خاطرات مریم (قسمت سوم)

توسط سرمقاله
Geplaatst در دفتر خاطرات, مری برگ
برچسب ها:
20 فوریه 2013
به آرایشگر: مدل موی عالی
و همچنین خوب است (عکس آرشیو)

ماریا برگ (71) آرزویی برآورده شد: او به تایلند نقل مکان کرد و از آن پشیمان نیست. قسمت های 1، 2 و 3 خاطرات او در 28 نوامبر، 29 دسامبر و 23 ژانویه ظاهر شد. امروز قسمت 4.

نوه ها همه کیک می خواهند

بعد از ظهر شنبه، به بازار شنبه. من در شگفتم. بسیاری از انواع میوه و سبزیجات که من نمی دانم. انواع ماهی هایی که قبلا ندیده بودم. جوجه کباب هم هست، به نظر خوشمزه میاد ولی وقتی فکر می کنم ممکنه از صبح اونجا بوده باشن، اصلا نخریدم. میوه و سبزیجات و لیموترش خوش طعم. هیجان انگیز است، طعم آن چگونه خواهد بود؟

بعد بخش شیرینی، من با نوه هایم هستم و همه آنها کیک می خواهند. خوب به نظر می رسد و همه آنها یکی را انتخاب می کنند، از جمله یکی برای من که در خانه می خوریم. به خانه می رویم و منتظر کیک زیبایی هستیم که در طول مسیر از آن لذت خواهیم برد.

وقتی رسیدیم خونه اول همه چیو پیاده کردیم و بعد واقعا نشستیم و اومدیم کیک ها! من یک عاشق واقعی کیک هستم و فکر می کنم چیزی در مورد آن می دانم، بچه ها از خوردن آن لذت می برند. من یک تجربه جدید به دست می‌آورم، برای فیگور خیلی خوب است، دیگر هرگز آن را نمی‌خورم!

-

ما رفتیم ماشین لباسشویی و به عروسی رسیدیم

شنبه گذشته، ما (کل خانواده) بالاخره رفتیم ماشین لباسشویی را نگاه کنیم. اول اینجا در روستا، که درست نشد، پسرم قبلاً رفته بود تا نگاهی بیندازد و حالا ناگهان ماشین لباسشویی 2000 حمام بیشتر هزینه کرد. آنها در فروشگاه دوم یکی داشتند، من آن را می خواستم، اما پسرم گفت که باید بیشتر جستجو کنیم. بعد از شماره سه شام ​​خوردیم، سپس به یک فروشگاه بزرگ رفتیم و رفتیم تا نگاهی بیندازیم. همه چیز خرید و مشاهده شد. بچه ها خسته شدند، پس به خانه خود برگشتند.

نزدیک غروب به او پیشنهاد دادم که شام ​​بخورم. فکر کردم همگی به سمت مرکز روستا حرکت کردیم، اما ناگهان به چپ پیچیدیم و در محوطه دانشگاه نشستیم، در ساختمان بزرگی ایستادیم و پرسیدم: اینجا غذا بخوریم؟ بله، پسرم گفت، ما اینجا به عروسی یکی از همکارانم می رویم و همین جا هم غذا می خوریم.

خوشبختانه آن روز صبح لباس های خوبی پوشیده بودم، بنابراین این امکان وجود داشت. ابتدا با زوج عروس احوالپرسی کرد و سپس سر میزی با چهار نفر دیگر. یک آمریکایی با زن ژاپنی اش، یک نیمه آمریکایی-نیمه تایلندی با زن تایلندی اش و قاطی ما. حداقل 40 میز با خانواده، دوستان و افراد محل کار. جالب بود و چون در عروسی پسرم شرکت کردم، بیشتر آن را فهمیدم. ساعت نه و نیم شب خونه بودم و ساعت ده توی رختخواب بودم اما... هنوز ماشین لباسشویی وجود ندارد

-

گیاه آویزان بانوی تنبل است

من یک بار یک کارخانه چغندر عتیقه در Drenthe از کسی که سال ها دوست خوب من بود خریدم. یک چیز فلزی بزرگ با یک چرخ بزرگ در یک طرف و یک میل لنگ در طرف دیگر. دیگه کار نمیکنه ولی به عنوان تزیین خیلی قشنگه من تازه کاملا رنگش کردم و سالهاست که گیاه میزارم توش.

اینجا در دهکده مکان های مختلفی وجود دارد که می توانید گیاهان بخرید، از جمله مکان های دیگر روبروی سوپرمارکت. در آنجا گیاهانی با گل های نارنجی داشتند، آنها گیاهان آویزان و بسیار خاص هستند. به آنها بانوی تنبل می گویند، در ساعت 18 بعد از ظهر گل ها بسته می شوند و شما فقط سبز می بینید و فقط حدود ساعت 00 صبح دوباره باز می شوند و ناگهان گل های نارنجی زیادی پیدا می کنید.

-

به آرایشگر: یک برش عالی و یک تناسب خوب نیز

وقت آن رسیده بود که موهایم را کوتاه کنم، من همیشه موهای خیلی بلندی داشتم، اما در چند سال گذشته خوب و کوتاه بوده است، به خصوص اینجا در تایلند. صبح هنگام حمام، شانه بزنید و کارتان تمام است. اما حالا خیلی طولانی شده بود.

آرایشگاه در یکی از کوچه های باریک روستا قرار دارد که مغازه دکمه و کاموا نیز در آن قرار دارد. وقتی وارد مغازه می‌شوی، به یک قرن پیش برمی‌گردی، همه چیز مربوط به زمان‌های بسیار دور است. آینه هایی با آب و هوا در آنها، صندلی های آرایشگاهی که تا به حال ندیده بودم، بدون صندوق اما یک میز با کشو در آن، برای پول. دو خانم بالای پنجاه سال کار را اداره می کنند.

پشت مغازه اتاقی است که به سختی روشن شده است، جایی که میز معاینه پزشک با سینک روی آن قرار دارد. بله، شما باید به پشت روی میز معاینه دراز بکشید و سر خود را بالای سینک قرار دهید. موهاتون سه بار شسته میشه با شامپویی که اونقدر بوی عطر داره که تقریبا غش میکنه پس خوبه که دراز بکشی.

گوش های شما نیز از داخل شسته می شوند (خیلی خوشایند نیست)، سپس یک کرم درمانی که شسته می شود. با پوشیدن حوله به مغازه، جایی که می توانید روی یکی از صندلی های آرایشگاه قدیمی بنشینید. خانم یک ساعتی با من مشغول است، تمام تلاشم را می کنم که بی تاب نشوم. نتیجه چشمگیر است. برش خوبی داره و به خوبی هم میاد. کاملا یک تجربه و همه چیز برای 110 حمام.

-

کاریکاتور در خانه: خیلی وقت بود که اینقدر سرگرم نبودم

من بیرون ایستاده ام و در اواخر بعد از ظهر در حال آبیاری گیاهان هستم، که ناگهان یک مرد ضعیف تایلندی با درختی حداقل دو متری که به سختی می تواند آن را نگه دارد، از روی چمن می دود. مثل مستی راه می رود. آیا این به خاطر وزن درخت است یا او واقعا مست است، چه کسی می داند؟

او به وضوح بسیار عصبانی است و سگ من را در فضای باز تعقیب می کند. او با صدای بلند فریاد می زند و به سمت عقب و جلو می چرخد، سعی می کند او را با درخت بزند. سپس سگ به خیابانی می دود و مرد با صورت روی زمین دراز می کشد. واقعاً مثل کارتون هاست، من از خنده دوبرابر شدم. وقتی بلند می شود با عصبانیت به من نگاه می کند. حیف برای او، من خیلی وقت بود که چنین تفریحی نداشتم.

کرم های خاکی کجا رفته بودند؟

یک روز صبح پسرم با دختر دومش که به تازگی چهار ساله شده است به دنبال کرم خاکی می‌گردد، آنها به ماهیگیری می‌روند، بین آنها ظرفی برای گذاشتن آنها وجود دارد. او به او توضیح می دهد که چگونه کرم های خاکی را پیدا کند. آنها با پشتکار کار می کنند، در عین حال با خوشحالی با یکدیگر چت می کنند، یک لحظه پسرم به جعبه نگاه می کند، چیزی در آن نیست، اگرچه قبلاً چندین مورد را گرفته است.

از دخترش می پرسد کرم های خاکی کجا هستند؟ نمی تواند جواب او را بدهد، دهانش پر از کرم خاکی است. سریع آنها را می بلعد تا بتواند جواب پدرش را بدهد. باید با پدر و مادرت مودب رفتار کنی.

 

وبلاگ نویسان عزیز تایلندی

بعد از خواندن خاطرات ماریا طعم آن را گرفتید؟ تایلند بلاگ از شما ( مهاجران، گردشگران و گردشگران بالقوه) دعوت می کند تا به قلم بپیوندید. این می تواند به صورت یک دفتر خاطرات با داستان های کوتاه یا به صورت یک دفتر خاطرات هفتگی باشد. اندازه تقریبا 700-1500 کلمه. متن خود را به صورت فایل ورد به آدرس تحریریه ارسال کنید. ماریا دوباره برای چهارمین بار جرات کرد، حالا تو.

1 پاسخ به “دفترچه خاطرات ماریا (قسمت 4)”

  1. ویم می گوید

    ماریای عزیز،
    یک داستان عالی دیگر، لذت بردم.
    خیلی خوب است که شما سال ها از چرخ چغندر لذت می برید، آن چیز قبلاً چندین حرکت را پشت سر گذاشته است و اکنون در دوران پیری خود در تایلند است و خانم های تنبل را خشنود می کند. منتظر تجربیات بعدیتون باشید

    درود از یک روستای سرد آلمانی،

    ویم


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم