خام تازه در حالی که گروهی از بازرگانان در ساحل استراحت می کردند، در رودخانه غسل ​​می کرد. آنها سبدهای بزرگ مینگ حمل می کردند. مینگ برگ نوعی چای است که برای بسته بندی میان وعده استفاده می شود که در لائوس بسیار محبوب است. خام یک میان وعده مینگ را دوست داشت.

یک تاجر به او گفت: «تازه کار»، «عمیق رودخانه چقدر است؟ بهترین مکان برای عبور از کجاست؟ خام گفت: «فکر نمی کنم بتوانید از رودخانه عبور کنید. تاجر گفت: "البته که می توانیم عبور کنیم." من این کار را بارها انجام داده ام. آب از کمرم نمی گذرد.

شرط

اگر مطمئن هستید که می توانید از رودخانه عبور کنید، بیایید روی آن شرط بندی کنیم. اگر بتوانی عبور کنی، تمام لباس های من را می گیری. و اگر نتوانی عبور کنی، من تمام مینگت را خواهم گرفت. "هاها" تاجر را مسخره کرد. 'من برش میدارم. شروع کن درآوردن.

بازرگانان سبدهای مینگ خود را بسته بندی کردند، صندل های خود را درآوردند و پاهای شلوار خود را بالا زدند و به داخل رودخانه رفتند. 'آسان است. رودخانه اصلا عمیق نیست. آنها به طرف دیگر رفتند، پاهای شلوار را پایین انداختند و صندل ها را دوباره پوشیدند. «خب، تازه کار، ما از آنجا عبور کردیم. ما پیروز شدیم، پس آن لباس ها را بپوش.

نه، شما عبور نکردید. شما در شرط بندی برنده نشدید. تو فقط از میان آب راه رفتی عبور کردن به معنای پا گذاشتن یا پریدن از بانکی به بانک دیگر است. شما انجام نمی. باختی پس خواهش می کنم الان مینگت را به من بده. ما در آن سوی رودخانه هستیم. بیا با لباست. 'شما انجام نمی. بیا با اون مینگ.

مشاجره، عزاداری، یک بحث بزرگ برای مدت طولانی. آخر خم گفت بیا پیش شاه بگذاریم. تاجر گفت: خوب. پس با سبدهای پر از مینگ به سمت قصر رفتند.

قضاوت شاه

شاه به طرفین گوش داد و تصمیم گرفت. «تجار با مینگ، و خام، این حکم من است. شما هر دو تا نصف حق با شماست. بنابراین، بازرگانان، لازم نیست تمام مینگ را به خم بدهید، بلکه فقط 4 سبد. و تو ای خام 5 کاسه گدایی به تاجران می دهی. خام گفت: «تصمیم عاقلانه. "خب، آقایان، پس من 4 سبد و 5 کاسه التماس می گیرم، پس لطفا منتظر من باشید."

چند ساعت بعد، 16 تن از قوی ترین مردان پادشاهی وارد قصر شدند و 4 سبد از بزرگ ترین اندازه ها را حمل کردند. "و خام کجاست؟" «اینجا هستم» و خام با 5 کاسه التماس در دست از یکی از سبدها بیرون پرید. "الان داری ما را اذیت می کنی؟" گفت تاجر.

'اصلا. پادشاه گفت 4 سبد و 5 کاسه التماس. و آیا این سبدها نیست؟ اینها کاسه گدایی نیستند؟ یک بار وقتی سبدهای 4 گیگا را با مینگ پر کردند، از ته دل به بازرگانان خندیدند.

حالا دیگر برای پادشاه تمام شده بود، اما او هنوز می خواست چیزی بگوید. "خام، یک تازه کار نباید شرط بندی کند. این خلاف قوانین معبد است. بنابراین باید از شما بخواهم که با زندگی تازه کار خداحافظی کنید. و به این ترتیب Xieng Mieng نام خود را گرفت. Xieng نام کسی است که زمانی تازه کار بود. و mieng فقط به معنای برگ است….

منبع: Lao Folktales (1995). ترجمه و ویرایش Erik Kuijpers

هیچ نظری امکان پذیر نیست


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم