برای پو، گیاهان او مقدس هستند و نه فقط کمی. طاقچه جلوی خانه ما معمولا ارکیده دارد. زیبا هستند، باید گفت. مردم اغلب با تحسین آنجا می ایستند و از پون می پرسند که آیا واقعی هستند یا خیر.

او یک دسته از گیاهان پوسیده با خار نیز دارد. به آنها خارهای مسیح می گویند. هرازگاهی آن گل های قرمز احمقانه از راه می رسند. بسته به تعداد گل های گیاه، ما دوباره شانس زیادی خواهیم داشت: یک جایزه در قرعه کشی دولتی یا چیزی مشابه. من 36 سال صبورانه منتظر بودم.

چند گونه دیگر هم هست که اسمشان را نمی دانم. گلدسته هایی در آن آویزان است و اینجا و آنجا یک سکه در دیگ است.

طوری از آنها مراقبت می کند که انگار بچه های او هستند. به گیاهان پون دست نزنید. آیا کمی فرهنگ است یا چیزی از پون است؟ نمی دانم. کمی از هر دو. من حدس می زنم پس از آن. خوشم می آید؛ بالاخره من با یک تایلندی ازدواج کردم. من هم می خواهم بدانم. خوب من اینو میدونستم

من 1 مورد دیگر برای آن خانم زیبا اضافه می کنم

شنبه است، پون به بازار می رود. او به زودی باید از ساعت 2 تا 11 شب کار کند. همیشه یک کشاورز گیاهی در بازار ما در هیلورسوم وجود دارد. همیشه افراد زیادی هستند. او پشت کامیونش ایستاده و با گیاهی در دستانش فریاد می زند. او فریاد می زند: «هزینه یک ضربه فوری».

و سپس او فریاد می زند، "از آنجایی که شما بچه ها خیلی خوب به نظر می رسید، من 1 مورد دیگر را اضافه می کنم." و همه چیز برای آن بچه. او به Pon نگاه می کند (او مشتریان خود را می شناسد). به او اشاره می کند و فریاد می زند: 1 مورد دیگر برای آن خانم زیبا اضافه می کنم. این 3 برای یک دلار است.

پس شما قبلاً فهمیدید: پون با سه گیاه به خانه آمد. او باید برود سر کار گیاهان را در یک ظرف بزرگ آب در باغچه قرار می دهند. پون سر کار می رود.

صدای یخی می گوید: دلم برای یک گیاه تنگ شده است

آن روز من و پون را یکی از آشنایان دعوت کرده بود. تولد همسرش بود، آن هم تایلندی. از آنجایی که پو باید کار می کرد، دلم نمی آمد تنها بروم. ساعت 8 تلفن زنگ خورد. یکی از دوستان خوبم در تولد آن آشناست و از من می خواهد که بیایم. او پسر خوبی است تصمیم دارم برم

به پون زنگ می زنم تا بداند من کجا هستم. فکر می کنم کمی احمقانه است که با دست خالی بیایم و ببینم آیا می توانم چیزی برای هدیه دادن پیدا کنم. من چیزی پیدا نمی کنم. سپس آن سه گیاه را می بینم. یکنوع بازی شبیه لوتو، فکر می‌کنم، یکی از آن‌ها را بردارم. دوشنبه یکی دیگه میخرم کافی است یک تکه کاغذ دور آن بپیچید و Kees تمام می شود.

من به آن دانش. گیاهی که به او داده شد؛ او با آن خوشحال بود. تایلندی ها عاشق گیاهان هستند. این دنج است. ساعت یازده و ربع تلفن زنگ می خورد. آشنا می گوید: برای من، پون. گیرنده را برمی دارم و می گویم بله. صدای یخی در طرف دیگر می گوید: "من دلم برای یک گیاه تنگ شده است." من می گویم: "بله، درست است، ..." و قبل از اینکه صحبتم را تمام کنم، او قبلاً تلفن را قطع کرده بود.

این اشتباه است Kees، بسیار اشتباه است

من تایلندی خود را می دانم و می دانم: این اشتباه است Kees، بسیار اشتباه است. روی صورتم نمایان بود. دوستم می پرسد آیا مشکلی وجود دارد؟ من می گویم نه. جایی که من نشسته بودم حدود 10 دقیقه پیاده تا خانه ما فاصله دارد. ده دقیقه بعد زنگ در به صدا در می آید. خانه پر از بازدید کننده است. می دانستم: آن پون است.

آشنا در را باز می کند و پون با رعد و برق از کنار او وارد اتاق نشیمن می شود. او به اطراف اتاق نگاه می کند و گیاه خود را می بیند، می رود، گیاه را می گیرد، برمی گردد و با گیاهش می شوید. هیچکس جرات خندیدن را نداشت. من قطعا این کار را نمی کنم.

چند مرد دیگر با یک شریک تایلندی بودند. آنها با ترحم به من نگاه کردند، فهمیدند و فکر کردند: کیس به زودی وقتی به خانه می آید می تواند بخندد.

یک ساعت یا بیشتر نشستم. حداقل می دانستم که پون خواب است. برای اینکه عصبانیتش بیشتر در من احساس شود، رول تایلندی را از کمد بیرون آورده بود و آن را محکم گرفته بود. احتمالاً او را می شناسید، رول لاستیک فوم با روکشی به قطر 4 سانتی متر و طول 20 سانتی متر.

نتونستم بخوابم من می توانم به شما بگویم که من احمق خود را داشتم. خیلی کم نیست. از آن زمان، گیاهان پون نیز برای من مقدس بوده اند.

ما هنوز در مورد آن صحبت می کنیم و خوب می خندیم. سپس با آن نگاه معمولی تایلندی به من نگاه می‌کند که می‌گوید: تو ممکن است پسر بزرگی باشی، اما آن زن کوچک رئیس است. پشت سرم می ایستد و می خواند. من به او نگاه می کنم و دوباره آن نگاه. ازدواج با یک تایلندی خوب است.

6 پاسخ به “دفتر خاطرات Kees Roijter: از آن زمان، گیاهان Pon نیز برای من مقدس بوده اند”

  1. والی می گوید

    من خیلی چیزها را در داستان تشخیص می دهم، اما وقتی گیاهی را از پونم هدیه می دهم، او از آن بسیار خوشحال می شود!

    • kees1 می گوید

      والی عزیز
      آنچه برای همسر من مقدس است لزوماً برای همسر شما نیز مقدس نیست.
      ببینید چه چیزی برای همسرتان مقدس است. و سپس مقداری از آن را ببخشید.
      من تضمین می کنم که شما نیز می توانید یک قطعه در مورد آن بنویسید.
      بابت نظراتتون ممنونم. و همچنین از همه نظر دهندگان دیگر نیز تشکر می کنم.

      من امیدوار بودم که چند وبلاگ نویس دیگر را لبخند بزنم.
      دفعه بعد بهتر کار نکرد

      با احترام، کیس

  2. کورنلیس می گوید

    داستان خوبی بود، کیس، خواندنش فوق العاده است. امیدوارم به اشتراک گذاری رویدادها/تجربیات مشابه با ما ادامه دهید!

  3. adje می گوید

    هاها، داستان خوبی هرگز چیزی ازآن نشنیده ام. من خیلی وقته ازدواج نکردم ولی الان میدونم باید چی رو در نظر بگیرم. منتظر حکایت بعدی شما هستم. بالاخره یه چیز جالب برای خوندن

  4. چای از Huissen می گوید

    هیهی هی هیهی (متاسفم) خوب پس این چیز خوبی است که از آن چشمان تیره زیبا نمی توان کشتار کرد، زیرا این برای ما مردها خوب نیست.

  5. هرمان جوستن می گوید

    سلام کیز،

    من این را بهتر از هر کسی می دانم، من با یک تایلندی هم ازدواج کرده ام و ملخ عسلی و ارکیده هم داریم. حالا من یک سوال دارم؟ همسر من یک بیماری خودایمنی دارد که اگر به دلیل التهاب خود را با این خارها بکوبد، برای او خطرناک است. او مدتی است که به دنبال کسی است که بخواهد گیاهان او را داشته باشد و با عشق از آنها مراقبت کند، ترجیحاً کسی از تایلند است زیرا آنها اهمیت این گیاهان را می دانند. بیشتر آنها از تایلند می آیند و حاوی گل های زیادی هستند. اگر او علاقه مند است لطفاً به ما اطلاع دهید، آدرس ایمیل من برای سردبیران شناخته شده است. من می توانم ابتدا تعدادی عکس بفرستم تا بتوانید ببینید چه شکلی هستند. همسر من امیدوار است که همسر شما را با آنها راضی کند و آنها آزاد هستند. گیاهی که او بازیابی کرده است ممکن است هنوز در حد اطلاع شما باشد. (فقط شوخی کردم)

    با احترام، وینی و هرمان جوستن

    دیک: من پاسخ و آدرس ایمیل شما را برای Kees ارسال کردم.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم