درود از آیسان (قسمت دوم)

توسط The Inquisitor
Geplaatst در آیسان, زندگی در تایلند
برچسب ها: ,
9 فوریه 2018

متأسفانه بسیاری از غربی ها زندگی یک خانواده متوسط ​​آیسان را بسیار دست کم می گیرند. متوجه می شوید که از واکنش های بسیاری به وبلاگ ها، اغلب آن را در رسانه های اجتماعی می خوانید. روستای ایسان و ساکنان آن بسیار بد پیاده می شوند. تنبل، معتاد به الکل، مفت خور، به راحتی به تن فروشی می روند. بلافاصله کل منطقه، در واقع یک منطقه عظیم، تکه تکه می شود. خشک و خشک، گرم، یکنواخت. نه چیزی برای دیدن، نه چیزی برای انجام دادن.

تفتیش عقاید اغلب از خود می پرسد که چگونه منتقدان به آن می رسند. حتی فکر می‌کند که کور ایستاده‌اند و نمی‌خواهند هیچ بینشی از نحوه زندگی مردم در اینجا داشته باشند. چه رسد به درک.

مردم آیسان همچنان به فرهنگ و شیوه زندگی خود که قرن ها تحت حاکمیت طبیعت بوده است، اعتقاد دارند. آنها مجبورند، به سختی هیچ کاری خارج از کشاورزی وجود دارد. نه مناطق صنعتی، نه بنادر یا چیزهای دیگری که زمینه اشتغال را فراهم کند. برعکس، آنها در واقع به آرامی (؟) مجبور به ماندن در کشت برنج هستند، این برای کشور بسیار مهم است، نه تنها به عنوان یک غذای اساسی، بلکه یک محصول صادراتی بسیار مهم. علاوه بر این، جنگلداری، نیشکر، لاستیک، دامداری و غیره نیز وجود دارد. اینها همه چیزهایی است که افراد پایین نردبان حتی نمی توانند قیمت خودشان را روی آن بگذارند. ابتکارات کوچکی که برای جابجایی انجام می شود در واقع یکسان است: سبزیجات، میوه ها و سایر محصولات - در اینجا نیز آنها به دیگران وابسته هستند که قیمت آنها را تعیین می کنند.

طبیعت ریتم زندگی آنها را تعیین می کند. در یک آب و هوای نسبتاً شدید قاره‌ای: از دسامبر تا فوریه، زمستانی با دوره‌های بسیار سرد به طور منظم، بهاری با طوفان‌هایی که فصل بسیار گرم را خبر می‌دهد، تابستانی با فصل بارانی که می‌تواند باران‌های عظیمی را به همراه داشته باشد. از آگوست تا پایان سپتامبر همیشه این احتمال وجود دارد که یک یا چند طوفان با همه عواقب ظاهر شود. فقط در اواخر اکتبر بارندگی ها متوقف می شود و خشکسالی بی حاصل آغاز می شود که تا حدود مارس ادامه خواهد داشت.

کشاورز مجبور است در میان تمام نیروهای طبیعت زندگی خود را جمع کند. در مزارع، در جنگل. مبارزه با سرما بدون ابزار لازم که هر غربی آن را عادی می داند. باران را تحمل کن زیرا برنج منتظر نمی ماند. کشت سایر محصولات در فصل خشک، آبیاری ضروری است اما آسان نیست، آنها همچنین ابزار مدرنی برای این کار ندارند، همیشه زمان و تلاش زیادی را برای آنها هزینه می کند.

و در بین این همه، رسیدگی به مال و کالا نیز هست. ساختن، تعمیر، بهبود، گسترش خانه. نگهداری از دام، اما این نیز نگرانی های زیادی را به همراه دارد. انجام تعهدات: فرستادن کودکان به مدرسه - دوباره آنها متحمل هزینه هایی به دلیل هزینه های ثبت نام، الزامات یکنواخت و موارد دیگر هستند. مراقبت از سالمندان و بیماران در تمام طول سال. انجام کارهای اجتماعی: تعمیر خیابان ها، نگهداری منابع آب. به طور خلاصه، زمان و پول کمی برای استراحت وجود دارد، چه برسد به اینکه تعطیلات را بگذرانید.
آنها باید هر روز، یکشنبه یا تعطیلات رسمی، سال به سال کار کنند.

هیچ دولتی و هیچ نهادی در این زمینه به آنها کمک نکرد، فقط در یک دهه گذشته اقداماتی انجام شده است. نوعی مراقبت بهداشتی، اما بسیار محدود. مقداری حق بیمه برای کشت برنج، مقداری حمایت از درآمد برای فقیرترین افراد. برای ارائه ایده: «کارت رفاهی» که ایجاد شده است به افرادی تعلق می گیرد که درآمد معیشت بسیار کمی دارند. تحقیقات زیادی برای این کار انجام شده است، همچنین در اینجا در روستا. چک های فراوان: خانواده از چند نفر تشکیل شده است؟ آنها باید نشان می دادند که خانه چقدر بزرگ است، از چه مصالح ساختمانی استفاده شده است، چند اتاق. تعداد رای زمین های کشاورزی که دارند و تعداد رای که از آن کشت می شود. یک نفر چقدر گاو دارد. چه درآمدی برای هر یک از اعضای خانواده وجود دارد. تعداد کودکان در سن مدرسه مردم حتی می خواستند بدانند هر خانواده چند سگ و گربه یا حیوانات دیگر دارد. هیچ‌کس نمی‌توانست در آنجا کلاهبرداری کند، بازدیدهای خانگی توسط هیئت‌هایی متشکل از مقامات بانکوک، استان و خود روستا - همه افرادی که یکدیگر را نمی‌شناسند - سازماندهی شدند. خوب، شصت (!!) درصد از روستاییان اینجا برای آن "مورد تایید" هستند. بیش از نیمی از آن زیر حداقل حد زندگی هستند - که در حال حاضر بسیار پایین تعیین شده است و هیچ فرنگی نمی تواند در آن زندگی کند. و ببینید، آنها مقداری حمایت مالی دریافت می کنند. حداکثر... سیصد بات در ماه.
تفتیش عقاید وقتی با دوستانش می نشیند - در عرض چهار ساعت - مقداری مانند این می نوشد.

همه اینها افراد را به یکدیگر وابسته می کند. خانواده بزرگترین سرمایه است، مردم بدون قید و شرط از یکدیگر حمایت می کنند. برای قرن ها و هنوز هم لازم است. اما در میان یکدیگر، تا جایی که بتوانیم به هم کمک می کنیم. کسی که کمی بیشتر دارد، به اشتراک می گذارد. افرادی که کالا تولید می کنند، یک نجار، یک آجرکار و غیره قیمت های اغراق آمیز نمی گیرند، تقریباً با قیمت تمام شده کار می کنند. مغازه‌های محلی فقط می‌توانند حاشیه سود حداقلی را حفظ کنند، آنها می‌دانند که روستاییان برای خرج کردن بسیار اندک هستند. از این رو، زندگی ارزان - که فرنگ های ساکن در آیسان اغلب به خاطر آن مورد انتقاد قرار می گیرند.

و مردم شروع به جستجوی کار در جای دیگر می کنند. مهاجرت به خارج از کشور، اما اغلب به مناطق داخلی ثروتمندتر از لحاظ اقتصادی که در آن صنعت یا گردشگری وجود دارد. اما همیشه با حداقل دستمزد که تا حد امکان پس انداز می کنند و برای والدین نیازمند، بیماران و خانواده می فرستند.

و بسیاری از آنها در نهایت به فقر می افتند زیرا آسیب پذیر می مانند. دارنده مالی خانواده بیمار می شود، در نتیجه می میرد. درست زمانی که مردم برای خرید کود برای فصل برنج آینده پول قرض کرده اند، زیرا تنها تعداد کمی پول کافی برای انجام این کار بدون وام دارند. یک پدربزرگ بیمار می شود و به مراقبت های پزشکی گران قیمت نیاز دارد، بات پس انداز شده به آنجا می رود. همچنین می تواند ساده تر باشد: انتقاد اغلب غربی ها از وانت های بزرگی که مردم دارند. که آنها کاملاً به آن نیاز دارند زیرا چگونه می خواهید کیسه های برنج را حمل کنید؟ چگونه چوب های بریده شده را از بین خواهید برد؟ چگونه می خواهید مغازه خود را انبار کنید؟ آنها، هفت نفر از آنها از یک روستا، چگونه می توانند آن شغل را در بانکوک پیدا کنند؟ نجار، سقف انداز و... چگونه کالای خود را حمل می کند؟
و سپس آن سرمایه گذاری گران قیمت از بین می رود. هزینه های سنگینی که وام مسکن را در آینده قرار می دهد.
یا مثل پارسال طوفان دوکسوری در اینجا از منطقه عبور کرد. مزارع برنج و دیگران کاملاً ویران شده است. پشت بام ها کنده شد، خانه ها به طور کامل آب گرفت. هزاران خانواده کاملاً ویران شدند، ناگفته نماند از دست دادن و اندوه ده ها نفر که در آنجا جان باختند... .

و با این حال ساکنان آیسان همیشه قدرت عبور از آن را پیدا می کنند. تلاش مفرط می کنند. رفتن به محل کار، دور از خانواده، برای ماه ها، گاهی حتی سال ها. مردم بسیار مقتصدانه زندگی می کنند، آنها زندگی خود را از مزارع و جنگل ها تامین می کنند. و همانطور که قبلا ذکر شد، خانواده و روستا را ترک می کنند تا در جای دیگری کار کنند. در کارخانه ها، در ساخت و ساز و غیره.
آیا آنها در مناطق توریستی پر از ثروتمندان غربی کار خواهند کرد؟ ابتدا با ایده یافتن یک شغل معمولی. به عنوان یک باغبان/مرد. یا نظافت، شستشوی لباس، نگهداری از کودک و غیره. یا در مغازه، رستوران، کافه و غیره.

آنها به زودی متوجه می شوند که پس از آن به عنوان یک شریک بالقوه در رختخواب دیده می شوند و فرنگ - از نظر آنها - پول زیادی برای این کار می پردازد. و دقیقاً همین ایثارگران هستند که معمولاً مستأصل هستند، بستگان آنها برای زنده ماندن به پول نیاز دارند، آنها احساس وظیفه می کنند که کمک کنند.
آیا با این «انتخاب» روبرو هستید: در شرایط معمولاً بد با حداقل دستمزد بسیار پایین به کار ادامه دهید یا تسلیم تقاضا شوید: ارائه خدمات جنسی، شرایط کاری بهتر و درآمد بسیار بیشتر. با داشتن اقوام بیمار و نیازمند در جایی در آیسان، واقعاً یک انتخاب نیست. مالی اولویت دارد.

و با غربی ها ارتباط برقرار می کنند که در یک غروب، پولی را می نوشند که با آن می توانند دو ماه در خانه به فرزند بیمارشان دارو بدهند. آن‌ها یاد می‌گیرند که با ریتم متفاوتی از زندگی زندگی کنند: دیگر پس از غروب آفتاب نخوابند و با طلوع خورشید از خواب بیدار شوند، زندگی شبانه خود را اعلام می‌کند. آنها یاد می گیرند که افرادی هستند که وقتی چیزی می شکند، بلافاصله آن را با افراد جدید و بهتر جایگزین می کنند، بدون هیچ مشکلی. آنها یاد می گیرند که خوابیدن در فصل گرم با آن تهویه مطبوع یک نسیم است. آنها متوجه می شوند که افرادی هستند که مجبور نیستند تمام روز کاری انجام دهند، فقط لذت خود را برآورده می کنند. آیا آنها دیگر نباید قورباغه ها و ایگواناها را بگیرند تا همچنان یک وعده غذایی مناسب در آن روز داشته باشند؟ آنها یاد می گیرند که لازم نیست تمام روز زیر آفتاب سوزان کار کنید، نیازی نیست که روی دست و پاهایتان پینه ببندید، زمان زیادی برای استراحت دارید.

و بله، مردم آیسان مرتب می شکند، به اندازه کافی سیر شده اند و فرهنگ خود را از دست می دهند. برخی این سبک زندگی را اتخاذ می کنند و دیگر نمی توانند بدون زندگی شبانه کار کنند. برخی نمی خواهند به خانواده بازگردند - این نوع زندگی آسان تر است زیرا آنها یک شریک فهمیده پیدا کرده اند. با این حال این یک اقلیت است که این گونه عمل می کند. اکثریت در واقع آن را وحشتناک می دانند، فقط به این دلیل که از نظر مالی مجبور هستند و به دلیل اینکه تقاضا برای آن وجود دارد، آن را انجام می دهند. ذهن در صفر، شما می توانید بدن را بدست آورید، اما هرگز قلب و روح را. تفتیش عقاید سالهاست که مکالمات با خانم ها را ضبط می کند و حالا اینجا در منطقه با افرادی که کم کم دارند داستانشان را تعریف می کنند در تماس است. تفتیش عقاید روزی آن یادداشت های دلخراش را شرح خواهد داد.

و اغلب این فرنگ ها هستند که بدون کوچکترین همدلی نسبت به این کشور و فرهنگ انتقادات احمقانه ای دارند. بهانه ای که معمولاً توسط مردان فاسد که هر سال به مدت چند هفته به اینجا می آیند برای ارضای شهوت خود استفاده می کنند: "آنها همیشه یک انتخاب دارند، حتی افراد فقیر".
انتقاد می کنند که مردم عیسی طمع می کنند، دنبال پول هستند، خانواده دارند پول می کشند. در حالی که برای یک Isaaner این عادی ترین چیز در زندگی است - اشتراک گذاری با خانواده و عزیزانتان، به خصوص اگر خودتان در موقعیت کمی بهتر باشید.

همچنین افرادی که به سرعت به دیدن شریک آیسان خود می آیند اما نمی دانند که این یک رویداد برای روستای کوچکی است که در آن قرار دارند. این که روستاییان، در فرهنگ خود، انتظار دارند که فرد - بدون استثنا در نظر آنها - چیزی را به اشتراک بگذارد، نوشیدنی و غذا تهیه کند. آن وقت غربیه از اینکه قرار است کفش هایش را در بیاورد خوشش نمی آید، فکر می کند پای آن عیسانی ها از کفشش کثیف تر است. یخچال و تلویزیون و وانت را می بیند و فوراً آنها را محکوم می کند: "باید بهتر باشند...".

یا غربی ها هستند که حتی جرأت می کنند بیایند و چند ماه زمستان را در روستا بگذرانند؟ بدون هیچ درکی برای شیوه زندگی اینجا. خوب، البته آنها در سیاهچاله سقوط می کنند. نفهمید مردم اینجا هر روز زود می خوابند و زود بیدار می شوند. این که سرعت کارشان را در اینجا کندتر می کنند، زیرا نمی توان طبیعت را بدون ابزارهای تکنولوژیکی گران قیمتی که یک فرنگ آن را عادی می داند، مجبور کرد. آنها نمی توانند درک کنند که مردم دوست دارند کنار هم بنشینند، فقط با آرامش صحبت کنند، بنابراین، کسانی که در وسط روز شروع به نوشیدن می کنند، تنها لذتی که می توانند تحمل کنند. برای او عجیب و آزاردهنده است که تمام روستا فکر می کنند او یک مرد ثروتمند است، حتی اگر او فقط با حقوق بازنشستگی زندگی می کند - که حداقل چهار برابر بیشتر از درآمد یک ساکن متوسط ​​ایسان است.

و حتی فرنگ هایی که برای زندگی دائمی به اینجا می آیند اغلب به آرامی تسلیم چیزی می شوند که آن را یک زندگی یکنواخت می دانند. آنها نمی فهمند که چرا در آن حومه نه سینما وجود دارد، نه بارهایی با میزهای بیلیارد یا دیگر تفریحات مصنوعی. آنها احساس می کنند که نادیده گرفته می شوند، نمی فهمند به این دلیل است که از صحبت کردن به زبان خودداری می کنند، زیرا نمی خواهند فرهنگ را درک کنند، زیرا نمی خواهند در زندگی اجتماعی شرکت کنند. و به این ترتیب با شریک زندگی خود درگیر می شوند که مانند هر اسحانی که به وطن خود باز می گردد کمتر غرب زدگی می کند و بیشتر به خانواده وابسته می شود.
آن‌ها سپس به ملاقات هموطنانی می‌روند که تمام روزها را با آنها شکایت از زندگی بدشان در اینجا می‌گذرانند و متوجه نمی‌شوند که به خود اجازه می‌دهند به افسردگی بیفتند.

آیا تفتیش عقاید گناهی ندارد؟ نه، زیرا او بدون فقر آیسان هرگز عشق و عشق را نمی شناخت. این چیزی است که همیشه به رابطه می چسبد. هنگامی که او به اینجا رسید، احساس شگفتی بر او غلبه کرد، دومین شوک فرهنگی پس از ورودش به تایلند در بیست و پنج سال پیش. اما او اراده کرد که همدلی کند، زبان دیگر هرگز روان نخواهد بود، اما وقتی شروع به شناخت فرهنگ و شیوه زندگی آنها کردید، می توانید زندگی خوبی را در اینجا بسازید. یک فرهنگ، یک شیوه زندگی که به طبیعت نزدیک است.

و آنچه بازرس بدون فراموش کردن سابقه و تربیت خود تحسین می کند. او همچنین نسبت به افراط و تفریط، نسبت به مواردی که از نظر او در فرهنگ او غیرقابل قبول است، کور نیست. تحصیلات ضعیف، شما هرگز نمی توانید با آن موافق باشید. بودیسم بار سنگینی بر دوش مردم می گذارد، همچنین از نظر مالی. نخبگان حریص که خیلی خوشحال هستند که چیزها را همانطور که هستند نگه دارند، اما منحصراً تایلندی یا آیسان نیستند.
اما نمی توانید انتظار داشته باشید که مردم فقط به این دلیل که شما برای زندگی در اینجا زندگی می کنید، شیوه زندگی خود را با دیدگاه های غربی تطبیق دهند.

تفتیش عقاید غربی ها را درک می کند که نمی توانند اینجا ساکن شوند، اما شما باید انتخاب کنید. و زمانی که تجربیات بدی دارید یا داشته اید، انتقاد ارزان نکنید. زیرا در بیشتر موارد تقصیر خود شماست. و او همچنان به دفاع از خود در برابر نظراتی که بدون اطلاع و یا با انگیزه های کینه توز بیان می شود، ادامه خواهد داد.

ادامه دارد….

48 پاسخ به “درود از سوی آیسان (قسمت 5)”

  1. فرنچ پاتایا می گوید

    با جمله زیبا!

  2. ژان هرکنز می گوید

    مرد مرد، همه را به جای خود بازگرداندند، زیبا گفته شد. همیشه از استقبال خانواده و قدردانی از کاری که انجام می دهم متاثر می شوم. من منابع زیادی ندارم اما آنچه را که می توانم بدون ساده لوحی به اشتراک می گذارم. امسال با همسرم آیسان در نزدیکی خون کائن زندگی خواهم کرد. من فوق العاده منتظر آن هستم. زندگی در میان مردم، نه بسته از دنیای بیرون. چیزها را همانطور که هستند بپذیر و از آنها بهترین استفاده را بکن!

  3. دستبرد زدن می گوید

    به زیبایی بیان و توصیف شده است که زندگی در آن منطقه است. یک چشم باز کننده برای بسیاری از کسانی که گاهی در مورد آیسان صحبت می کنند و تا حدودی تحقیرآمیز فکر می کنند. تعارف من

  4. برج اسد می گوید

    براوو! در موسیقی کلاسیک، تماشاگران وقتی در قلبشان لمس می‌شوند فریاد می‌زنند. از این رو یک براوو صمیمانه برای این خواهش صادقانه.

  5. ماریکه می گوید

    شما داستان زیبایی نوشته اید.همچنین فکر می کنم که اکثر مردها برای رابطه جنسی به پاتیا یا چیزی می آیند و به آنچه واقعاً پشت آن دختر یا زن پنهان است فکر نمی کنند. شما این را فوق العاده گفتید.

  6. سسی می گوید

    یک قطعه بسیار دقیق واقعا!
    بعداً کمی بیشتر در جنوب در ساحل، هات چائو سامران زندگی خواهم کرد، اما به طور مرتب از خانواده در پاک کوای، خورات دیدن خواهم کرد. همیشه سرگرم کننده است. همچنین نزدیک به Wang Nam Khieo، شهر کوچک زیبا، محیطی زیبا.

  7. روی می گوید

    جناب تفتیش عقاید، شما دقیقاً همان چیزی را بیان کردید که اغلب وقتی نظرات منفی در مورد آیسان می خوانم در ذهن من است، شما هم آفرین! تشکر مرا برای این بخوانید، اگر دوباره در راه نونگ خی هستید، می خواهم برای تشکر از شما دعوت کنم برای یک فنجان قهوه، در روستایی درست آن سوی سنگ خم، من و همسر عزیزم خواهیم بود. خوشحال بدینوسیله به سردبیران اجازه می‌دهم آدرس ایمیل من را ارسال کنند.

  8. کریس از دهکده می گوید

    دقیقاً همین طور است و من از قبل می دانستم چه چیزی برایم پیش می آید،
    وقتی اینجا زندگی می کنم خوشبختانه من با همسرم خوش شانس هستم،
    که همه هنوز سخت کار می کنند و خوشحال هستند که من کمک می کنم
    در باغ، هنگام کشت و برداشت و هر کار سنگین تر.
    مثل برداشتن موز و آوردن خوشه ها به خانه،
    که گاهی واقعا سنگین هستند و پدرشوهرم بالای 80 سال است
    حداقل، دیگر لازم نیست این کار را انجام دهید.
    فقط بیش از یک هفته از برداشت و تمیز کردن
    روی تمر هندی کار می‌کردم، جایی که به همه ما خوش گذشت
    همکاری کردن . آرام و ریلکس و همه بدون استرس،
    احاطه شده توسط طبیعت، بوی درخت انبه،
    صدای آن همه پرنده، هوای گرم
    و چیزی برای فکر کردن نیست، فقط زندگی کنید و شاد باشید،
    که همه ما سالم هستیم!
    از زنی که شما را دوست دارد چه چیزی بیشتر می توانید بخواهید
    و خانواده ای که به شما احساس تعلق می دهد.

  9. جوپ می گوید

    تجربه من در آیسان فقط 1 و 3 ماه است اما داستان شما 100% درست است.
    من ذاتاً دوست دارم سازگار باشم و احساس نمی کنم که همه چیز را بلد باشم.
    به طور خلاصه، اگر به مردم احترام بگذارید و بتوانید در کنار عزیزانتان خوشحال باشید، آیسان چیزهای زیادی برای ارائه به شما دارد.

  10. اریک می گوید

    به خوبی نوشته شده. من در آیسان زندگی می کنم و چیزهای زیادی برای دیدن وجود دارد. مثل زندگی واقعی تایلندی...البته من مردی هستم که نمی خواهم یک بار از فاصله 5 فوتی ببینم. من عاشق مردم اینجا و همچنین طبیعتی هستم که مطمئناً در اینجا وجود دارد.
    یک ساکن راضی بوریرام.

  11. می خواهد می گوید

    شگفت انگیز و برگرفته از زندگی!
    اینجاست که زندگی (سخت) اما صمیمانه و به دور از دنیای ساختگی با سندرم «من من» در جریان است!

  12. رنه می گوید

    داستان خوب.
    پاییز گذشته من برای اولین بار دو هفته را در خانه خانواده او با دوست دختر تایلندی ام گذراندم.
    بدون تهویه مطبوع، خوابیدن روی زمین، خروسی که "کمی" زودتر از زنگ معمولی من خاموش می شود و غذایی که در مناطق توریستی با آن برخورد نکرده ام. دیدن شروع زندگی روزمره در صبح زود بسیار عالی است. و چشم انداز آیسان قطعا زیبایی خود را در منطقه ای که من بودم دارد.
    این فقط با آنچه در غرب به آن عادت کرده ایم متفاوت است. با کمی انعطاف و ذهن باز
    اجازه دهید آن را از خود بشوید و بدون قضاوت یا مقایسه آن را تجربه کنید. ببینید، بچشید، گوش کنید و لذت ببرید.
    با منابع محدود، مردم تمام تلاش خود را برای مراقبت و به اشتراک گذاشتن با یکدیگر انجام می دهند. گاهی با خلاقیت لازم. البته این همه گل رز و آفتاب نیست، اما من توانستم به مدت دو هفته بخشی از آن باشم و از آن نهایت لذت را بردم. آیسان و مردمش جای گرمی را در قلب من تسخیر کرده اند.

  13. دایره کیز می گوید

    با عرض پوزش بابت چیز منفی، با خانمی از ایسان آشنا شدم، برای وضعیت او بسیار متاسف شدم، عاشق شدم، او در صنعت ماساژ کار می کرد، پیشنهاد دادم مبلغ 10.000 حمام در ماه برایش بفرستم، اما یکی از دوستانش نه خودش اومده به من بگه این کافی نیست حداقل 50.000 حمام برای گذران زندگی لازمه!!!! در حالی که یک تایلندی به طور متوسط ​​300 حمام در روز درآمد دارد، و طبقه متوسط ​​در آن زمان حدود 7000 حمام در ماه درآمد داشت، من هزینه یک دوره آرایشگری، کلاس های ماساژ را پرداخت کردم و به او کمک کردم تا مغازه خود را باز کند. . اما خانم بیشتر می خواست و بعد برای کار در بحرین رفت، فقط یک فحشا معمولی، نه او فقط ماساژ انجام داد، خوب من واقعاً با دنیا بیگانه نیستم و از کشورهای زیادی بازدید کرده ام و واقعاً می دانم که آنجا چه اتفاقی می افتد.
    من هنوز هم گاهی اوقات با او تماس دارم، او هنوز در قلب من جایی دارد، اما او اکنون مرا سرزنش می کند که هرگز برای او خانه یا وانت جدید نخریده ام.
    و وقتی خواهرم به ملاقاتش می آید خیلی حسودی می کنم، من بلافاصله یک دوست دختر دارم که باید پیشش بروم، متاسفم برای لعنتی. فکر می‌کنم هر دو داستان درست است، فقر زیاد و کمک خیرخواهانه خانواده، اما طرف من هم واقعا وجود دارد و شاید من آدم نرمی هستم که همیشه به کمک می‌روم و در عوض چیزی نمی‌خواهم، نه رابطه جنسی یا هر چیز دیگری. اما این باعث می شود که غم انگیز است هر چه تلاش می کنم هرگز کافی نیست. احترام بیشتر برای نظر شما با احترام، کیس

    • پیتردونگسینگ می گوید

      کیس عزیز، من هم در آیسان، در روستایی بین روی ات و کالاسین می مانم. در روستای ما 4 زن با یک خارجی/فرنگ رابطه دارند. وقتی اینها را مقایسه می کنم متوجه می شوم که بین رفتار این فرنگ ها نیز تفاوت زیادی وجود دارد. دو نفر از آنها با منابع مالی از زن حمایت می کنند و من هرگز آنها را اینجا نمی بینم. به غیر از چند هدیه، من هرگز یک سنت/ساتنگ پرداخت نکرده ام. من مواد غذایی می خرم و هزینه گردش ها و سفرهایی که انجام می دهیم را پرداخت می کنم. اما فرنگ چهارم... به نظر من حداقل احمق، کور یا ساده لوح. یک پسر جوان، اواسط دهه سی، از استرالیا. او را در پوکت ملاقات کرد، جایی که او در صنعت پذیرایی مشغول بود... او دو فرزند از شوهر تایلندی قبلی خود داشت. اکنون دو تای دیگر وجود دارد، بنابراین چهار. مامان و بابا از آن زمان کار نکرده اند و تمام روز را با دیگر اعضای خانواده می گذرانند. بچه ها باید به مدرسه بروند، البته مدارس بین المللی گران قیمت. خیلی دور؟ نه فرنگ ماشین میخره. عزیزم ایمنی برای فرزندانت در ترافیک؟ اوه بله، البته، پس از آن پیکاپ بزرگ. به این ترتیب مرد کاملاً تخلیه می شود. و در نهایت... امسال ساخت یک خانه سنگی بزرگ شروع شد... در حالی که او می خواهد هر چه زودتر به استرالیا برود. بنابراین خانواده تنبل و کاملاً بیکار او می توانند با خوشحالی در خانه او زندگی کنند. فقط منظورم این است که کیس، اجازه نده دوشیده شوی، برای خودت حد و مرز تعیین کن و از آنها فراتر نرو. خودت برای پولت کار کردی بنابراین شما تصمیم می گیرید که با آن چه کار کنید. به گفته خودش کافی نیست؟ برو بیرون، برای 10 نفر دیگرش. منظورم 10.000 نفر دیگر است. کیس خونسردی خودت رو حفظ کن...

  14. پل می گوید

    سنتز بسیار قوی و بسیار گسترده. بعد از 5 سال از شهرها و روستاها و فقر تلخ در آخرین بخش بزرگ، آیسان، شگفت زده می‌شوم. تفتیش عقاید کجا زندگی می کند، تا شاید بتوانم با دوستان (بلژیکی) ملاقاتی داشته باشم...

  15. کریس می گوید

    تصویر عاشقانه تا حدودی غم انگیزی که تفتیش عقاید از آیسان ترسیم می کند، درست به اندازه تصویر ایسانر تنبل، همیشه مست، مصرف کننده مواد مخدر و تنبل است. به نظر من هر دو وجود دارند و من با قاعده ای به آیسان سر می زنم. بستگی به این دارد که چه چیزی را می خواهید ببینید، با چه چیزی شناسایی می کنید و از چه چیزی رنجیده اید. بسیاری از اعضای همسرم در همان روستای آیسان زندگی می کنند. اکثر آنها سخت کوش هستند، خوب، و با تصویر Inquisitor مطابقت دارند. اما اعضایی هم هستند که زندگی خود را از نظر اجتماعی، تحصیلی و مالی به هم ریخته اند و هر هفته مشکلاتشان توسط خانواده حل می شود اما مسئولیت تغییر اساسی زندگی خود را بر عهده نمی گیرند. و به من بگویید که این امکان پذیر نیست زیرا من و همسرم هر از گاهی این گزینه ها را پیشنهاد کرده ایم.
    چیزی که همچنان مرا شگفت زده می کند این است که - علیرغم همبستگی در خانواده که به نظر من گاهی زیاده روی می کند - مانند حمایت مالی دائمی از یک زن/مادر بالغ که نمی تواند با دستمزد ناچیز خود از مصرف مشروب خودداری کند - وجود دارد. دیگر همبستگی سازمانی برای حل مشکلات موجود وجود ندارد: تعاونی ها و اتحادیه های کارگری فقط دو نمونه را نام ببرند. و موارد بیشتری وجود دارد که همه آنها را می توان با تلفن همراه خود پیدا کرد.
    شاید نه به فقیر بودن آیسان، اما حدود 100-150 سال پیش در هلند نیز فقر واقعی را تجربه کردیم. پدربزرگم در 58 سالگی فوت کرد، کار کوچکی در راه آهن داشت و مادربزرگم با 7 فرزند تنها ماند و نان آور خانه نداشت. این شوخی نبود، من به شما اطمینان می دهم. پدرم که فرزند بزرگتر بود، در 14 سالگی توسط مادربزرگم مجبور شد سر کار برود. چاره ای نبود. نه تنها دولت (یعنی ما از طریق خود انتخابات) با فقر مبارزه کرده است، بلکه قطعا اتحادیه های کارگری و کلیساها نیز با فقر مبارزه کرده اند. من از همه چیز در تایلند کم پیدا می کنم، حتی اولین افکار در مورد آن نیست. نوعی استعفا وجود دارد، بی تفاوتی. به هر حال هیچ کاری نمی توانید در مورد آن انجام دهید. و این در هلند عجیب نبود: "اگر برای یک سکه متولد شده باشید، هرگز یک چهارم نخواهید شد". هیچ کس دیگر این را نمی گوید زیرا همه می دانند که اگر سخت کار کنید می توانید پیشرفت اجتماعی قابل توجهی داشته باشید.
    اگر آنها این درس های کاهش فقر را با وضعیت تایلند تطبیق دهند و به تایلندی ها بیاموزند که در کنار هم بسیار قوی تر از تنهایی هستید، برای مهاجران مفید خواهد بود. و اینکه باید کاری برای آن انجام دهید. شخص دیگری این کار را برای شما انجام نمی دهد.

  16. پیت می گوید

    هیچ راهی برای ایجاد مانع در داستان وجود ندارد، یا اینطور است؟

    حتی بعد از گذشت ده سال از آیسان، من به اندازه شما اهل آیسان نیستم
    اما از دوست دخترم بشنو
    در سال های اخیر نیز تغییرات زیادی در روستاها رخ داده است.
    جوانان دیگر نمی خواهند در مزارع برنج کار کنند.
    اما خطرناک تر از آن، اعتیاد در میان جوانان

    جایی که قبلاً در خانه را باز گذاشته بودیم،
    اکنون در قفل خواهد بود، درست مانند دروازه، و ما اکنون سه سگ نگهبان داریم.
    هیچ تغییری برای من وجود ندارد، من سال ها در شهر بزرگ هلند زندگی می کنم.

    اما اینجا هم متوجه سخت شدن می شویم، یا شما می گویید، هر انسانی برای خودش و خدا برای همه ما.
    همبستگی که زمانی در روستاهای هلند وجود داشت تغییر کرده است.

    آنچه باقی می ماند این است که من تا حد زیادی با داستان شما موافقم.

    با این تفاوت که اسان در چشم من سریعتر تغییر می کند
    بیش از آنچه فکر می کنید یا می خواهید
    چه به دلیل آب و هوا باشد یا تأثیر اینترنت، اخلاق کاری متفاوت یا تمایل به پول کلان.

    نفوذ فرنگ نمی شود، ده سال است دور آیسان می گردند
    بیشتر آنها با یک زن، به اصطلاح در بار یا در (آرایشگاه) ملاقات کردند.
    و حالا از مردان دیگری که سعی می کنند شادی او را اینجا بیابند انتقاد کنید.

    و البته هر انسان منطقی استثمار را تایید نمی کند.

    • سر چارلز می گوید

      در واقع، اغلب قابل توجه است که بسیاری از فرنگ‌هایی که اکنون در آیسان زندگی می‌کنند، می‌توانند از پاتایا و آویزهای بار در آنجا انتقاد کنند، در حالی که خودشان قبلاً از مسافران متعصب پاتایا بودند و همسر/دوست دختر آیسان خود را در آنجا ملاقات کردند. بله، "بدیهی است" نه در یک بار یا سالن ماساژ، بلکه یک شغل مناسب در 7-11 یا موارد مشابه.
      در واقع، اگر ابتدا به پاتایا نمی رفتند، بسیاری هرگز درباره آیسان نمی دانستند…

  17. DVW می گوید

    خوب نوشته شده، توانایی بیان آن به این شکل عالی است!

  18. هانس می گوید

    باور نکردنی است که تفتیش عقاید چگونه می تواند زندگی روزمره را در آیسان تحلیل کند. به سلامتی!

  19. FBE می گوید

    من دو بار با خانم های ایسان رابطه داشته ام. متاسفانه، هر دو رابطه شکست خورد. اصلا اهل ارتباط نیستند. معلوم شد شماره 2 از شریک قبلی باردار است. او گفته بود که نمی‌دانست باردار است. من باید این را از طریق درخت انگور می شنیدم. در نهایت، او برای بار دوم به NL آمد. به گذشته، او باید در خانه می ماند. به محض ورود به Schiphol، او قبلاً نشان داد که واقعاً اصلاً چنین احساسی ندارد. شماره 1 خودش به من نزدیک شد. او قبلاً در هلند زندگی می کرد و در مورد همه چیز دروغ می گفت. هدف او روشن بود: پول. نه برای خانواده اش صرفا به دلیل مشکل قمار او. اینجا کار کن، اما هیچوقت پول نداشته باش. شریک او قبل از من نمی خواست با آن کنار بیاید. و در نهایت من هم این کار را نکردم. او من و او را به طرز بسیار ناخوشایندی ترک کرد. او اکنون به تایلند بازگشته است. من به خوبی درک می کنم که آیسان منطقه فقیری است. اما من این تجربه را ندارم که خانم ها صرفاً برای تأمین هزینه های خانواده خود به هلند بیایند.

  20. پراتانا می گوید

    خوب، مثل همیشه، من از خواندن قطعات بازپرسی که در وسط آیسان زندگی می کند، و ساکنانش لذت می برم.
    اما فقط در آیسان اینطور نیست، من از فقر و همبستگی خانواده صحبت می کنم، همچنین در روستای خودمان و اطراف آن (اگرچه سال هاست به مرخصی آنجا می روم، یک بار اینجا یک قطعه را به اشتراک گذاشتم (لینک پیوست را بخوانید. ) https://www.thailandblog.nl/leven-thailand/de-weg-naar-ons-dorp/
    من وقتی در مورد تایلند صحبت می کنم عینک رز رنگ نمی زنم و برنمی دارم و البته از نظر سیاسی ناپایدار است و شما فقط حق دارید پول خود را در آنجا خرج کنید و نمی توانید به عنوان فرنگ برای خود زمین بخرید، اما چه باید کرد. موافقم، بله پاتایا هم تایلند نیست، بنیدورم اسپانیا هم نیست.

    اما من شخصاً هنوز هم می خواهم آنجا پیر شوم، و همچنین سازگار خواهم شد، زیرا این کاری است که برخی از مردم انجام می دهند، شما تمام روز آنجا چه می کنید، با چه کسی صحبت می کنید، چه چیزی و کجا یا به چه کسانی در مهمانی های روستا کمک می کنید؟ آماده سازی یا کارهای اجتماعی و کارهای دیگر و به طور جدی صحبت کردن، آیا واقعاً می توانید با آن سازگار شوید زیرا معشوق / همسر / دوست دختر شما می خواهد به ریشه های خود بازگردد؟ در نظر بگیرید قبل از اینکه افسرده شوید، بازپرس پس از زندگی در قسمت اول خود در پاتایا، جای خود را پیدا کرده است (اگر اشتباه می کنم تصحیح کنید) اما این اجازه را به همه نمی دهند و سپس او به طور دائم در آنجا زندگی می کند و نه برای زمستان یا مرخصی کوتاه. در نوشته های او افراد فقیری که هرگز وضعشان بهتر نخواهد بود و از نظر من ارزششان بیشتر از فرنگ هایی است که در عرض چند هفته آنجا حقوق سالانه می گیرند و هنوز هم از این که چرا مردم اجازه سیگار کشیدن ندارند شاکی یا ناله می کنند در نوشته های او قابل تشخیص است. آن ساحل یا اینکه چرا در آن روزها اجازه نوشیدن مشروب را ندارند با اینکه از قبل اعلام شده است!
    آن تایلندی های بیچاره روستای من هم دوست دارند که در مزارع در هر شرایط آب و هوایی از طلوع تا غروب آفتاب با خروس جنگی به سختی برایشان عرق ریخته اند از دست بدهند، اما وقتی می بینم برای این کار چه می کنند، برای همه آنها آرزو می کنم. بهترین!
    یه برادر شوهر هم دارم که اومده بود برای کاشت ذرت به من پول قرض بده چون برداشت قبلی از بین رفته بود و خودش بهتر از هرکسی میدونه درسته البته من یه زمانی فرنگ پولدار از نظرشون بودم (همراه با همسرم 18 سال است)، اما از آنجایی که آنها تصویر را تنظیم کرده اند و در مورد وام گرفتن صحبت کرده اند، پول تحصیلی که برای خواهرزاده اش حمایت کردیم نتیجه داد زیرا او اکنون تجارت خود را دارد (علوم کامپیوتر) و به خواهرش کمک می کند. مطالعات او با حمایت مالی خودش، خوب نیست؟

  21. thijs را علامت گذاری کنید می گوید

    هیچ کس نمی تواند این را بهتر توجیه کند، من الان 3 سال است که در فقیرترین منطقه آیسان زندگی می کنم و مدام فکر می کنم که از کجا شجاعت می گیرند، اینجا چیزی برای به دست آوردن نیست، اما باید اضافه کنم که همه اینجا به شدت حسود هستند. از دیگران و شما نباید در اینجا انتظار کمک داشته باشید مگر اینکه هزینه آن را بپردازید، بله زندگی اینجا سخت است

  22. پیتردونگسینگ می گوید

    در اکثر موارد موافقم. اما باز هم یک نظر کوچک. در مورد نظر شما در مورد ماشین ها. شما می نویسید که داشتن پیکاپ ضروری است. به بانکوک؟ سوار اتوبوس شوید، هر روز حرکت می کند. تجارت حمل برنج و هیزم؟ وقتی پیکاپ دارید خیلی راحت تر می زند. اما این کار با یک پیکاپ 10 ساله بسیار خوب عمل می کند. اما من در اطرافم چه می بینم، یک پیکاپ با چنین سنی و بسیاری بسیار جدید. هرچه بزرگتر بهتر. همه با مجموعه اسپویلر، ترجیحا با رینگ های 20 اینچی، روکش چرم طبیعی. هر چه گرون تر بهتر اگر به سختی پولی وارد شود، کاملا غیر ضروری است. و چگونه آن را رانندگی می کنند؟ خوب، ما خودمان هر روز آن را می بینیم، از نادانی گرفته تا غیرمسئولانه، اما این چیزی است که در اینجا قابل بحث نیست.

  23. ردگی می گوید

    حقیقت زیادی در این وجود دارد، به خوبی خلاصه شده است. با تشکر از مقاله خوب.

  24. جان چیانگ رای می گوید

    شما زنان یا مردان خوب را در همه جا خواهید داشت، و اینجا و آنجا زنان یا مردان بد نیز خواهید داشت، اما گره خوردن این منطقه یا کشور مسلماً تعصبی است که معنایی ندارد.
    فقر و سایر مشکلات اجتماعی در آیسان، همانطور که تفتیش عقاید آنها را توصیف می کند، بسیاری را وادار می کند تا برای خود و خانواده خود درآمد کسب کنند.
    به همین دلیل است که در سرتاسر تایلند با افرادی از آیسان روبرو می شوید که سعی می کنند به عنوان راننده، صنعتگر، خدمتکار اتاق و یا حتی در زندگی شبانه پول خود را به دست آورند.
    کسی که می گوید همه در زندگی خود انتخاب آزاد دارند، معمولاً از کشوری می آیند که تقریباً همه چیز از نظر اجتماعی مرتب شده است و آموزش خوب برای همه قابل دسترسی است.
    تحصیلات ضعیف، یک رابطه ناموفق، که قبلاً منجر به یک یا چند فرزند شده است، اغلب دلیل انتخاب مردم برای زندگی شبانه با درآمد بهتر است.
    زندگی شبانه، جایی که او همچنین امیدوار است که ممکن است شاهزاده اش را سوار بر اسب سفید ملاقات کند، که می تواند به همه مشکلات او پایان دهد.
    این دومی البته بلیط بخت آزمایی است که نه تنها او، بلکه خانواده اش نیز آرزوی آن را دارند، بنابراین من شخصا هرگز این را محکوم نخواهم کرد.
    آنچه من محکوم می کنم فرنگ ها هستند که از این فقر و سوء استفاده های اجتماعی خبر دارند و قیمت ها را آنقدر پایین می آورند که فقط استثمار است.
    مقاله ای که اخیراً در این وبلاگ منتشر شده است و در مورد میزان انعام در رستوران ها و هتل ها بود، من را نیز به شدت به فحاشی برخی از نظر دهندگان به فکر انداخت.
    و آخرین افرادی که بیش از همه مرا آزار می‌دهند کسانی هستند که دائماً کشور خود را تحقیر می‌کنند، جایی که فکر می‌کنند همه چیز خیلی بد است و نمی‌خواهند در مورد هیچ سوء استفاده‌ای در تایلند بشنوند.
    اگر همه چیز اینجا، به غیر از زیبایی منظره و انسان دوستانه، خیلی خوب بود، به جز برخی استثناها، اکثر زنان تایلندی به ما نیاز نداشتند.

  25. پیتر وی. می گوید

    من از خواندن در مورد مردم در آیسان لذت می برم.
    من ناامیدی نویسنده از بسیاری از خارجی ها را درک نمی کنم.
    پس به کارهای خود ادامه دهید، اما ترجیحاً بدون تمسخر به «این فرنگ ها، بدون کوچکترین همدلی با این کشور و فرهنگ که انتقاد احمقانه می کنند» ادامه دهید.

    واضح تر بگویم، من هم کاری به این جور آدم ها ندارم، اما داستان ها بدون آن ناهماهنگی زیباتر هستند.

  26. خنجر زدن می گوید

    وضعیت بسیار خوب توصیف شده است، کمی حسادت به سبک نوشتن. به نظر من از این نمی شد شیواتر نوشت. یکی از موارد برجسته در روستای من بازگشت موقت روستائیانی است که در بخش میگو کار می کنند. سپس از حلقه نزدیک دوستان با میگوهای صادراتی پذیرفته می شود و همچنین از آنها دعوت می شود که مقداری را در محل همراه با سوپ و آبجو مصرف کنند (…09:00).
    من شخصاً سعی می‌کنم توجه را به بچه‌هایی که روستاییان به جای مانده‌اند (نسل رد شده) و اهمیت بسیار زیاد آموزش در دوران کودکی جلب کنم، اما این (هنوز) تفاوت چندانی ایجاد نمی‌کند (http://www.nationmultimedia.com/detail/your_say/30337910). احتمالاً به این دلیل که باید وضعیت موجود را حفظ کرد (؟).

    خنجر زدن

  27. تام اسپرینگ لینک می گوید

    من یک همسر از آیسان دارم و تقریبا هر سال به روستای او در تایلند می رویم.
    آیسان در حال رشد است و گردشگران بیشتری را جذب می کند و اگر به مردم آنجا احترام بگذارید در عوض احترام خواهید گرفت.
    مردم آیسان مردمی سرگرم کننده، صمیمی، مهمان نواز و زحمتکش هستند

  28. ویم ورهاژ می گوید

    داستان زیبا! همچنین به خوبی در مورد اینکه زندگی واقعاً چگونه است بیان شده است.
    نمی توانم یک نکته کوچک برای انتقاد نداشته باشم.
    من به عنوان یک فرد غیر مشروب، نمی توانم این مصرف بیش از حد الکل را درک کنم. و دقیقاً همانطور که می نویسید، در وسط روز، گاهی اوقات حتی صبح زود ... و نه آن چیزهای لنگ، درست است؟ به جرات می توانم بگویم که اکثر مردان الکلی هستند که همگی مشروب می خورند تا جگرشان از بین برود. حتی هنگام کار، بطری ویسکی در حالت آماده به کار است و آن یک لیوان از دهان به دهان می گذرد. اکثر مردم هر روز لیوان های زیادی الکل می نوشند و این من را به شدت آزار می دهد. من کاملاً هوشیار آنجا می نشینم و باید ساعت ها به آن غرغر مستانه گوش دهم. روز بعد می آیی... دقیقاً دوباره همان.

    منتظر داستان بعدی هستم

  29. بلک بی می گوید

    داستان بسیار خوب نوشته شده است، در نهایت به جای انتقاد، حقیقت دارد.
    براوو اینجا هم
    بیا هر سال 3 ماه را در آیسان در یک روستای کوچک بگذرانیم.
    و همین را تجربه کنید.
    فقط فرنگ ها نه، چون پاتایا نمی روم.

  30. استن می گوید

    به دلیل شیوه زیبایی که زندگی واقعی را در آیسان توصیف می کنید، متقاعد شده ام که به طور فزاینده ای دیدگاه بسیاری از خوانندگان را تغییر می دهید: قلم شما مانند دوربین است، اما بدون باتری، در میان ناهمواری روستا و همبستگی مردم آن
    زیبا، آیا نیاز به گفتن دارد؟ بله، بله و دوباره بله!

  31. ژاک می گوید

    در همه جای دنیا و در هر کشوری افراد خوب و بد وجود دارند. حتی افراد بد با ویژگی های خوب. به طور خلاصه، یک مقدار از همه چیز وجود دارد. دیدگاهی که بازپرس بر روی کاغذ می آورد، چشم اندازی است که وزن زیادی به همراه دارد. اما در آیسان یا هر جای دیگری در جهان بیشتر وجود دارد.
    چیزی که من را کنجکاو می کند این است که چگونه در حال حاضر یک تغییر مثبت در ناراحتی همه آن مردم آیسان رخ می دهد.
    در زمانی که مقاومت روزافزون در برابر بی عدالتی و فقر وجود دارد، اجازه دادن به این گروه جمعیتی برای درهم ریختن از این طریق تقریباً جنایتکار خواهد بود. در هلند حتی یک وکیل وجود دارد که به صنعت تنباکو در حقوق کیفری رسیدگی می کند. من صمیمانه امیدوارم که او موفق شود زیرا مجرمان کسانی هستند که سیگارهای فرآوری شده را به این روش به بازار عرضه می کنند. و تا آنجا که به آیسان مربوط می شود، مردم باید جور دیگری فکر کنند و بیدار شوند و در برابر همه ظلمی که در حق آنها می شود بایستند. وقت آن است. ما به یک دولت جدید نیاز داریم که اقدامات سختگیرانه ای انجام دهد و بهبود اقتصاد را تضمین کند. تعداد بسیار کمتری از مشتریانی که به تایلند می‌آیند فقط برای انجام یک رابطه جنسی با خانم‌ها و/یا آقایان برای حمام کردن زیاد، مطمئناً ضرری ندارند. آنها رویکردی نادرست نسبت به فقر را تداوم می بخشند. به قانون احترام بگذارید (ما هنوز می دانیم که فحشا ممنوع است) و نشان دهید که فحشا راهی نیست. احترام به ارزش های خود باید به بسیاری از مردم تایلند بازگردانده شود.
    فقط با اقدامات هدفمند خوب، از جمله ساختار مالیاتی صحیح در بلندمدت، خواه مردم آن را بخواهند یا نه. مبارزه با هم و برای یکدیگر و برای رفاه. تا چند دهه دیگر این کشور نیز باید بتواند نمره بالاتری دریافت کند. اما بله، بیایید سعی کنیم آن توده خواب را که خیلی محکم به ارزش‌ها و استانداردهای خودش می‌چسبد، وارد عمل کنیم. در صورت نبود ابتکارات و اقدامات، این مردم آیسان فقط خود را مقصر می دانند و من می دانم تایلند سی سال دیگر در این منطقه روستایی چگونه خواهد بود.

    • راب وی. می گوید

      تقریباً 20 سال پیش، شخصی با یک برنامه بلندمدت انتخاباتی برای روستا آمد. اما آن شخصیت فاسد اکنون در یک جعبه شنی بزرگ جایی است. نخبگان چندان از او راضی نبودند، زیرا او به تهدیدی برای آنها تبدیل شد. آنها از الیگارشی راضی هستند. آنها می خواهند آن را به همین شکل حفظ کنند.

      متأسفانه شاهد هستیم که در این زمینه برای رفع مشکلات و علل ساختاری کم کاری انجام شده است. من به آموزش و مراقبت های بهداشتی بهتر فکر می کنم (نسبت پوشش در آیسان بسیار کمتر از بانکوک است)، ترویج اتحادیه های کارگری، یکپارچه سازی زمین در بین کشاورزان، کمک به ایجاد تعاونی ها، سیستم مالیاتی بهتر به طوری که مالکان بزرگ زمین بیش از به خزانه انعام بدهید، و غیره. اما تا زمانی که دیک های یونیفرم پوش ثروتمند دوباره در راس کار هستند و حتی به دلیل "نیاز به 1 رهبر قوی" تشویق می شوند (با هم واقعا قوی تر هستید، به خصوص اگر واقعاً با هم کار کنید و افراد در درجات و مناصب تجدید نظر می کنند)…

  32. صلح می گوید

    من می بینم که بزرگترین نمایشگاه ها مثل قارچ در آیسان به وجود می آیند.فقط گران ترین مدل ها در آن نمایشگاه ها هستند. یک ماشین غربی معمولی کوچک برای تایلندی ها نیست. یک پیک آپ 3 لیتری یا یک SUV. این به رینگ هایی به ارزش صد هزار بات نیاز دارد. انتخاب کافی در هیچ کشوری در جهان که افراد ظاهراً 10.000 BHT در ماه درآمد دارند، این همه تجارت با رینگ های براق نمی بینید. کمی بعد با یک چیپ تیونینگ گران قیمت گیربکس را کمی بهبود خواهیم داد. وقتی در جاده غذا می خوریم، موتور را به آرامی رها می کنیم، درست مانند ایالات متحده در دهه 50 (کتاب Geert Mack را در این مورد بخوانید). فرنگی که موتورش را خاموش می‌کند شبیه میمون است، تا زمانی که وقتی می‌رویم پاهایمان داغ نشود، یک لیتر گازوئیل هم نمی‌شود. تایلندی در طول مسیر بنزین اضافی می دهد. جریمه سرعت زیاد اذیتش نمیکنه پول کافیه که مجبور نباشه خیلی اقتصادی رانندگی کنه. نیاز به وانت دارید؟ من را بخندانید: از 10 وانت، من به سختی 1 مورد را می بینم که چیزی را حمل می کند. اگر یک نفر باشد که چیزی را حمل می کند، آن همیشه یک پیرمرد در یک وانت قدیمی کمیاب است. در پیک آپ های جدید این معمولا یک اسکوتر است.
    هیچ مرد تایلندی سوار اتوبوس نمی شود. خطوط اتوبوس ارزان هستند و شما را به همه جا می رساند آن اتوبوس فقط مخصوص بانوان و فرنگ هاست. هر کودکی یک اسکوتر در زیر لب خود دارد. فقط بچه ها، دخترها و اینجا یا آنجا فرنگ سواری با اسکوتر. بچه‌ها می‌توانند مهارت‌های رانندگی خود را با اسکوترهای شیک خود در عصر به نمایش بگذارند. در آفریقا این روی یک دوچرخه قدیمی در تایلند با موتور 125 سی سی است. مسابقه سرگرمی جوانانی است که پول کافی برای پوشاندن تمام بدن خود با خالکوبی دارند...
    هیچ تایلندی هنوز بدون گوشی هوشمند از جمله اتصال به اینترنت نیست. فقط فرنگ قدیم هنوز موبایل معمولی داره.
    هیچ تایلندی برای مدت طولانی در یک رابطه بدون فرزند باقی نمی ماند، همیشه اولین رابطه در یک سال. با اینکه هزینه هم دارند.
    هر شهر در آیسان دارای مراکز خرید بزرگی است که با بسیاری از شهرهای غربی رقابت می کند. KFC….McDonalds بازدیدکنندگان مشتاقی دارد. در کافه آمازون، فنجان‌های گران‌قیمت نوشیدنی‌های سرد به راحتی پیش می‌روند. در 7/11 باید برای محصولاتی که واقعا ضروری نیستند صف بکشید.
    در هر شهر کوچک آیسان حداقل دو طلافروشی وجود دارد. در آن زمان والدینم به من گفتند که فقط افرادی که پول زیادی دارند طلا می خرند. ما هرگز طلا نخریدیم. پول ما خرج مایحتاج شد.
    دخترا هرجا برم آراسته و آراسته هستن.
    بسیاری از دوستان من مسافران جهان هستند و تقریباً همه آنها در اولین بازدید خود تحت تأثیر ثروت تایلندی قرار گرفتند که انتظارش را نداشتند.
    هر کسی که انتظار دارد فقر را در اینجا ببیند، به وضوح هرگز به یک کشور آفریقایی نرفته است.
    تایلندی ها تا حدودی توسط پول کور شده اند. یک خانه تنها زمانی خانه است که 3 حمام داشته باشد. انگشتر نقره نه تنها خوب است، بلکه طلا نیز خوب است. توهمات عظمت همه جا. تنها راه برای رویارویی با این توهمات عظمت، راهی است که همه ما می شناسیم. اینکه این مسیر عمدتاً در تایلند انتخاب می شود چندان تصادفی نیست. ساکنان لائوس یا ویتنام، پرو یا شیلی چشم انداز بهتری برای زندگی ندارند و با این حال صحنه خیابانی کاملا متفاوتی را در اینجا می بینید. صحنه ای خیابانی که حتی با کشوری که مردم آن واقعاً فقط 300 یورو در ماه درآمد دارند، سازگار نیست.
    آیا فقر وجود ندارد؟ البته فقر هم هست. همه جا هست تعداد بیشماری از افراد مسن در منطقه ما باید با 1000 یورو در ماه زنده بمانند ... 400 یورو به اجاره اضافه کنید ... هزینه های گرمایشی زیاد و قبض خود را تهیه کنید. جای تعجب نیست که اولین باری که دوست دخترم در بلژیک بود، تعجب کرد که چرا همه ما با چنین ماشین های کوچک قدیمی رانندگی می کنیم.

    • دانیل وی ال می گوید

      همه چیزهایی که می نویسید مشاهدات است و من همان چیزی را می بینم، اما آیا قبلاً تلاش کرده اید که در مورد آن با یک تایلندی صحبت جدی کنید؟ ماشین ها برای کار و مسافرت مورد نیاز است و باید به بانک ها پرداخت شود با ماشین فقط می توانید در روستای خود از مردم فقیر درآمد کسب کنید؟ و آیا مردم فقط باید در خانه بمانند و هرگز کار تجملی انجام ندهند؟
      مرد، این متن برای امثال شما نوشته شد تا شما را با واقعیت ها کنار بیاورد. و همچنین دیگرانی که در اینجا زندگی تجملی دارند و نمی خواهند واقعیت را بدانند.
      رودی به کار خوب ادامه بده تو آدم قلب من نیستی، برای مردمی که در میانشان زندگی می کنی بجنگ.
      دانیل

      • صلح می گوید

        در کشوری که 24 ساعت شبانه روز 24 درجه است، ترجیح می دهم با موتور سیکلت سفر کنم. در کشوری که ظاهراً در امرار معاش مشکل دارم، ترجیح می‌دهم یک خودروی شهری ساده و مقرون به صرفه را در نظر بگیرم تا یک خودروی بسیار گران قیمت 30×4. و پرداخت آن چیزی جز رایگان است. برعکس. این همه چیز را بسیار گران تر می کند. 4 Bht در ماه به مدت 12.000 سال.

    • تفتیش عقاید می گوید

      این کامنت‌هایی است که به من انگیزه ایجاد وبلاگ را می‌دهد.

    • پراتانا می گوید

      نظر شما هم مثل بقیه "رایگان" است، اما این دقیقاً همان چیزی است که مقاله تفتیش عقاید در مورد آن است، به طور خاص تر آن فرنگ هایی که از "فرهنگی" برخی آیسانیان/تایلندی صحبت می کنند و من فقط می توانم در این مورد با او موافق باشم.
      شما در مورد آن SUV/Pickups (3L) می نویسید، خوب، حالا فقط می توانم اشاره کنم که در روستای همسرم و اطراف آن (چانتابوری) اگر ماشین قدرتمندی با درایو 4X4 و فضای بار کافی ندارید، جایی ندارید. یک مسیر شیب دار پر از سوراخ است، به عنوان مثال که در آن هرگز به اوج نمی رسید و من حتی در مورد جاده های شنی که برای رسیدن به مزرعه خود باید طی کنید، صحبت نمی کنم، چه در فصل خشک و چه در فصل بارانی برای عرضه خام مواد و برداشت محصول، اما شما هم به نظرتان در مورد جوانی روی اسکوترها جلوتر بروید، به جرات می توانم به شما بگویم که آنها در منطقه ما نیز به همان دلیل رفتن به مدرسه = از سراشیبی روستا جاده خطرناک، مسافت های طولانی، ضروری هستند. روستا - شهر چانتابوری = 60 کیلومتر با دوچرخه با سه نفر به مدرسه می روید؟
      نمی دونم چند وقته که تو ایسان زندگی می کنی/تعطیلات، اما من 18 سال در روستای همسرم هستم و به قول خودت همشون تلفن همراه/اینترنت دارند اما کمتر از هشت سال پیش که ما مجبور شدیم به مادر زنگ بزنیم، فقط چهارشنبه ها بود، چون روز بازار بود در یک روستای بزرگ پایین و بعد او به برادر کوچکش رفت، جایی که تلفن ثابت داشتند، در روستای ما هم یک تابلوی راهنمایی و رانندگی قدیمی با تلفن وجود دارد. گیرنده در 300 متر نشان داده شده است و من می توانم به شما اطمینان دهم که همیشه کار نمی کند و مطمئناً نمی توانید با آن تماس بگیرید. ضمناً در بلژیک هر بچه ای یک تلفن همراه با اینترنت دارد و ما هم همه جا مراکز خرید و خیابان های بزرگ داریم آیا در آیسان این کار ممنوع است؟ اینکه هیچ پسر تایلندی سوار اتوبوس نمی شود هم تصویر تحریف شده ای است که شما دارید، برادر شوهر نظامی سابق من در کرایه اتوبوس تخفیف دارد و خودش می گوید چرا در ترافیک رانندگی می کنم و استرس می زند در حالی که من آرام در اتوبوس بنشین!

      • اروین فلور می گوید

        بهترین،

        خانواده من از اینکه یک ماشین معمولی خانوادگی خریده بودیم تعجب کردند.
        واکنش خانواده این بود که اینجا در آیسان و به سرعت فایده ای ندارد
        شکسته خواهد شد حق داشتند. اما مسلماً این نیز مشکل این است که چه کسی آن را هدایت می کند.

        ملاقات groet vriendelijke،

        اروین

        • صلح می گوید

          من سال ها در زیمبابوه با تویوتای معمولی رانندگی کردم. شکسته نشد در تایلند 90 درصد جاده ها آسفالت هستند. من الان 5 ساله که تو آیسان ماشین معمولی دارم. هیچ وقت مشکلی برای حرکت با آن نداشتم. یا باید تمام آن پیک آپ های 4×4 در منطقه بانکوک برای رانندگی به میدان استفاده شود.

    • جان چیانگ رای می گوید

      فرد عزیز، فقر بسیاری از افراد مسن در اروپا که نه تنها شما همیشه سعی می کنید آن را با فقر تایلندی مقایسه کنید، قطعا وضعیت خوبی نیست، اما به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
      بسیاری از سالمندان تایلندی از ایالت خود حدود 7 تا 800 بات در ماه مستمری ماهانه دریافت می کنند و کاملاً به حمایت مالی فرزندان خود وابسته هستند.
      در صورت بیماری، طرح موسوم به 30 بات ایالتی حداکثر مراقبت های اورژانسی را پوشش می دهد، به طوری که افراد حتی در صورت بروز مشکلات عمده سلامتی دوباره به کودکان وابسته می شوند.
      علاوه بر این، بسیاری از تایلندی‌های مسن‌تر در خانه‌ای زندگی می‌کنند که در مقایسه با استانداردهای اروپایی، حداکثر یک کلبه است که معمولاً از چند دیوار چوبی نازک و یک سقف آهنی راه راه تشکیل شده است.
      این واقعیت که جوانان گهگاه ماشینی بزرگتر از برخی در اروپا دارند به این دلیل است که آنها اغلب از آن برای کار استفاده می کنند و اغلب مجبورند آن را با خانواده پرجمعیتی که آنها نیز هزینه های اعتباری را پرداخت می کنند، به اشتراک بگذارند.
      اگر دوست دختر تایلندی شما این تفاوت را نمی دید یا درک نمی کرد، حداکثر می توانست به دلیل توضیح ضعیف شما باشد.
      همسر تایلندی من فوراً مزایای بسیاری از اروپا را دید و همچنین می‌داند که تفاوت زیادی در فقر وجود دارد.

    • راب هوای رت می گوید

      یک اضافه کوچک. با تشکر از Inquisitor برای نوشته های زیبای شما در مورد آیسان. دوست دارم خودم چند داستان مثبت بنویسم، اما متأسفانه سبک نوشتن عالی شما را ندارم. بنابراین من خودم را به پاسخ دادن به چنین پاسخ های بی ارزش افرادی مانند فرد محدود می کنم.

  33. راب وی. می گوید

    به زیبایی نوشته شده است، البته فقط یک نگاه به واقعیت پیچیده تر و متنوع تر است، اما به خوبی توصیف شده است. البته چیزی به نام آیسانر، تایلندی، خارجی، غربی وجود ندارد. فقط کشاورزان فقیر نیستند که کارهای اضافی انجام می دهند و همه به یک پیکاپ جدید گران قیمت نیاز ندارند (به یک ردیاب مشترک، یک پیکاپ تا حدودی قدیمی تر و غیره فکر کنید).

    آیا واقعاً تعداد زیادی از وزرلینگ ها وجود دارند که فکر می کنند کشاورزان تایلندی (آیسان) احمق و تنبل هستند؟ دل من به من می گوید که می توانید آن ایده های عجیب و غریب را با سهولت بیشتری در طبقات بالای تایلند پیدا کنید. شهرنشین با درآمد خوب، حامی PAD، نخبگان. فکر می کنم غربی ها بیشتر در مورد کاسه توالت، تشک سفت و کمبود سیب زمینی و سس غرغر می کنند...

  34. لوت می گوید

    یک داستان فوق العاده دیگر، فقط یک نکته کوچک، من واقعا فکر می کنم که لباس مدرسه بهتر/ارزانتر از این است که بچه ها با لباس راحتی به مدرسه بروند، >>>>>

    • گر کورات می گوید

      هزینه های مدرسه حتی برای افراد فقیر خیلی بد نیست. یونیفرم مدرسه و سایر اقلام کوچک برای کودکان تایلندی در صورتی که به مدرسه غیرخصوصی بروند حدود 2000 تا 2500 بات در سال هزینه دارد. و سپس آنها مجبور نیستند لباس و کفش خود را بپوشند که باعث صرفه جویی در هزینه می شود و همچنین یک غذای گرم روزانه در مدرسه دریافت می کنند.

  35. کیز می گوید

    اوه خوب، برادر دوست دختر (تایلندی) من یک زن از آیسان دارد. بخش بزرگی از درآمد کم او به والدین همسرش می رسد، در حالی که این افراد هنوز 50 ساله نشده اند و می توانند کار کنند، اما ترجیح می دهند این کار را انجام ندهند، زیرا آنها با این کار خوب هستند. همسر من یک خواهر با یک مرد ژاپنی سخاوتمند دارد. این بدیهی است که مورد علاقه خانواده در آنجا است. به این ترتیب آن زوج جوان فرصتی برای ساختن چیزی با هم ندارند و بنابراین مشکل همچنان تکرار خواهد شد. تایلندی ها نیز این را کاملاً پوچ می دانند، اما شاید آنها فرهنگ آیسان را درست مانند غربی ها درک نمی کنند. فکر می‌کنم فرهنگ را به خوبی درک می‌کنم و با احتیاط از عروسی در آیسان زوج جوان اجتناب کردم. اگر چهره ام را آنجا نشان می دادم، عواقب آن برای برادر دوست دخترم غیرقابل محاسبه بود. بالاخره خواهرش فرنگ «ثروتمند» دارد، درست است؟

    در اینجا مقاله خوبی است اما کمی اشک آور کلی نیز هست. من می توانم ده ها داستان را برای شما تعریف کنم، موارد بالا فقط یک مثال است که در آن جنبه های کمتر زیبای افراد از آیسان برجسته شده است. من می خواهم تا آنجا که ممکن است از تعمیم پرهیز کنم، اما متوجه می شوم که بسیاری از درام ها از این زاویه می آیند. من فکر می کنم شما باید کمی مراقب باشید و همه چیز را به گردن "نفهمدن فرهنگ آنها" بیندازید. بسیاری از سوء استفاده ها و تصمیمات اشتباه بدون شک دلایل خود را خواهند داشت، اما تا زمانی که همه اینها را زیر نظر "فرهنگ آنها همین است و غربی ها آن را درک نمی کنند" کنار بگذارید، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد.

  36. آندره دشویتن می گوید

    بسیار زیبا بیان شده است، به نویسنده تبریک می گویم. من اکنون دو بار به ایسان، روستایی در حدود 30 کیلومتری Khon Kaen، و یک بار به Udon Thani رفته ام. چه بدبختی است، فقط با برزیل و پاراگوئه قابل مقایسه است، اما مردم آنقدر فقیر هستند اما لبخندشان باقی می ماند، چه در تایلند و چه در آمریکای جنوبی.
    سال گذشته با خانواده دوست دخترم به مدت دو ماه به Phrae رفتم. من اجازه نداشتم در آنجا هیچ کاری انجام دهم، تا زمانی که زنبورداران مختلف را ملاقات کردم، بی حوصله بودم. اکنون قراردادی برای واردات عسل به سرزمین اصلی اروپا امضا شده است. در گذشته زنبورداران (کشاورزان) توسط چینی ها و تایوانی ها مورد استثمار قرار می گرفتند، اما این موضوع مربوط به گذشته است. پارسال عسل 90 بات تایلند بود، خوب من پیشنهاد دادم که آن را با 300 بات تایلند بخرم، امسال عسل 145 THB است، من عسل را به قیمت 360 baht می خرم. همه کسانی که تجارت دارند می خواهند از آن چیزی بسازند، اما من معتقدم که تولیدکنندگان بیشترین پول را می گیرند. آنها هر روز کار را انجام می دهند تا همه زنبورها، به ویژه ملکه ها را زنده نگه دارند. ما اروپایی ها باید جلوی این استثمار را بگیریم.
    اولین عسل LONGAN در اواخر آوریل - اواسط می 2018 به اروپا می رسد و می توانید آن را از sasd bvba در +32 (0) 477 71 14 48 تهیه کنید. شما همچنین به مبارزه با استثمار کشاورزان تایلندی کمک می کنید. آنها می گویند. ادامه دارد......


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم