اسکرین شات YouTube CH7HD News

مرگ ریچارد رویجگروک 66 ساله (سرکنسول سابق در هلند) در نونتابوری در تایلند سر و صدای زیادی به پا کرده است. کانال 7 بعدازظهر دیروز بیش از نیم ساعت را صرف آن کرد، به ویژه برای صورتحساب پرداخت نشده 400.000 بات (تقریبا 11.000 یورو) از بیمارستان Nontawes در Nonthaburi (نزدیک بانکوک).

Ruijgrok در اواخر ماه مه با شکایت ریوی و تب به دوست دختر تایلندی خود در بانکوک گزارش داد. این کار کنسول سابق آمستردام و خواهرش را به بیمارستان برد. این مستلزم سپرده گذاری 100.000 بات بود، اما تنها 60.000 آن از طریق کارت اعتباری خواهر پرداخت شد. رویجروک از دوست دخترش خواست تا با خانواده اش در هلند به خصوص همسر سابق و فرزندانش تماس بگیرد. به گفته او، پول در خانواده نقشی نداشت. گفته می شود این خانواده در 2 ژوئن با یک هواپیمای شخصی وارد بانکوک شده اند. ریچارد در 3 ژوئن درگذشت.

دوست دختر تایلندی اکنون در تلویزیون شکایت می کند که خانواده فقط به یک فیلم و عکس از بقایای اجساد و گواهی فوت علاقه داشتند. دوست اظهار می کند که خانواده چیزی امضا نکردند و بدون هیچ اثری رفتند و صورت حساب سنگینی را پشت سر گذاشتند. این امر هر روز افزایش می‌یابد، زیرا بقایای رویجگروک در اتاق سرد بیمارستان تا پرداخت صورت‌حساب و آماده‌سازی برای سوزاندن مرده است.

این دوست اکنون با سفارت هلند تماس گرفته است، اما به او اطلاع داده است که امکان پرداخت قبوض بیمارستان وجود ندارد. به توصیه سفارت، دوست دختر در حال حاضر به پلیس مراجعه کرده است، همانطور که در گزارش خبری کانال 7 مشاهده می شود. حدس و گمان های زیادی در اینترنت تایلند در مورد نتیجه احتمالی و عکس های یک Ruijgrok در حال مرگ وجود دارد. دیده می شود.

48 پاسخ به “خانواده مرحوم ریچارد رویجگروک (سرکنسول سابق تایلند) نمی خواهند قبض بیمارستان بانکوک را بپردازند”

  1. چاندر می گوید

    و در هلند، ریچارد رویجگروک در کنسولگری آمستردام چندان محبوب نبود.
    او درخواست های ویزا را بسیار سخت کرد. او کاملاً مغرور بود.

    • ایوان ون دن بوگارد می گوید

      من سالها در کنسولگری کار کردم. ابتدا در Lairessestraat و بعداً در Herengracht. وقتی نوبت به پرداخت قبوض می رسید، همیشه عذاب و غم بود. 6 بار توسط KPN به دلیل قبوض تلفن پرداخت نشده بسته شد. نظافتچی هایی که دیگر نیامدند چون حقوق نگرفتند، بنابراین بعد از ساعت کاری خودم کنسولگری را تمیز کردم. من روزها بدون پذیرش بودم زیرا آقای رویجگروک گاهی اوقات 4.000 یورو در روز از درآمد ویزا به جیب می زد. و این برای هفته های متوالی. همیشه برای من تعجب کرده که چیزی به سفارت پرداخت نشده است. من هرگز حقوقم را به موقع دریافت نکرده ام. ناگفته نماند تمام دعواهایی که مبالغ هنگفتی به وکلا منتقل شده است. درباره پیشبرد ارث، همکارانش به طور خلاصه توسط دستیارش اخراج شدند. بدون دلیل. در نتیجه همیشه کمبود پرسنل وجود داشت، اما چون هر شب تا ساعت 23.00 شب (در خانه) در گذرنامه‌ها مهر ویزا می‌زدم، زیرا بخش زیادی از روز را به امور خصوصی او مشغول بودم، به هر درخواستی رسیدگی می‌شد. ظرف سه روز وقتی اختیار امضا به من داده شد، مردم را یک ساعت منتظر گذاشتم و بلافاصله به آنها اطلاع داده شد. او تا زمانی که پولش را به دست می آورد به هیچ چیز اهمیت نمی داد.وقتی من به خاطر این همه فشار کاری و استرس سوختم، او به طرز باورنکردنی با من بد رفتار کرد و شکایتی را که علیه من تنظیم کرده بود، باخت. اما او تمام پرونده های دادگاه را باخت. مدعی العموم از او گوشت چرخ کرده درست کرد. به زودی در زمان غیبت من، کلیدساز با پیراهن و شورت هاوایی روی صندلی من نشسته بود و با مردم صحبت می کرد. من از افراد بی ادب و بد اخلاقی شنیدم که برای ویزا اقدام کردند. وارد جزئیات نمی‌شوم، اما می‌دانم که چرا سابقش نمی‌خواهد هزینه‌های بیمارستان را بپردازد.

      • janbeute می گوید

        این داستان شما را لال می کند.
        کنسول در واقع اصلا یک کنسول نبود بلکه یک شارلاتان بود.
        این یک راز باقی مانده است که هرگز به سفارت تایلند در لاهه نرسیده است، یا اینکه آنها در آنجا خوابیده اند.

        • کیز می گوید

          اگر این همان مردی بود که در کنسولگری در Herengracht کار می کرد، من می فهمم. هرگز چنین دیکتاتوری نامهربان را تجربه نکرده بودم. زمانی که کنسولگری هنوز در Laressestraat بود، درخواست برای ویزای شما لذت بخش بود. وقتی به Herengracht نقل مکان کرد، این برای من تغییر کرد.

      • لوئیس ون در وره می گوید

        ایوان عزیز،
        من ریچارد را خیلی بهتر از شما می‌شناختم و با وجود مشکلات مالی که شما به آن اشاره کردید، ریچارد مرد بدی نبود و مطمئناً کارفرمای بدی هم نبود.
        یا بلیت‌های سالن کنسرت یا شام‌هایی را که ریچارد همیشه هزینه می‌کرد و کار نظافتی که در مورد آن صحبت می‌کنید همیشه توسط ریچارد پرداخت می‌شد را فراموش می‌کنید.
        فکر کنم الان که متاسفانه فوت کرده کمی راحت نظرت را بگو.
        فقط می توانم بگویم که در ریچارد یک دوست واقعی را از دست دادم، دوستی که می توانستم به او تکیه کنم و وفادار و بالاتر از همه مردی مهربان و شوخ طبع بود.
        من خیلی دلم برای او تنگ خواهد شد و قبل از اینکه شما بگویید، بله، حاضرم هزینه ها را بپردازم تا ریچارد در اینجا خداحافظی آبرومندانه ای داشته باشد.
        لوئیس ون در وره

    • غارت می گوید

      من حدود 30 سال پیش در اتاق بازرگانی هلند تایلند با او معاملات زیادی داشتم و زمانی که کارخانه خود را در تایلند داشتم مرتباً در آمستردام و بانکوک با او ملاقات داشتم.
      من همیشه او را مردی فوق‌العاده دلپذیر برای کار و صحبت می‌دانستم. روابط خوبی با دولت تایلند داشت، فکر می کنم پدرش مدت ها پیش سفیر تایلند بود.
      مطمئناً نه یک توپ متکبر یا چیز دیگری. متاسفم که اینجوری به آخرش رسید

    • اریک دانکایو می گوید

      آیا این در مورد مرد مسنی است که مسئول تحویل ویزاهای تایلند در کنسولگری Lairessestraat در ژوئن 2019 بود؟ یا این مربوط به شخص دیگری است؟

  2. فرانسوی می گوید

    من نمی توانم تصور کنم که شخصی که چنین موقعیتی داشته باشد به درستی بیمه نشده باشد، اما البته می تواند چنین باشد. شاید چیزهای بیشتری در جریان باشد و بعداً همه چیز روشن شود ...

    • ایوان ون دن بوگارد می گوید

      او هیچ بیمه ای نداشت. در هتل ها زندگی می کرد زیرا کرایه املاکی را که در آن اقامت می کرد پرداخت نمی کرد. و همچنین قبوض هتل را پرداخت نکرد و سپس من را به گردن مدیریت هتل انداخت که منشی او فراموش کرده بود پرداخت کند. من اصلاً منشی او نبودم. اما او همیشه فکر می کرد که می تواند با دروغ هایش خلاص شود. اما در مقطعی دیگر این امکان وجود نداشت. هزینه های پزشکی و درمان های دندانپزشکی از صندوق درخواست ویزا پرداخت می شد.

  3. گر کورات می گوید

    بدون بیمه درمانی، آنگاه به خوبی تنظیم نشده است، مگر اینکه مقدار زیادی پول در بانک برای پرداخت هزینه پذیرش در بیمارستان وجود داشته باشد. و اینکه چرا سفارت به پلیس توصیه می کند برای من یک معما است زیرا ارزش صفر دارد و عواقبی ندارد. دوست هزینه هایی کرده است، مثل بیمارستان، می توانند به ورثه اطلاع دهند که بدهی هایی وجود دارد که باید در ارث تسویه شود، به نظر من اگر مربوط به مقیم هلند باشد این مسیری است که باید طی شود. و بله، اشاره به خانواده، سابق یا فرزندان اشکالی ندارد، زیرا شخص نمی داند رابطه چگونه بوده است و آیا آنها ارث برده اند یا اختلاف داشتند یا نه یا اینکه آیا روابط دیگری وجود داشته است و غیره. خانم دوست باید این کار را انجام دهد. با کمال احترام در رسانه ها شکایت نکنید، بلکه بهتر مطلع شوید یا کل ماجرا را با تمام جزئیات بگویید، اما این مطلوب نیست. اوه بله و یک چیز دیگر؛ او می‌گوید که دوست دختر است، اما وقتی صحبت از پرداخت می‌شود، در این مورد سابق یا فرزندان می‌توانند هزینه آن را بپردازند، خوب من از قبل به اندازه کافی می‌دانم.

  4. فرانیر می گوید

    داستانی با گیره ها، چشم ها و سوراخ های فراوان!

    به گفته رویجرک، پول هیچ نقشی در خانواده نداشت. اما خود آقا نتوانست 100 هزار ودیعه نشان دهد؟ و او زیر 70 سال داشت، بنابراین بیمه درمانی به طور معمول نباید مشکلات زیادی ایجاد کند، مگر اینکه رویجگروک (یا رویگروک؟) قبلا سابقه پزشکی طولانی داشته باشد.

    اجازه دادن به سابق برای پرداخت هزینه ها به نظر من مانور هوشمندانه ای نیست.

    اما به نظر می رسد که هیچ چیز نباید برای اقوام هلندی هزینه زیادی داشته باشد. و اینکه آنها مخصوصاً می خواستند مطمئن شوند که آقا احتمالاً به دلیل ارث احتمالی فوت کرده است.

    ریچارد رویجگروک، کنسول افتخاری تایلند
    https://www.youtube.com/watch?v=MHc0ipoDgEo

    • گر کورات می گوید

      زود است که بنویسیم برای کسانی که از هلند آمده اند نباید هزینه زیادی داشته باشد. چه کسی می‌داند، شاید چیزی از سوی بیمارستان اعلام نشده است، زیرا دوستم پیش‌پرداخت را انجام داده و آنها (بیمارستان) فرض کرده‌اند که او صورت‌حساب را پرداخت کرده است. یا اینکه آقا در بانک پول دارد و بچه های سابق و بچه ها منتظرند ببینند بعدش چه می شود، چون اگر مقیم تایلند بود، دارایی های تایلندی او مشمول قانون ارث تایلندی می شود و بازدیدکنندگان می توانند استدلال کنند که باید از این مبلغ پرداخت شود. که و شاید این افراد سابق و فرزندان اما بدون وارث باشند که طبق قانون تایلند امکان پذیر است. و چیزهای بیشتری برای گفتن وجود دارد، اما خیلی چیزها نامشخص است، این مرگ فقط یک هفته پیش اتفاق افتاد و پس از آن رفتن فوری به رسانه ها درست نیست.
      با این حال، نشان می دهد که یک شریک در تایلند باید به منابع مالی و شاید یک کارت اعتباری اضافی دسترسی داشته باشد تا در صورت بروز موارد پیش بینی نشده مانند یک دلیل پزشکی فوری یا مرگ، شریک بتواند ابتدا قبض را پرداخت کند. این واقعیت که تصمیم برای بازدید از یک بیمارستان خصوصی گرفته شده است به این معنی است که ممکن است بیمه وجود داشته باشد، آیا دوست دختر این موضوع را بررسی نکرده است؟، یا اینکه آقای رویجگروک به اندازه کافی پول دارد که خودش این نوع قبوض را بپردازد. سپس صورتحساب برای وراث (دوست دختر؟) است که باید اول پرداخت کنند. به نظر من اگر ثروتمند هستید یا مقداری پول در بانک دارید، باید وصیت نامه تنظیم می کردید، حدود 5000 تا 10.000 بات هزینه دارد و این پول زیادی نیست که چیزی را به درستی تنظیم کنید.

      • فرانیر می گوید

        بهترین،

        شما نکات خوبی دارید... با این حال، خانواده از هلند به تایلند پرواز کردند. هزینه آن چه شد؟ این یک صورت حساب کوچک بیمارستان است.

        به نظر من دوست دختر اطلاعات لازم را به ند داده است. خانواده؟ اما برای پایان دادن به آخرین نکته شما؛

        این فقط نشان می دهد که یک اراده چقدر می تواند مهم باشد.

        • جاش ام می گوید

          من گمان می کنم که خانواده NL عمدتاً به گواهی فوت علاقه مند بودند تا بتوانند در هلند پول نقد کنند ...

        • گر کورات می گوید

          بله، خانواده از هلند پرواز کردند، به احترام او می توانید فرض کنید. شاید 30 سال با دوست دخترش بوده، شاید هم سابق سلف دوست دختر بوده، چه می‌داند، آن آقا ده‌ها سال بود که مستقل زندگی می‌کرد، کی می‌داند. سعی کنید هزینه‌هایی را که او باید به آن‌ها کمک می‌کند بر دوش او بگذارید، مناسب نیست که سابق برای هزینه‌ها بپردازد، در یک رابطه این باید برای دوست دختر در این مورد باشد. اگر پول نداشته باشد، می تواند این موضوع را با بچه های سابق و بچه ها در میان بگذارد و ظرف یک هفته به رسانه ها شکایت نکند. ابتدا راه معقول را انتخاب کنید، مشورت کنید. شاید وصیت نامه ای باشد که در آن از او نام برده شده است و غیره.

  5. جان آر می گوید

    به عنوان سرکنسول، آقای Ruijgrok به مادر (پیر) هانس تاورنه که در تایلند زندگی می کرد و در آنجا درگذشت کمک زیادی کرده بود. هر کاری که ممکن بود برایش انجام داد.
    به همین دلیل او برای من نام آشنا بود.
    چیزی که من اغلب می بینم این است که خانواده های هلندی هلندی هایی که در خارج از کشور زندگی می کنند، چندان به اعضای خانواده خود در کشوری که برای آنها بیگانه است فکر نمی کنند. کسانی که پشت سر مانده اند (در این مورد همسر تایلندی) ظاهراً نمی توانند و نباید روی حمایت آن هلند دور حساب کنند. ناراحت کننده.

  6. یوخن اشمیتز می گوید

    برای درگذشت ریچارد رویجگروک متاسفم.
    او 35 سال پیش خیلی خوب به من کمک کرد.

  7. ویلیام کورات می گوید

    داستان عجیب دنیا

    سپرده؟
    از مطالبی که خواندید بیمه ندارید؟
    مشکل مالی در کشور خود ندارید؟
    هواپیمای شخصی؟
    بررسی مرگ توسط خانواده و رفتن دوباره به هلند؟

    من کنجکاو هستم که چه خبر است.

  8. کریس می گوید

    این مقاله بیشتر از آن که پاسخ دهد سوالاتی را مطرح می کند.
    و این تعجب آور نیست. این عمدتاً به مسائل خصوصی و جزئیات مربوط می شود که هیچ کس واقعاً با آنها ارتباطی ندارد: بیمه، ارث، وصیت، ازدواج رسمی یا غیر رسمی (برای قانون هلند و/یا تایلند)، روابط شخصی با همسر و فرزندان سابق.

  9. آندره می گوید

    اگر مرحوم آقای رویگروک در سفارت تایلند به عنوان سرکنسول در کنسولگری تایلند در آمستردام کار می کرد، پس حتما باید درآمد یا مستمری از دولت تایلند داشته باشد، بنابراین به دوست دخترش توصیه می کنم که بعد از آن در وزارت امور خارجه تایلند کار کند. سوال پرسیدن در مورد وضعیت امور در هر صورت خواندن کتاب های دیگران مبهم است.

    • فردی می گوید

      آقای رویگروک یک مقام دولتی تایلند نبود، بلکه فقط یک کنسول افتخاری با ملیت هلندی بود و این یک شغل بدون مزد است که تاجران دوست دارند برای بهبود مشخصات خود انجام دهند.

      • آندره می گوید

        فردی عزیز، سرکنسول یک موقعیت حقوقی است
        HC یا کنسول افتخاری یک موقعیت بدون حقوق با اختیارات بسیار محدود است
        من این را از روی تجربه می دانم.

  10. janbeute می گوید

    خانواده خوبی هستند یا نه، اما شما پول دارید که برای پرواز با هواپیمای شخصی خرج کنید.
    اما پرداخت قبض 4 تنی در حمام برای بیمارستان خیلی زیاد است.

    جان بیوت.

  11. آندره می گوید

    بعد برمی گردیم بیمه، نمی دونیم با چه ویزا اومده اینجا.
    اگر در ویزای بازنشستگی است، باید قانون را تغییر دهند تا هرکسی با چنین ویزای سالانه وارد می شود، مبلغ ثابتی در حساب خود داشته باشد که می تواند برای هزینه های بیمارستان استفاده شود.
    برای مجردها این در حال حاضر 800 هزار است
    اگر بتوانید ثابت کنید که بیش از 65 هزار در ماه دارید، این بدان معنا نیست که می توانید یا می خواهید قبض بیمارستان را بپردازید زیرا در این صورت آنها هنوز چیزی ندارند.
    بعد شما دفاتر غیرقانونی دارید که هیچ هزینه ای دریافت نمی کنند و مبلغ مشخصی به شما ویزا می دهند، بگذارید ابتدا دولت در این مورد کاری انجام دهد.

  12. اریک کویپرز می گوید

    چه داستان غم انگیزی مرد مرده است و هر چه فکر کنیم دیگر برنمی گردد.

    اما حالا چی؟ فرض کنید دوست دختر شما کارت قرمز ندارد و ازدواج نکرده است بنابراین نمی توانند او را مجبور کنند. و فرض کنید خانواده در هلند هیچ هزینه ای نمی پردازند. مرحله بعدی چیست؟

    در تایلند قوانینی در مورد دفن/سوزاندن بدن وجود دارد و روزی می رسد که اجساد باید دفن شوند. تا جایی که من می دانم، این کار توسط شهرداری که آن آقا در آن فوت شده، ترتیب داده شده است.

    آیا این صورت حساب بیمارستان باقی می ماند؟ من می ترسم اینطور باشد. سپس فرنگ بعدی که آنجا گزارش می دهد قربانی است: «اول پرداخت کن»... و سپس جامعه می تواند دوباره فریاد «شرم» بزند...

    • یوهان می گوید

      بله،
      اغلب فقط تعداد کمی هستند که آن را برای بقیه خراب می کنند.
      و به طور فزاینده ای ببینیم که اینها در دنیا بهتر هستند،

  13. تن می گوید

    خانواده مجبور نیست برای آن هزینه کنند، او باید خودش رسیدگی می کرد. خونخواران معمولی که از خانواده پول می خواهند

  14. مک می گوید

    اگر او ارثی بزرگ و پول زیادی از خود به جای گذاشت، آن وقت ارزش خبری نداشت، بلکه جشن بزرگی بود. حالا که اینطور نیست خبر می شود. پس همیشه مهمانی نیست اگر فرنگ اشتباهی را ملاقات کنی...

  15. خود می گوید

    دردسر زیاد به خاطر هیاهوی دوست دختر تایلندی. چون او پشت تور ماهیگیری می کند، بالاخره متاهل نیست. فقط یک "همسر" - در این مورد - همسر - می تواند ارث ببرد. همچنین یک یا چند همسر سابق اگر در وصیت نامه ذکر شده باشد. اگر خانواده R. ​​پول کافی داشتند، مطمئناً می‌آمدند تا ببینند آیا برادرشان واقعاً فوت کرده است یا خیر، و سپس با ارائه مدارک لازم، وصیت نامه هلندی او توسط یک دفتر اسناد رسمی هلندی باز شد یا دارایی‌ها و سرمایه‌های او را تضمین کردند. افراد ثروتمند دوست دارند روی یک گلدان طلایی بنشینند. سپس دفتر اسناد رسمی بیمارستان تایلند و سایر صورت حساب ها را پرداخت می کند. همه چیز کمی طول می کشد. دوست دختر می تواند از دفتر اسناد رسمی درخواست بازپرداخت پیش پرداخت را داشته باشد.
    اتفاقاً در تایلند یکی از این روزها توسط دولت یک وکیل اضافه خواهد شد که بررسی خواهد کرد که آیا وصیت نامه تایلندی در آمفو ثبت شده است یا خیر و اگر چنین است محتوای آن چیست. دوست بهتر است از وکیل بخواهد که در وصیت نامه تایلندی ذکر شده باشد یا خیر. وکیل نیز اموال منقول و غیرمنقول را نقشه برداری و تحقق می بخشد. قبض های معوق نیز می تواند از این درآمد پرداخت شود. اگر وصیت نامه، ملک یا پولی در تایلند وجود نداشته باشد، وکیل در هلند بررسی خواهد کرد که چه کسی و در کجا دارایی Ruijgrok است. یک سال بعد اینجا هستیم. ببینید، آن R.، در 66 سالگی، طبیعتاً فکر می کرد که سال های بیشتری در تایلند از دوران بازنشستگی خود لذت ببرد و فراموش کرده بود که تعدادی از چیزها را ترتیب دهد. پاره كردن. یک پیام خوب برای همه کسانی که فکر می کنند می توانند منتظر بمانند تا در مورد نحوه مدیریت نتیجه فکر کنند. این خوب نیست که دیگران را برای نگرانی رها کنیم. باقی مانده است که دوست دختر فعلی باید منتظر بماند تا "Secundum legem" و "de jure" طبق قانون تایلند هنوز مقداری برای او باقی مانده است. من اینطور فکر نمی کنم. Secundum قبلاً نشان داده است که حزب اول نیست.

    • گر کورات می گوید

      بله بدبخت از دوست دختر. کمی غیرتایلندی است که به دنبال تبلیغات باشید، به‌جای مشورت با خانواده، لباس‌های کثیف را به سرعت پخش کنید، از هلندی‌ها راهنمایی بخواهید که چه کاری انجام دهید، از یک میانجی کمک بخواهید یا از یک مترجم کمک بگیرید. شاید پول مشکلی نداشته باشد، اما نگرش، نگرش، زبان، تفاوت های فرهنگی، عدم شفافیت در مورد تسویه حساب، وحشت در روزهای اول در مورد نحوه ادامه کار، به همین دلیل است که من این مزخرفات را غیر تایلندی می گویم. به عنوان یک فرد مسن باید پاهای خود را روی زمین نگه دارید و شاید به همین دلیل است که خانواده هلندی فکر می کنند باید خودشان آن را حل کنند.

      • فرانیر می گوید

        بهترین،

        اگر خانواده خیلی سریع این کار را انجام دهند، بحث زیادی وجود ندارد. من فکر می کنم…

        با احترام،

  16. ماتا می گوید

    جدا از این قضیه

    من هنوز یک بیمارستان ندیده ام که وقتی وارد می شوید یکی بگوید؛ "ببینید صورتحساب شما اینقدر خواهد بود"

    با این حال، موافقم که آنها گاهی اوقات (در صورت امکان و نه همیشه) به شما یک قیمت هدف می دهند

    من با در نظر گرفتن تعداد ساکنان تایلند فرض می کنم که اولین بار نیست که بعد از یک درمان یا هر چیزی که کسی می گوید "ببین، من این مبلغ را در نظر گرفته بودم و اکنون صورت حساب نهایی بالاتری دریافت می کنم، نمی توانم پرداخت کنم. این "

    چه پیشنهادی دادند یا چه کردند؟ طرح پرداخت؟ گفتنش سخته، وکیل بگیر، من تعجب می کنم که در چنین موردی چه کاری انجام می دهد.

    آیا بیانیه:
    در مورد یک تایلندی، او چیزی ندارد، بنابراین ما آن را به همین شکل رها می کنیم، در مورد یک بیگانه به عنوان مثال نگاه کنید، ما همه راه ها را کنار می گذاریم اما می خواهیم پول ببینیم.

    من تعجب می کنم که چرا هیچ کس هنوز به این فکر نیفتاده است که هنگام ورود به بیمارستان یک کپی از دفترچه بانک شما را نیز نشان دهد، زیرا مهاجرت به تمدید یک ساله نیز نیاز دارد.

  17. صدمه زدن می گوید

    بیمارستان و خواهر شوهر می توانند طلب خود را به عنوان طلبکار از دارایی مسترد کنند.
    آنها با یک دفتر اسناد رسمی در هلند تماس می گیرند و یک کپی از گذرنامه و گواهی فوت خود را با این سؤال ارائه می دهند: کدام دفتر اسناد رسمی با این شرکت سروکار دارد (ورثه با یک دفتر اسناد رسمی تماس می گیرند که برای درخواست آخرین وصیت نامه با دفتر مرکزی وصیت نامه در لاهه تماس می گیرد).
    من هم می توانم این کار را برای آنها ترتیب دهم. اگر کپی پاسپورت، گواهی فوت و ایمیلشان را به من بدهند، کمکشان خواهم کرد.
    عاقلانه نیست که بعد از مرگ انواع اجساد را از گنجه بیرون بیاوریم.
    [ایمیل محافظت شده]

    • خود می گوید

      در این مقاله به یکی از دوستان و خواهرش اشاره شده است که ر. را به بیمارستان بردند. به درخواست او از خانواده به خصوص سابق و فرزندانش فراخوانی شد. خبری از خواهرشوهر نیست. عاقلانه نیست که اینطور درگیر مسائل خانوادگی شویم. حل و فصل ارث نه تنها در هلند، بلکه در تایلند توسط قانون تنظیم می شود. بیمارستان در همین روزها از وکیل درخواست می کند تا موضوع را حل و فصل کند. شاید خانواده می خواهند بقایای جسد را به هلند بیاورند؟ خیلی بلدی؟ شاید در هلند وصیتی وجود داشته باشد و مجری تعیین شود؟ و غیره. ممکن است چیزهای زیادی در حال وقوع باشد که ما از آنها ندانیم. مقاله فقط در مورد شکایت دوست دختر است که خانواده نمی خواهند قبض بیمارستان را بپردازند، در حالی که دوست دختر 60K ThB پیش پرداخت کرده است. البته از آن خانواده خوشایند نیست که ناگهان رفتند. دوست باید از وکیل تایلندی بخواهد که با دفتر اسناد رسمی که از اموال مراقبت می کند تماس بگیرد. اما آیا او پول خود را پس خواهد گرفت؟ و شاید او اصلاً نگران پیشرفت نیست؟ و او فکر می کند شرم آور است که خانواده برادر و شوهر سابق خود را به این شکل پشت سر بگذارند. ما خیلی چیزها را می دانیم.

  18. خونتک می گوید

    به نظر می رسد خوب خواندن برای بسیاری از مردم مشکل ساز است.
    هیچ کس در اینجا داستان کامل را نمی داند و مردم بلافاصله با فرضیات و به اصطلاح واقعیات شروع می کنند.

    نوشته شده که او به دوست دخترش گزارش داده است که احتمالاً "ممکن است" به این معنی باشد که آنها اصلاً رابطه ای نداشته اند.
    سابقش و بچه هایش به بانکوک رفتند و برگشتند، اما فقط کسانی که آنجا بودند می دانند دقیقاً چه اتفاقی در آنجا افتاده است.
    اما برخی از افراد از کلمه شریک استفاده می کنند یا کسی قبلاً دوست دختر را خواهر شوهر صدا می کند.
    اینکه این مرد در سن نسبتاً جوانی پس از چنین بیماری کوتاهی درگذشت به اندازه کافی بد است.
    البته دیوانه وار است که یک بیمارستان بلافاصله 100.000 ودیعه بخواهد، اما همینطور باشد.
    این روزها رسانه ها بدون بررسی مطالب مزخرف زیادی می نویسند.
    من فکر می کنم شرم آور است که این مرد توسط برخی افراد در اینجا اینقدر منفی به تصویر کشیده می شود، بدون اینکه واقعاً او را بشناسند.

    • گر کورات می گوید

      صحبت از دانستن: من قبلاً چند داستان در مورد این مرد می دانم، به عنوان مثال واکنش های منفی (!) فراوان 10 سال پیش را در این وبلاگ بخوانید. اولین باری بود که مجبور شدم برای درخواست ویزا با او برخورد کنم و شهرت بدش پیش از او بود. گوگل: تایلند بلاگ کنسولگری تایلند.

    • فرانیر می گوید

      خانم ایوون رویجگروک را به خوبی می‌شناخت و بینشی درباره نحوه عملکرد این «آقا» در زندگی ارائه کرد.

      و کاری که شما انجام می دهید نیز حدس و گمان است، اینطور نیست؟

      با احترام،

  19. SiamTon می گوید

    1) خانواده در NL با هواپیمای خصوصی به TH می آیند. حدود 60.000 یورو از آنجا و برگشت هزینه دارد.
    2) خانواده در NL فقط به گواهی فوت علاقه مند بودند به نظر می رسد این تنها دلیل بالا و پایین پرواز بوده است.
    3) گمان من این است که این شخص رویجگروک کاملاً ثروتمند بوده است، زیرا دو نکته فوق نشان دهنده این امر است.

    من نظر دیگری در مورد این مرد ندارم، زیرا او بخشی از شبکه اجتماعی من نیست و بنابراین او را نمی شناسم. اگر تمام آنچه در اینجا درباره او نوشته شده درست باشد، به نظر می رسد که او شخصیت بدبختی داشته است. نگرش خانواده او در هلند نیز در همین راستا است.

    من همچنین تجربیات (بسیار) بدی با سفارت در Herengracht در آمستردام دارم. مردی در حال قدم زدن بود که مطلقاً هیچ درکی از مشتریانش نداشت. مثلا 10 دقیقه زودتر پاسپورتم را گرفتم (تمام راه را از Zwijndrecht آمدم) و دیدم پاسپورتم در ظرفی روی پیشخوان نشسته است. چون دوبل پارک شده بودم عجله داشتم اما پاسپورتم را نداد. نمی دانم این شخص رویجگروک بود یا نه. اما او مردی بی ادب و مغرور بود.

    • ایوان ون دن بوگارد می گوید

      این آقای رویجگروک نبود، بلکه مردی بود که وقتی می خواستم بعد از سوختگی کارم را از سر بگیرم، جای من بود. کلید ساز. او از ورود من امتناع کرد و در حالی که من می خواستم وارد شوم به رویجگروک زنگ زد. همچنان شاغل بود. و رویجگروک فکر می کرد که اگر مریض هستید لازم نیست حقوق بگیرید. او هرگز در مورد هزینه های ثابت در ماه نشنیده بود. بنابراین من چهار ماه بدون درآمد بودم و سفارت هم کاری نکرد. اما من با 4.000 یورو راه افتادم.از این رو شکایتی که علیه کنسولگری مطرح کردم. او وکلای بدی داشت که دیگر برای او کار نمی‌کردند، زیرا او هرگز صورت حساب‌ها را پرداخت نمی‌کرد. من بهترین وکیلی را داشتم که می‌توانستید بخواهید و با شکوه برنده شدم.
      اگر بخواهم هر چه می دانم به شما بگویم سرگیجه می گیرید.

      • اریک دانکایو می گوید

        سلام ایوان، شاید بتوانید به پست من در 12 ژوئن 2023 در ساعت 14:42 بعد از ظهر پاسخ دهید. این رویجگروک بود یا شخص دیگری؟

    • ایوان ون دن بوگارد می گوید

      او فقط بدهی زیادی داشت. تا حدودی به خاطر اعتیادش.

  20. جاش کی. می گوید

    جانشین ناتاشا پلاگ.
    از طریق گوگل می توانید همه چیز درباره این مرد پیدا کنید.
    تعجب نمی کنم اگر رفتار این مرد ناشی از اعتیاد باشد.
    او احتمالاً در کسب و کار زیاد پیش نمی رفت.

    با احترام،
    جاش کی.

    • ایوان ون دن بوگارد می گوید

      قطعا اعتیاد وجود داشت. پول زیادی برای آن هزینه شد. همه از درآمد حاصل از درخواست ویزا. من نمی گویم در مورد چه اعتیادی صحبت می کنیم. اما من به اندازه کافی می دانستم.

  21. داود می گوید

    متاسفم برای از دست دادن شما چند سال پیش در کنسولگری آمستردام چندین گفتگو با او داشتم. او برای من بسیار مفید بود و با من فکر می کرد. من همیشه گفتگوها را دلپذیر، مفید و آگاهانه تجربه کرده ام.

    برای خانواده، دوستان و دوستان در تایلند با از دست دادن آنها آرزوی قدرت زیادی دارم.

  22. لوئیس ون در وره می گوید

    ریچارد را خیلی خوب می شناختم.
    ما بیش از 15 سال است که با هم دوست هستیم و من 5 روز قبل از مرگش با او صحبت کردم.
    من داستان های منفی زیادی درباره ریچارد خواندم.
    فقط می توانم بگویم که در ریچارد یک دوست واقعی را از دست داده ام.
    و قبل از هر گونه واکنشی، بله من پیشنهاد پرداخت هزینه ها را داده ام، اما اکنون این مبلغ توسط خانواده ریچارد پرداخت شده است.
    ریچارد در آرامش رفیق

    • فرانیر می گوید

      اگر چنین است؟
      چرا فعالیت های دوست دختر تایلندی؟

      اگر همه چیز پرداخت شده بود، آیا او قبلاً سپرده خود را بازپرداخت می کرد؟

      با احترام،

      • لوئیس ون در وره می گوید

        سپس باید نگاهی به آپدیت بیندازید، حتی در این وبلاگ آمده است که اکنون پرداخت انجام شده است.

        Mvg

    • وی دی سیام می گوید

      من امروز می نویسم زیرا چیزهای نادرست و ناعادلانه زیادی در مورد ریچارد رویجگروک گفته شده است. به عنوان یکی از آخرین کارهایی که می توانم برای ریچارد انجام دهم، می خواستم آنچه را که درباره او و داستان می دانم به اشتراک بگذارم تا میراث او همچنان زنده بماند.

      من یک دوست خانوادگی بسیار نزدیک ریچارد هستم و از زمانی که در هلند زندگی می کردیم، 43 سال است که او را می شناسم. پدرش، Aad Ruijgrok، یکی از ثروتمندترین کارآفرینان و تاجران خودساخته در آن زمان بود. پدرش ابتدا به عنوان سرکنسول افتخاری تایلند در روتردام منصوب شد. اندکی بعد، در سال 1980، ریچارد رویجگروک راه پدرش را دنبال کرد و به عنوان سرکنسول افتخاری تایلند در آمستردام منصوب شد. ریچارد روابط بسیار نزدیکی با سفارت سلطنتی تایلند در لاهه داشت. هنگامی که راننده سفیر تایلند در روز قبل از تاجگذاری ملکه بئاتریکس و دو شاهزاده سلطنتی تایلند قرار بود صبح همان روز به فرودگاه برسند در حالی که همسر سفیر قرار بود در همان روز زایمان کند، دچار حمله قلبی شد. ریچارد دریغ نکرد که شخصاً راننده تعیین شده ای شود تا کارکنان سفارت تایلند را در تمام طول روز به این طرف و آن طرف براند تا اطمینان حاصل شود که برنامه و وظایف آن روز می تواند در مسیری برای چنین رویداد برجسته ای حفظ شود.

      در سال‌های بعد، هر بار که من و برادرم به هلند می‌آمدیم، ریچارد همیشه هزینه اتاق‌های هتل و شام‌مان را می‌پرداخت، و زمانی را برای نشان دادن اطراف آمستردام به ما اختصاص می‌داد. از او در مورد بهترین رستوران های اندونزیایی آمستردام و اینکه شراب Margaux بهترین شراب در جهان است مطلع شدم. او همیشه نسبت به ما بسیار بخشنده، مهربان و دلسوز بود. او به من آموخت که همیشه در مورد زندگی مثبت بمانم و به هیچکس جز خودت وابسته نباشم.

      ریچارد این را از تجربه دست اول می داند. اگرچه پدرش بسیار ثروتمند بود، اما پس از مرگ پدرش در حدود 30 سال پیش، پدرش گفته بود که ارث پس از چند سال بین خواهر و برادر و مادرشان تقسیم خواهد شد. با این حال، آن تعداد سال آمد و رفت و ریچارد هرگز از خانواده‌اش پول دریافت نکرد و مادر و برادرانش از ارث محروم شدند. او تصمیم گرفت به خانواده‌اش تکیه نکند و راه خود را با توسعه کسب‌وکارهای جدید، به‌ویژه در تایلند، کشوری که بسیار دوستش داشت، بپیماید.

      ریچارد همچنین یک بودایی بسیار مؤمن بود. او جز ماهی گوشت نمی‌خورد و همیشه به من و برادرم می‌گفت که گوشت بخوریم. سال‌ها پیش، او به من گفته بود که وقتی زمانش فرا می‌رسد، می‌خواهد مانند راهبان تبتی باشد که به قله بلندترین کوه‌ها صعود می‌کنند، مراقبه می‌کنند و اجازه می‌دهند روحش بالاخره با کائنات یکی شود. بنابراین تعجبی نداشت وقتی فهمیدم که او تصمیم گرفت این دنیا را در روز ویساخابوچا، روزی که بودا متولد شد، روشن شد و مرد، ترک کند. در همان روز بودا شاگردانش را صدا زد و او نیز مانند ریچارد به نزدیکترین افراد خود گفت که این روزی است که از این دنیا خواهد رفت.

      یکی از اعضای خانواده ما آخرین فرد غیر خانواده بود که ریچارد را زنده دید. ریچارد از خواهرش خواسته بود که با بستگان مسن ما تماس بگیرد تا قبل از گذشتن او به دیدنش بیاید. او گفت که ریچارد به او گفته است که "امروز روزی است که من برای رفتن به جای دیگر ترک خواهم کرد." پس از رفتن او، ریچارد و خانواده هلندی اش تصمیم گرفتند که تمام درمان های پزشکی را متوقف کنند و دو ساعت بعد او درگذشت.

      چند نکته وجود دارد که در رسانه های تایلند و بین المللی به اشتباه توسط رسانه ها گزارش شده است:

      1. چهار عضو خانواده از هلند بودند که برای دیدن ریچارد آمده بودند: خواهر کوچکترش، دختر خواهر کوچکترش، همسر سابقش و دختر ریچارد. ریچارد مدت زیادی است که احتمالاً 20 سال از همسر سابق خود طلاق گرفته است.

      2. خانمی که در اخبار بالا قرار دارد، دوست دختر ریچارد نیست. در هیچ کجای رسانه های تایلندی یا مصاحبه ای که خود این خانم انجام داده، او به دوست دختر ریچارد اشاره نکرده است. در اینجا دو خبر به روز شده در رسانه های تایلندی در مورد این ماجرا با مصاحبه ای که توسط خود خانم انجام شده است:

      https://www.youtube.com/watch?v=SH82jWKsZLI

      https://www.youtube.com/watch?v=YhP7j1bc_pM

      این خانم در واقع اقوام کوچکتر یک زن مسن دیگر است. این زن مسن و همسرش از دوستان قدیمی ریچارد هستند و بیش از 40 سال است که او را می شناسند، زیرا آنها تجارت زیادی با هلند انجام داده اند. در کلیپ خبری فوق مشاهده می کنید که در غروب روز 29 می هنگامی که ریچارد بیمار بود، در واقع سوار تاکسی شد تا به خانه این زوج مسن بیاید و سپس او را به بیمارستان رساند. در آنجا بود که بستگان کوچکتر این زن سالخورده روز بعد در 30 مه برای ملاقات آمد و تصمیم گرفت تا پیش پرداخت 60,000 بات را کمک کند تا بیمارستان با ادامه درمان ریچارد موافقت کند. در چند روز اولی که او در بیمارستان بستری شد، دوستان تایلندی‌اش گفتند که روحیه‌اش خوب بوده و در مورد مبارزه با این بیماری مثبت است و به دوست تایلندی‌اش دستور داده‌اند تا به او کمک کنند تا اتاقی در بیمارستان چولابهورن پیدا کند که یک متخصص دارد. مرکز سرطان، از آنجایی که ریچارد به سرطان پوست ملانوم مبتلا شده بود. او به دوستان تایلندی خود گفته بود که خانواده‌اش می‌توانند در هزینه‌های درمانی به او کمک کنند. او چند روز بعد با خواهر کوچکترش تماس گرفت و در روز جمعه دوم ژوئن، خانواده هلندی او آمدند و در روز سوم ژوئن تصمیم بر این شد که درمان او قطع شود.

      3. ریچارد در زمان مرگش همچنان در سمت سرکنسول افتخاری تایلند در آمستردام بود. همانطور که در رسانه های تایلندی به اشتباه گزارش شده است، او هنوز از این سمت بازنشسته نشده است. این خبر توسط وزارت امور خارجه تایلند تایید شده است.

      در 13 مه، کمی بیش از یک ماه پیش، ریچارد و من پیام هایی در مورد انتخابات جدید تایلند رد و بدل کرده بودیم. ریچارد نسبت به آینده مثبت و امیدوار به نظر می رسید و این تغییر فرا خواهد رسید. او به من گفته بود که آرزویش این است که بالاخره در تایلند بازنشسته شود، جایی که او خانه ای در کنار ساحل می خرد و همچنین به دنبال ساخت یک پروژه خانه سالمندان کوچک در تایلند خواهد بود که در آن هلندی های دیگر بتوانند به این کشور زیبا بیایند و چیزهای زیادی را که او دوست داشت در اینجا کشف کنید.

      هیچ‌کس نمی‌داند که آیا ریچارد قبلاً می‌دانست که به شدت بیمار شده است یا می‌دانست، چرا این موضوع را برای هیچ یک از دوستان یا خانواده‌اش فاش نکرده است، تا بتوانیم به او کمک کنیم تا به دنبال درمان پزشکی باشد. خیلی زودتر با این حال، بخشی از وجود من معتقد است که از آنجایی که او به حال خود رها شده و برای مدت طولانی به کسی تکیه نکرده است، نمی‌خواست سربار دیگران باشد.

      مرگ ریچارد خیلی زود و خیلی نابهنگام بود. در 27 ژوئن، شصت و ششمین سالگرد تولد ریچارد بود. ما به دنبال جشن گرفتن با هم در هفته های آینده بودیم.

      ریچارد مردی منحصربه‌فرد و خارق‌العاده بود و کسانی که واقعاً او را می‌شناختند دلتنگ او خواهند شد.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم