در داستان قبلی ام درباره همسایه ام نوشتم که حالا بازنشسته شده است، دیگر برای هیچ یک از برنامه هایی که قبلا کشیده بود، وقت ندارد. اون مرد خوب اینقدر مشغول چیه؟

به عنوان یک استاد بازنشسته، او هنوز زمان زیادی را در مدرسه می گذراند. او در پروژه های زیادی برای رساندن تحصیلات در تایلند به سطح قابل قبول تری مشارکت دارد. اینکه آیا این موفق خواهد شد، تنها به او بستگی ندارد.

این خانواده در اینجا در روستای محلی و فراتر از آن مورد احترام بسیار زیادی قرار داشتند. پدر یک مهندس مسئول زیرساخت جاده استان چومفون بود.

او همچنین مدت ها شهردار بود (poojaaibaan) در پاتیو. او زمینی را برای ساختن مدرسه، ساختن معبدی به همراه مدرسه ای برای کودکان معبد اهدا کرد. پس از استقرار خانواده‌اش، او راهب شد، راهبی بلند مرتبه. بنابراین یک فرد بسیار قدردانی

مادر معلم بود و از جایگاه خاصی برخوردار بود.از شش فرزند خانواده تنها همسایه من در روستا ماند. همه اعضای دیگر خانواده به بانکوک گریختند.

پس: مشغول، مشغله، مشغله

همسایه من می خواهد سنت پدرش را ادامه دهد. اگر poojaaibaan پدر در مراسم سوزاندن، عروسی و وقف خانه همه جا حضور داشت. همسایه من هرگز یک مراسم تشییع جنازه را در این منطقه از دست نمی دهد، اغلب به عنوان استاد مراسم عمل می کند. از شما خواسته می شود در هر عروسی حضور داشته باشید. بنابراین عصرها و آخر هفته های او به دلیل این فعالیت ها بسیار شلوغ است.

سپس مزارع روغن نخل وجود دارد. او به عنوان تنها عضو باقی مانده از خانواده در اینجا، تمام کارها و مراقبت از مزارع را که متعلق به کل خانواده است، بر عهده می گیرد. کسانی که در بانکوک زندگی می کنند فقط باید نگران دریافت درآمد باشند. خیلی شلوغ، شلوغ، شلوغ.

او گاهی اوقات از این صحبت می کند که چگونه تمام این فعالیت ها بیشتر مستمری او را می گیرد. در واقع در هر مراسمی کمک مالی می شود. اگر در هفته سه مراسم تشییع جنازه دارید، این می تواند به سرعت جمع شود. اکنون ظاهراً زمان مناسبی برای عروسی است زیرا تقریباً هر آخر هفته باید به نوعی جشن عروسی برود.

بله، و سپس دوست دختر او، که او نیز بسیاری از اوقات فراغت خود را صرف می کند، گویی فقط برای انجام کارهای خانه و نگهداری از باغش است.

Khun Lung Addie

Khun Lung Adie قبلاً نوشت: زندگی در تایلند به عنوان یک مرد فرنگ مجرد (11 اکتبر)، زندگی به عنوان یک فرنگ در جنگل (2 اکتبر) و همه در روستا farang Lung Addie (29 سپتامبر) را می شناسند.


ارتباط ارسال شده

از کتاب جدید وبلاگ تایلند خیریه: 'فصل سرد به فصل گرم گذشت. جان فکر می کرد که داغ است، درست مثل بقیه، ماری هم با آن مشکل داشت. ماریا برگ در داستان عجیب و غریب جان و ماری از هواهین. کنجکاو؟ اکنون «تایلند عجیب و غریب، عجیب و مرموز» را سفارش دهید، تا بعداً آن را فراموش نکنید. همچنین به عنوان کتاب الکترونیکی. برای روش سفارش اینجا کلیک کنید. (عکس Loe van Nimwegen)


هیچ نظری امکان پذیر نیست


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم