فرنگ در آیسان (2)

توسط The Inquisitor
Geplaatst در زندگی در تایلند
برچسب ها: ,
7 ژوئیه 2019

طوفان آنقدر شدید است که همه را در خانه بیدار می کند. وزش شدید باد باعث می شود که رگبارها به صورت افقی در مقابل نما صدا کنند. پنجره های آلومینیومی ضعیف تراس بالایی نمی توانند تحمل کنند که با وجود بسته بودن، آب از شکاف ها و شکاف ها به داخل فوران می کند. در حال حاضر یک لایه آب روی زمین وجود دارد، خوشبختانه سطح کف کمی پایین تر از سطح اتاق خواب است.

رعد و برق های آبی و سفید مانند تولید هالیوود و رعد و برق رعد و برق، منظره ای مرموز به باغ می دهد. درختچه‌ها و درخت‌ها به این طرف و آن طرف می‌چرخند، می‌ترسند آسیب ببینند، پرده‌های آفتاب‌گیر پلاستیکی مغازه با هیبت آویزان شده‌اند.

و با این حال، بدون آزار و اذیت، اما شادی. می توانید از این موضوع مطمئن باشید، این سیگنالی است که بادهای موسمی برای ماه های آینده می رسند. افکار تفتیش عقاید، مانند یک کشاورز کارکشته، ابتدا به مزارع برنج می‌رود: عالی، آبی که برای برنج لازم است وجود دارد (در اینجا سخت است بگوییم به شدت مورد نیاز است). اما بخواب، حتی اگر فقط چهار صبح باشد، چیزی نمی آید. شیرینی را در یک شستشو قرار می دهد و سپس با عجله از میان باران به سمت پمپ خانه می رود تا برنج را روی آتش زغال بپزد. ها! در غیر منتظره ترین مکان: در قلم آنها. سپس تماشا کنید که چگونه توده آب از باغ ناپدید می شود، که خوب پیش می رود، زمین های کنار خانه، از جمله خیابان، حدود چهل سانتی متر پایین تر هستند. و از آنجا از طریق کانال های طبیعی ایجاد شده به زمینه هایی که حتی عمیق تر هستند می رود. در سحر مشخص است که ابرهای خاکستری امروز از بین نمی روند، بارش ها متوقف می شوند تا چند ساعت بعد دوباره شروع شوند، اما نه به شدت امشب.

در چنین روزهایی تفتیش عقاید کار کمی می تواند انجام دهد. چند کار داخل خانه، نوازش گربه ها، آشپزی. و اذیت کردن شیرین در مغازه. او همچنین دوست دارد در تراس طبقه پایین بنشیند، با وجود ظاهر بیرون نشستن خشک، و در نهایت: تازه. بیست و هفت درجه بعد از هفته ها گرمای مرطوب آرامش بخش است.

با یک بارندگی شدید دیگر، دی اینکیزیتور ماشین را بیرون در خیابان پارک می کند. و به سرعت با آب آزاد بشویید. خوب است، خنده شیرین را به همراه دارد، به خصوص زمانی که De Inquisitor بعد از آن یک قوطی شامپو بیرون می آورد و بلافاصله سگ ها را می شست. یک چیز پیچیده تر از آن چیزی که او فکر می کرد. سه رذیله اصلاً دلشان نمی آید و هر دستوری را نادیده می گیرند یا به وسوسه لقمه می افتند. علاوه بر این، به محض شستن آنها به یک مکان گل آلود می روند تا در آن بغلتند.

در واقع فصل بارانی زیباترین فصل سال است. همه چیز به طرز خارق العاده ای سبز است و Inquisitor سپس اقدام خود به خود دیگری را انجام می دهد: او شاخه های جوان بسیاری از گیاهان و درختچه ها را بیرون می آورد و آنها را در یک گلدان گل می گذارد. به خصوص گونه های مفید: درختان انبه، درختان، درختان موز، بوته های بامبو. و به عنوان یک غربی البته گیاهان زینتی. می توانید همه این شاخه ها را دوباره در بهار سال آینده در مکانی که می خواهید در زمین باز بکارید. یا همانطور که اغلب در روستا انجام می دهند: مبادله. گیاهان زینتی دارایی De Inquisitor هستند، روستاییان به سختی آنها را دارند. در حالی که آنها پس از آن درختچه ها و درختانی دارند که تفتیش عقاید آنها را نمی شناسد. بدون استثنا خوراکی یا قابل استفاده برای هر چیزی. عشق باید او را در این امر نصیحت کند. گیاهان، به عنوان یک ماده غذایی یا به عنوان یک نوع دارو، چیزی است که او دوست دارد. بلافاصله وظیفه قرار دادن تعدادی نارگیل در زمین در پشت باغ فرا می رسد. تعداد زیادی از آنها پوسیده بودند - تفتیش عقاید فکر کرد. اما پس از باران ناگهان سبز جوان پدیدار می شود. خوب، چون De Inquisitor عاشق این درختان است، او فکر می کند که آنها واقعا سبز استوایی هستند.

و بنابراین حتی یک روز بارانی نیز به سرعت می گذرد، اما این نیز به این دلیل است که در اواخر بعد از ظهر بارش ها دوباره شدیدتر می شوند. انگار غروب آفتاب از حدود ساعت پنج شروع شده است. به گونه ای که تمام گذرها - موتوری یا غیر موتوری - متوقف می شود و مشتری دیگری وارد مغازه نمی شود. عالی، سریع وارد ماشین شد و دو تا بزرگ برو در بازار شب خرید دو کیلو ماهی تازه صد و چهل بات. فقط زنده بیرون آمدم و داخل کیف شدم. بله، اینجا در حومه عمیق، قبل از اینکه بتوانید یک غذای خوب تهیه کنید، همه چیز کمی تلخ تر است. هنگامی که ماهی به خانه می‌آیند، به سرشان ضربه می‌زند تا کوبیدن واقعاً متوقف شود. سپس دیواره شکم را باز کنید (هو، ظاهراً یکی از ماهی ها هنوز نمرده است)، معده و روده را خارج کنید. و سبزیجات به اضافه ادویه در آن. سپس بیرون را با نمک دریا محکم بمالید و روی باربیکیو قرار دهید. تخصص خانه: سیب زمینی آب پز و سس کره، سالاد ترش.

خانواده Inquisitor از این غذا لذت می برند، مغازه زود بسته شد و با هم درباره غذای خوب گپ می زنند. گربه‌ها و سگ‌ها هم غذاهای باقیمانده را دوست دارند، بنابراین آنها نیز خوشحال هستند. بعد از غذا «مدرن-آرامش بخش» است: همه با تلفن همراهشان. خوب، این روزها این طور است، اما De Inquisitor از قبل راضی است که تمام خانواده دور هم نشسته اند، بدون مشتری، بدون خانواده، …. همچنین ممکن است.

و آیسان: حوالی نوزده و سی همه خواب می‌برند. دختر ناتنی شیرین اول ناپدید می شود، نیم ساعت بعد شیرین و مفتش نیز دوش می گیرند. این بار هیچ شوخی شادی در مورد دمای آب وجود ندارد: حتی شیرینی ها آب گرم می خواهند. و تهویه مطبوع لازم نیست روشن باشد، که این هم لذت بخش است: پنجره ها باز می شوند - به این امید که باران ها خیلی شدید نشوند.

صداهای شبانه روستایی باعث می شود که خواب سریع بیاید.

9 پاسخ به “فرنگ در آیسان (2)”

  1. کورنلیس می گوید

    ممنون بابت یک نقاشی زیبای دیگر

  2. پاتایا فرانسه می گوید

    بیا، ما خراب شدیم!
    دو داستان زیبا در دو روز
    ممنون بازرس

  3. لئو بوسینک می گوید

    چه نویسنده خارق العاده ای هستی خواندن مقالات شما همیشه لذت بخش است. و الان واقعا دو روز متوالی خراب شدیم. عالی است، من می خواهم که شما این فرکانس یک مقاله را هر روز حفظ کنید. اما البته این امکان پذیر نیست، من این را درک می کنم.
    اما خوشحالم که الان مرتب پست می گذارید. و خیلی بجا بیان شده است.

  4. هانس پرانک می گوید

    بله، کشتن یک پلانین در حال حاضر دشوار است، اما وقتی آنها ماهی های 5-6 کیلوگرمی هستند، واقعاً دشوار می شود. اما در نهایت آن‌ها نیز حداقل در بخش‌هایی به کباب می‌روند.
    در عکس های ماهواره ای رگبارهایی را دیده ام که در روزهای اخیر از شمال ما عبور می کند. در اینجا تقریباً خشک ماند.

  5. اروین فلور می گوید

    تفتیش عقاید عزیز

    بازم یه داستان عالی

    من و همسرم یک بار خودمان با موتور سیکلت از این هوا عبور کردیم.
    در راه در مدرسه ای توقف کردیم که تایلندی ها در هر گوشه و کناری بودند
    که او نمی خواست از آن خارج شود.

    در بین دوش ها به هر حال رفتیم و خوشبختانه به سلامت رسیدیم.
    در راه مورد حمله صاعقه قرار گرفتیم که البته سوار لاستیک شدیم.
    اگر در مزارع برنج باز رانندگی کنید بسیار خطرناک است.

    داستان خوبی که خاطرات را زنده می کند.
    ملاقات groet vriendelijke،

    اروین

  6. دانیل ام. می گوید

    سرانجام!

    وقتی داستان ها را می بینم متوجه طولانی بودن آنها می شوم. اما من آنقدر درگیر هستم که نمی توانم داستان های طولانی بخوانم.

    اما امروز نه. ابتدا قسمت 1 و سپس قسمت 2 را بخوانید.

    با این حال، وقتی می‌خوانم در باز نگه داشتن چشمانم مشکل دارم. خوشبختانه در هنگام خواندن داستان های De Inquisitor اینطور نیست 🙂

    خواندن فوق العاده است. انگار فیلمی در حافظه من پخش می شود. به نظر می رسید صدای رعد و برق و باران را می شنیدم که از آسمان می بارید.

    حیف که من شخصاً نمی توانم آن را در سایت تجربه کنم. سفر من به تایلند در حال حاضر محدود به ماه های نزدیک به کریسمس است.
    (اگر بخواهم «سال نو» را بنویسم، ممکن است مردم از من بپرسند «سال نو چیست؟»)

    امیدوارم در آینده آن را تجربه کنم. با این حال، خوشحالم که چنین گزارشگر فلسفی عالی در صحنه حضور دارد. یه جورایی باعث میشه حس کنم الان اونجا هستم…

    ادامه دهید و لذت ببرید!

    با احترام.

  7. سایمون دان می گوید

    ظاهراً یکی از ماهی ها هنوز نمرده است!
    در واقع دیوانه است، بیشتر در این مورد می خوانند. آیا باید کلمه ماهی را با سگ جایگزین کنید. شما همه چیز و همه را از خود در می گذرانید. به خصوص در هلند. کدام زندگی حیوانی ارزشی ندارد و کدام یک ارزش ندارد.

    • هانس پرانک می گوید

      البته برای حیوانات مهم است که آیا مغزشان به حدی رشد کرده است که مرکز درد و/یا ترس جداگانه داشته باشند. البته ماهی در هنگام لمس محرکی را در مغز خود ثبت می کند و به وضوح به آن پاسخ می دهد، اما سوال اینجاست که آیا آن محرک به عنوان درد تجربه می شود؟ این البته در مورد سگ ها واضح است.
      کشتن یک ماهی قبل از قطع کردن آن البته توصیه می شود، اگر فقط یک منظره دیدن ماهی در حال کوبیدن آن است. چون البته در وهله اول به احساسات شما مربوط می شود، مردم اینطور هستند.
      کمی تحریک آمیز از سوی تفتیش عقاید.

      • گرت فلیک: «در سال‌های اخیر، تحقیقات علمی شواهد محکمی ارائه کرده است که نشان می‌دهد ماهی چیزی فراتر از یک ماشین سرد زیر آب است. شکی نیست که ماهی ها محرک های درد را درک می کنند و استرس را تجربه می کنند، اما ما همچنین به طور فزاینده ای در حال کشف آنچه در مغز می افتد هستیم. یک ماهی نه تنها واکنش انعکاسی نشان می دهد، بلکه رفتار خود را نیز تطبیق می دهد. او از اطراف خود آگاه است; او می تواند رنج بکشد فلیک می‌گوید، بنابراین شما نیز باید آن حیوانات را در بهترین شرایط ممکن پرورش دهید یا اسیر کنید و آنها را تا حد امکان انسانی بکشید. "پس این نیم ساعت دست و پا زدن روی عرشه قایق یا ساعت ها روی قلاب طناب بلند نیست."
        https://www.volkskrant.nl/economie/vissen-voelen-ook-pijn-maar-hoeveel-dan~bc6fc8d4/

        چند قرن پیش ما همچنین فکر می کردیم که جادوگران (زنانی که بدشانس بودند که دگرباش محسوب شوند) هیچ دردی احساس نمی کردند و زنده زنده سوزانده می شدند. اکنون کمی دورتر هستیم، اما 100 سال دیگر طول می کشد تا از تفکر برتری مان نسبت به حیوانات دست برداریم.
        اتفاقا بودایی ها مجاز به کشتن حیوانات نیستند و بنابراین همه آنها باید گیاهخوار باشند.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم