تقریباً هر تایلندی داستان غم انگیز مثلث عشقی کلاسیک بین Khun Chang، Khun Phaen و Wanthong دوست داشتنی را می داند.

خیلی ها می توانند قسمت هایی از آن را بخوانند. از آن به صورت نمایشنامه، تعدادی فیلم، سریال تلویزیونی و اقتباس به کتاب و کارتون ساخته شده است. آهنگ ها و ضرب المثل ها در مورد آن هستند و در سوپانبوری و فیچیت بسیاری از خیابان ها به نام شخصیت های این داستان نامگذاری شده اند. نام Phaen ذهن را به یاد می آورد تایلند همان چیزی که در مورد ما رومئو یا کازانووا، یک عاشق بزرگ یا یک زن زن، اگر بخواهید.

زمینه

شاید ریشه این داستان در یک رویداد واقعی در قرن هفدهم باشد. سپس به صورت شفاهی منتقل شد و به طور مداوم با داستان ها و جزئیات جدید گسترش یافت. شرکت‌های تئاتری که در حال گردش بودند، بخش‌هایی از داستان را اجرا کردند. در همه جای تایلند می‌توانستند روی تماشاگران مشتاق حساب کنند. تا اواسط قرن نوزدهم بود که این داستان در دادگاه نوشته شد، مبلغ مبلغ ساموئل اسمیت آن را در سال 17 چاپ کرد، در حالی که نسخه شاهزاده دامرونگ راجانوبهاب بیشتر شناخته شده است.

این کتاب توسط زوج معروف کریس بیکر و پاسوک پونگ پیچیت با عنوان «داستان کون چانگ خون فائن، حماسه عامیانه بزرگ عشق، جنگ و تراژدی سیام» به زیبایی به انگلیسی ترجمه شده است و توسط انتشارات کرم ابریشم (2010) منتشر شده است. ) . نسخه صحافی شده 1500 بات قیمت دارد، اما اخیراً نسخه رقعی آن ظاهر شده است که من هنوز ندیده ام. این کتاب حاوی یادداشت های روشنگر گسترده و بسیاری از نقاشی های زیبا است که در کنار هم تصویر کاملی از تمام لایه های جامعه تایلند در آن زمان ارائه می دهد.

خلاصه داستان

چانگ، فاین و وانتونگ با هم در سوفانبوری بزرگ می شوند. چانگ مردی زشت، کوتاه قد، کچل، بد دهان، اما ثروتمند است. از طرف دیگر، فائن فقیر اما خوش تیپ، شجاع، در هنرهای رزمی و جادو است. Wanthong زیباترین دختر در سوپانبوری است. او در خلال سونگکران با فائن، یک تازه کار در آن زمان آشنا می شود و یک رابطه پرشور آغاز می کنند. چانگ سعی می کند با پول خود Wanthong را فتح کند اما عشق پیروز می شود. فاین معبد را ترک می کند و با Wanthong ازدواج می کند.

چند روز بعد، پادشاه فوئن را برای رهبری لشکرکشی علیه چیانگ مای فرا می خواند. چانگ از شانس خود استفاده می کند. او شایعه ای را منتشر می کند که فاین سقوط کرده است و با همراهی مادر وانتونگ و ثروت او به عنوان متحدانش، موفق می شود وانتونگ بی میل را دستگیر کند. Wanthong از زندگی راحت خود با شوهر جدید، با ملاحظه و وفادار خود لذت می برد.

سپس فائن از پیروزی خود در میدان جنگ با زنی زیبا به نام لاوتونگ به عنوان غنیمت برمی گردد. او به سوپانبوری می رود و ادعا می کند که همسر اولش، وانتونگ. پس از یک مشاجره حسادت آمیز بین لاوتونگ و وانتونگ، فاین آنجا را ترک می کند و وانتونگ را با چانگ ترک می کند. برای یک تخلف، پادشاه لائوتونگ را تصاحب می کند.

فاین به سوپانبوری باز می گردد و وانتونگ را می رباید. آنها چندین سال در جنگل در تنهایی زندگی می کنند. وقتی وانتونگ باردار می شود، تصمیم می گیرند به آیوتایا برگردند، جایی که فاین با درخواست بازگشت لائوثنگ، پادشاه را آزار می دهد. فین در جایی زندانی می شود که وانتونگ به خوبی از او مراقبت می کند.

اما سپس چانگ به نوبه خود Wanthong را می رباید و او را به خانه خود می برد و در آنجا پسر Phaen را به دنیا می آورد. نام او Phlai Ngam است و به عنوان تصویر تف کردن پدرش بزرگ می شود. چانگ در حالت حسادت سعی می کند با رها کردن او در جنگل او را بکشد که شکست می خورد و Phlai Ngam به یک معبد عقب نشینی می کند.

سال ها می گذرد که در آن Phlai Ngam راه پدرش را دنبال می کند. او در میدان جنگ و عشق پیروز است. چانگ از مبارزه برای Wanthong دست نمی کشد. او از پادشاه التماس می کند که به طور قطع وانتونگ را به عنوان همسرش بشناسد. پادشاه Wanthong را نزد خود احضار می کند و به او دستور می دهد که بین دو معشوق خود یکی را انتخاب کند. وانتونگ تردید می کند و از فاین به عنوان عشق بزرگ خود و چانگ به عنوان محافظ وفادار و مراقب خوب خود نام می برد، در نتیجه پادشاه خشمگین می شود و او را محکوم به گردن زدن می کند.

Wanthong به محل اعدام برده می شود. پسرش Phlai Ngam نهایت تلاش را می کند تا قلب پادشاه را نرم کند، پادشاه عفو می کند و حکم را به زندان تبدیل می کند. سوارکاران سریع به رهبری Phlai Ngam بلافاصله از کاخ خارج می شوند. متأسفانه خیلی دیر، از دور می بینند که جلاد شمشیر را بالا می کشد و درست زمانی که Phlai Ngam می رسد، سر وانتونگ می افتد.

شخصیت داستان

داستان جذاب و متنوع است و هرگز خسته کننده نمی شود. با طنز عامیانه، صحنه های وابسته به عشق شهوانی، لحظات احساسی و بی رحمانه، توصیف مهمانی ها، جنگ ها و رویدادهای روزمره آمیخته شده است. داستانی جهانی درباره عشق و نفرت، وفاداری و خیانت، حسادت و وفاداری، شادی و غم. شخصیت ها از زندگی گرفته شده اند و درنگ می کنند. هر صفحه چیزی جدید و جالب ارائه می دهد. کسانی که هزار صفحه برایشان مهم نیست (اما اگر خط داستان را بلد باشید، می توانید قسمت هایی از آن را هم خیلی خوب بخوانید) تجربه غنی تری دارند.

چند قسمت از کتاب

«….پوستش نرمی مخملی داشت. سینه‌هایش مانند نیلوفر آبی با گلبرگ‌هایی که در نقطه‌ای از هم جدا می‌شد، نوک تیز بود. او خوشبو، شیرین و بسیار دوست داشتنی بود. طوفانی به راه افتاد و ابرهای شدیدی جمع شدند. گرد و غبار در بادهای موسمی می چرخید. رعد در سراسر کیهان سقوط کرد. فراتر از مقاومت، آب ها تمام سه جهان را سرازیر کردند. طوفان فروکش کرد، تاریکی از بین رفت و ماه به شدت درخشید. هر دو غرق در سعادت بودند…”

«... تعداد زیادی اجراهای مختلف همزمان اجرا می‌شد، و انبوهی از مردم برای تماشا به اطراف راه می‌رفتند. مردم مهربان، مردم عادی و فقرا همگی شانه به شانه تکان خوردند. دختران روستایی جوان با چهره‌های نیرومند با لباس‌های بالا و لباس‌های پایین سفید و شلخته با طرح پوست کنده نیلوفر آبی. آنها مدام با مردم برخورد می کردند و دیگران را می خندیدند. چهره آنها از بی احتیاطی آنها ترسیده و شرمگین به نظر می رسید. مست های سرکش به اطراف تلوتلو خورده بودند و مشت های خود را بالا می بردند تا عابران را برای دعوا به چالش بکشند. آنها از هر کسی که سر راهشان قرار می گرفت سوء استفاده می کردند تا اینکه در سهام کف زدند و چشم قرمزشان را گرفتند...».

– پیام بازنشر شده –

4 پاسخ to “Khun Chang Khun Phaen، معروف ترین حماسه ادبیات تایلندی”

  1. تینو کویس می گوید

    خوشحالم که دیکتاتور وبلاگ دوباره این مطلب را ارسال می کند. کتاب مورد علاقه من..

    فقط در مورد آن Khun در Khun Chang و Khun Phaen. به نظر می رسد مانند คุณ khoen، آقا/خانم، اما ขุน khǒen با لحن بالارونده است، پایین ترین عنوان نجیب در آن زمان، چیزی شبیه به "Squire".

  2. با فرنگ می گوید

    فوق العاده است، چنین مقدمه ای برای گنجینه های داستان سرایی قدیمی یک فرهنگ، در این مورد تایلندی.
    ممنون تینو در فرهنگ غربی ما در حال از دست دادن آن هستیم
    با جوشانده های بسیار شیرین دیزنی آن.

  3. رونالد شوت می گوید

    خیلی خوبه این جابجایی با تشکر

  4. راب وی. می گوید

    اگر همه چیز خوب پیش برود، این کتاب امروز روی تشک من خواهد آمد. من هفته گذشته تعدادی کتاب خریدم که این کتاب (یکی که در سمت چپ است) نیز جزو آنهاست. اما من برای ماه های آینده مطالب خواندنی کافی دارم. در بازپست بعدی شاید بتوانم پاسخی اساسی به این داستان ارائه دهم. کتاب دوم (راست در عکس) یک کتاب «تکمیلی» اضافی است که مکمل کتاب 2 است. من فقط زمانی آن کتاب را می خرم یا قرض می گیرم که موجودی مطالعه فعلی خود را تمام کنم.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم