راهبی با "شهوات" به اصطلاح….

این داستان درباره زنی اهل تایلند مرکزی و راهبی از تبار یونگ است. (*) آنها زبان یکدیگر را نمی فهمیدند. راهب در معبدی در روستا زندگی می کرد که جامعه ای متشکل از بیست خانواده در آن زندگی می کردند. زن آنجا ساکن شد. او زنی پرهیزکار بود که دوست داشت کار نیک انجام دهد. هر روز صبح برای راهبان غذا درست می کرد.

اما او کاسه غذای کافی نداشت. از سوی دیگر معبد ظروف میناکاری شده زیادی به عنوان هدیه دریافت کرده بود. راهب آن را زیر تخت خود نگه داشت. روزی زن پرسید: ای راهب بزرگوار، من کاسه کافی ندارم. میشه لطفا یه جفت بهم قرض بدی؟ من به آن در خانه ام نیاز دارم.

بله، آنها را بگیرید. آنها زیر تخت من هستند. زن کنار تخت او زانو زد تا ظرف ها را بگیرد. اما باسنش پشت سرش گیر کرده بود... او از شانسش استفاده کرد! راهب سارافون او را بلند کرد و او را دوخت! 

و این تبدیل به یک عادت شد. عادت کردند. زن همچنان هر روز با غذا به معبد می آمد، اما آنها دیگر در اتاق خواب او ملاقات نمی کردند. نه، در جنوب معبد، درخت تمر هندی بزرگی در میان علف های بلند وجود داشت و وقتی به او غذا داد، به آن درخت اشاره کرد. "کنار درخت منتظرم باش."

سپس با کاسه‌های خالی که از چوبی روی شانه‌هایش آویزان بود، به سمت درخت می‌رفت. کمی بعد راهب با حوله ای روی سرش وارد شد. سپس آنها رابطه جنسی داشتند. آنها این کار را هر روز انجام دادند و یک تازه کار در معبد مشکوک شد. اوه... باید بین آن راهب و آن زن چیزی در جریان باشد. من می روم مخفی می شوم و ببینم چه خبر است. صبح روز بعد از آن درخت بالا رفت…

کمی بعد زن به معبد آمد تا کاسه های غذا را پر کند. عجله کرد تا غذا را تقسیم کند و به سمت درخت آمد و خم شد. تازه کار با هیجان روی درخت نشسته بود و متعجب بود که قرار است چه اتفاقی بیفتد.

سپس راهب آمد و بلافاصله رابطه جنسی شروع شد. در حین عمل، زن چشمانش را باز کرد و تازه کار را در درخت دید! در تایلندی این کلمه برای تازه کار است نه (**) اما در زبان یونگ به معنای نه of نه نه نه "سریع انجامش بده". بنابراین او تازه کار را دید که روی درخت نشسته بود و صدا زد نه نه. تازه کار، تازه کار!

راهب بالای سرش بود و نزدیک بود بیاید. ارگاسم در بدنش رخنه کرد. اما زن می خواست از دور خارج شود و قبلاً در کنار او دراز کشیده بود. متأسفانه، او همه چیز را در چمن هدر داد….

خوب، این چیزی است که وقتی شما به یک زبان صحبت نمی کنید اتفاق می افتد.

منبع:

داستان های تیتراژ از شمال تایلند. کتاب های نیلوفر سفید، تایلند. عنوان انگلیسی «سریعتر! سریعتر!. ترجمه و ویرایش توسط Erik Kuijpers. نویسنده ویگو برون (1943) است. برای توضیح بیشتر مراجعه کنید: https://www.thailandblog.nl/cultuur/twee-verliefde-schedels-uit-prikkelende-verhalen-uit-noord-thailand-nr-1/

(*) جامعه یونگ، تایلندی ยอง، در لامپون، ناحیه پاسانگ زندگی می کند و تعداد آن 14.000 نفر است. آنها به طور گسترده در چیانگ مای و چیانگ رای زندگی می کنند. در اصل از موانگ یونگ در میانمار آمده بودند، اما در حدود سال 1800 به عنوان "غنائم جنگی" به سیام منتقل شدند. آنها به زبان یونگ صحبت می کنند. درباره این گروه بندی رجوع کنید به: https://joshuaproject.net/people_groups/16053/TH

(**) نه، تایلندی ‌، در تایلندی مبتدی، به زبان یونگ "آن را سریعتر انجام دهید".

2 پاسخ به «سریعتر! سریعتر انجام دهید! (از: داستان های تحریک کننده از شمال تایلند؛ شماره 34)”

  1. تینو کویس می گوید

    آه، زبان یونگ تقریباً مشابه زبان تای لو، زبان سابق من است. پسرم می فهمد اما نمی تواند صحبت کند.

    Phen hak هم (تن متوسط، بالا، وسط) یعنی دوستت دارم.

    • اریک می گوید

      تینو درسته و این لینک رو بخون. https://en.wikipedia.org/wiki/Yong_language

      همچنین خواندم که این گروه به دو زبان تایلندی استاندارد و تایلندی شمالی صحبت می کنند. مردم چند زبانه هستند، چیزی که من در منطقه زندگی سابق خود نیز می بینم که در آن مردم تایلندی، آیسان و لائوسی استاندارد صحبت می کنند. هر چند گاهی در میان افراد مسن می بینید که آنها فقط به زبان لائوس صحبت می کنند و نمی توانند بخوانند و بنویسند. خوشبختانه این بی سوادی در حال نابودی است.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم