پل با یک عکسبرداری در Keukenhof به ویژه برای والدین شوهر تایلندی خود ازدواج کرد.

بیرون آمدن

وقتی در سال 1977 بیرون آمدم، پس از پایان اولین رابطه جدی هلندی ام، تصمیم گرفتم خودم را در خارج از کشور تحصیل کنم. با کمک یک جایزه رقابتی متشکل از 5000 گیلدر در آن زمان، می‌خواستم بدانم آیا تایلند واقعاً بهشت ​​همجنس‌گرایان ایده‌آل است که خیلی‌ها در مورد آن آرزو داشتند و درباره آن صحبت می‌کردند.

با آمادگی معقول، در پایان سال 1990 سوار هواپیمای بانکوک شدم. Sjon Hauser نویسنده مورد علاقه من بود. یک شوک فرهنگی اجتناب ناپذیر بود. تضادها بسیار زیاد بود. از یک طرف، زیباترین پسران زیر پای من دراز کشیدند، رابطه جنسی مانند "خوردن یک ساندویچ پنیر" بود و نمادهای تایلندی اتحاد و تجربه زمان حال که در بودیسم، پادشاهی و زبان یافت می شود تأثیر عمیقی بر جای گذاشت.

از سوی دیگر، فقر تلخ و تلخ، بی تفاوتی به این و فریاد توجه به ثروت و شهرت را درک نکردم. اما آنچه در تایلند کاملاً رهایی بخش بود، فقدان کامل هوموفوبیا بود که ما آن را در غرب می شناختیم و هنوز هم می شناسیم. من اعتقاد جزمی کاتولیک رومی تا حدودی کهنه را پشت سر گذاشته بودم، اما ظاهراً هنوز آثار عمیق گناه، احساس شرم و بی کفایتی که کلیسا سعی داشت بر من تحمیل کند، به اندازه کافی نبود.

بعد از بازگشت مطمئن شدم که عاشق تایلند هستم و این کشور آینده من خواهد بود. بنابراین جستجوی من برای شریک تایلندی ام آغاز شد و می خواستم سال ها با او خوشحال باشم. رسیدن از آرزو به واقعیت به این راحتی نیست. دام‌ها فراوانند و من هم مانند بسیاری از آنها به طور منظم گرفتار آنها شده‌ام. بیرون همیشه به زیبایی درون نیست و حفظ ظاهر حرفه خاصی است که بسیاری از تایلندی ها در آن تمرین می کنند.

احساس بازگشت به خانه که با حروف بزرگ نوشته شده است

با «ذهن باز» من که گاهی اوقات تا حدودی ساده لوح به نظر می‌رسید، چند سال و تجربیات طول کشید تا به نتیجه برسد و در سال 2003 در آخرین عصر تعطیلات در کاباره دیسکوی ایستگاه دی‌جی در بانکوک، شوهر فعلی‌ام را ملاقات کردم. سال بعد او مرا نزد خانواده اش در کالاسین، آیسان برد و این شروع زندگی جدیدی برای هر دوی ما بود. حس برگشتن به خانه بود که با حروف بزرگ نوشته شده بود.

پس از اولین تماس های کوتاه هر روز از هلند به تایلند به مدت یک سال، جامعه ما در هلند شروع به کار کرد. ازدواج در تایلند برای بودیسم یک تجربه بسیار زیبا است. نوعی کاهن اعظم با کافتان سفید، با عینک آفتابی تیره و گلدسته ای از گل همیشه بهار نارنجی، نزد ما آمد تا ازدواج ما را برکت دهد.

اکثر اقوام حاضر شدند (من یک مهمانی از طبقه متوسط ​​را در خانه عمه انتخاب کردم، بنابراین اقوام ثروتمند واقعی دور ماندند) و با طناب های طولانی - همه در دست داشتند - به عنوان نماد پیوند و پراکنده شدن گلبرگ های گل رز روی سرمان. سرنوشت ازدواج ما رقم خورد بعد از آن البته با مقدار زیادی ویسکی و رام مهمانی شد.

عشق واقعی به لطف خود بودن در رابطه و پذیرش اشتباهات وجود دارد

من ظاهراً قول داده ام، اما مترجمی در کار نبوده و هرگز نشنیده ام که اگر عهدشکنی کنم، بزرگترین بدبختی ممکن است برایم پیش بیاید. به نظر من این بیشتر ناشی از اعتقاد به جان گرایی است که اتفاقاً در آیسان زیاد اتفاق می افتد. راستش نمیتونم تحمل کنم

وعده ما همچنین نه چندان ناشی از ایده تا حدی سخیف "وفادار تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند"، بلکه بیشتر از یک تمایل صادقانه و جسورانه برای انجام بهترین کار برای یکدیگر و بخشیدن یکدیگر به هنگام اشتباهات به دلیل واقعی بودن ناشی شد. عشق به لطف خود بودن در رابطه و پذیرش اشتباهات وجود دارد. بخشش چیزی نیست جز خواستن و توانایی دیدن اشتباهات گذشته (از نظر ما این با «شن روی آن» متفاوت است). علاوه بر این، زیستن نیز یادگیری است.

برای پدر و مادر شوهرم خوشحالی بود که سه سال بعد برای اولین بار در زندگی خود سوار هواپیما شدند تا شاهد ازدواج قانونی پسرشان در هلند باشند که در همین حین شهروند هلند شده بود. خوردن با چاقو و چنگال در صندلی هواپیما، کوکنهوف با همه لاله هایش، در قایق عروسی با موسیقی آکاردئون و آواز خواندن در تالار شهر در زیر آفتاب گرم آوریل، هنوز در مورد آن صحبت می کنند.

ازدواج همجنس گرایان نیز دیر یا زود در تایلند رخ خواهد داد

اگرچه من از زمان «قدرت گل» آمده‌ام و در آن زمان مقاومتی طبیعی در برابر اقتدار و بنابراین در برابر آن ازدواج مدنی تا حدودی تنگ و انحصاری داشتم، در طول سال‌ها نیز تحت تأثیر جامعه تا حدی سنتی تایلند قرار گرفتم. . ازدواج یک نهاد زیبا و مهر عشق واقعی شما به یکدیگر است. این واقعیت را تغییر نمی دهد که سایر اشکال زندگی مشترک می توانند به همان اندازه زیبا باشند.

و همچنین ازدواج باید به یک راه عادی و انتخاب آزاد برای همجنسگرایان تبدیل شود. اما در اینجا نیز راه از آرزو به واقعیت کمی طول می کشد. در هلند نیز در سال 1999 به دلیل حساسیت ها (در مورد بچه ها چطور؟) و برای جلوگیری از "گردشگری ازدواج" شراکت ثبت شده را شروع کردیم. این پله ای برای معرفی ازدواج همجنس گرایان بود.

و اینک: ما آماده ازدواج هستیم. چیزی که میتوان به آن افتخار کرد. اگرچه خود من از قوانین ازدواج تایلندی اطلاعی ندارم و از آن پیروی می کنم، اما می توانم اعتراضات فعلی تایلند به تاخیر در معرفی ازدواج همجنس گرایان را تصور کنم. خوب است که صدای خود را به گوش دیگران برسانید، زیرا این نیز به هدفی که ناگزیر به دست خواهد آمد کمک می کند: حقوق برابر برای همه در موقعیت های برابر. پس ازدواج همجنس گرایان دیر یا زود به اینجا می آید!

ارسال شده توسط پل هابرز

– پیام بازنشر شده –

1 پاسخ به "احساس بازگشت به خانه با حروف بزرگ نوشته شده است"

  1. کریس کشاورز می گوید

    من تعدادی هلندی را می شناسم که بیش از 15 تا 20 سال است که در تایلند زندگی می کنند (و گاهی هنوز هم کار می کنند). بیش از نیمی از آنها همجنسگرا هستند. آیا ممکن است به این دلیل باشد که حدود 15 تا 20 سال پیش همجنس گرا بودن آشکار (مثلاً دست در دست هم راه رفتن با فردی همجنس) مشکلی در هلند بسیار لیبرال بود؟


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم