحالم، زیرا گاهی اوقات داستان های بسیار متفاوتی هم می شنوم. سپس شروع به قرض گرفتن از وام‌ها می‌کنند و آخرش از بین می‌رود و از بد به بدتر می‌شود. سپس دختر 1 ساله توسط وام دهندگان پول مجبور می شود تا به تن فروشی در پاتایا برود تا وامی را که پا با بهره بسیار بالا گرفته است، پس بگیرد. لرد رودی همچنان از این خانواده پیروی می کند و به نوشتن از فراز و نشیب های این خانواده ادامه می دهد. من در مورد داستان بعدی شما بسیار کنجکاو هستم. این یک نوع تایلندی خوب بد است، اما واقعاً زندگی در آیسان را دوست دارد. امیدوارم پاسخ من از شما حمایت کند تا به نوشتن در مورد زندگی در آیسان همانطور که هست ادامه دهید، زیرا در بسیاری از زمینه ها مرا تحت تاثیر قرار می دهد.

  6. شوالیه پیتر می گوید

    سلام رودی

    شما عالی کار می کنید!

    زندگی در آیسان سخت است، دوست دخترم هم اهل این منطقه است و سال هاست مرا می شناسد
    داستان هایی گفته می شود که من راه آسان را انتخاب کردم و آن هوآهین است.

    همه چیز در دسترس است و آه انتخاب بسیار بین مغازه ها و بازارهای مختلف و ساحل زیبا و سواحل در این منطقه را فراموش نکنید.
    خوب، در طول فصل پرآب، فرنگ‌ها می‌توانند سرها را به اینجا برگردانند، اما در عرض چند هفته
    آیا اینجا واحه آرامش است…

    هر کس یک انتخاب شخصی می کند، می تواند بسیار متفاوت باشد و این چیزی است که آن را بسیار هیجان انگیز می کند
    و آموزشی در تایلند.

    درود از یک پتی سند در تایلند بزرگ

    درود از یک پتی سند در تایلند بزرگ،

  7. جاکوب می گوید

    باز هم بسیار عالی نوشته شده است، وضعیت ما اینجا در آیسان را بشناسید، مردم کمک دوستانه، اغلب در برنج کاری سخت کوش، در اینجا در یک مسیر شنی مورب در مقابل خانواده ای که فرزندانشان در بانکوک کار می کنند، زندگی می کنند تا پدربزرگ و مادربزرگ از نوه ها، فرزندان مراقبت کنند. کار در بانکوک به طور مرتب پول ارسال می کند، گاهی اوقات راکد می شود و مردم پولی برای خرید غذا ندارند، با وجود اینکه نیاز زیادی ندارند، این افراد اکنون به جایی رسیده اند که جرات می کنند از همسرم بپرسند آیا می توانیم با پول به آنها کمک کنیم. معمولاً بعد از یک هفته آن را برمی‌گردانند و می‌پرسند قرض گرفتن آن چقدر است، همسرم بعد می‌گوید این خدمت به دوستان است، آهای مردم، ما در واقع ثروتمند هستیم در مقابل این افراد می‌توانیم کمک کنیم، برای ما بعد از یک دوره ناامید کننده در پوکت، آیسان، بخش بزرگی از تایلند، همچنین این واقعیت که افرادی که با آنها تماس می‌گیرم به جای فرنگ، من را با نام کوچک ریه ژاکوب صدا می‌زنند خوب است، Inquisitor فکر می‌کند ما در یک طول موج هستیم، آن را ادامه دهید و مردم را آشنا کنید. با آیسان ما

  8. شرکت می گوید

    با آرامش به صحبت کردن ادامه دهید، همیشه خواندن آن لذت بخش است، رهایی از همه اخبار ناامیدکننده جهان.

  9. ژرژ می گوید

    ریه رودی

    من هر بار از داستان های شما لذت می برم. من در Chaiyaphum - Phon Thong زندگی می کنم و آن را به خوبی تشخیص می دهم. سبک نوشتنت هم خیلی قشنگه مثل اینکه شما آنجا هستید.

  10. پیتر استایر می گوید

    بسیار مرتبط، زیبا نوشته شده است


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم