افسانه ها و داستان های عامیانه ازوپ در تایلند
چگونه افسانه های عامیانه بخوانیم؟ زیر یکی از یونان باستان و یکی از تایلند.
شیر و موش
مدتها پیش در سرزمینی دور، غاری خنک وجود داشت که شیری توانا در آن چرت می زد. موش کوچکی نیز در آن غار زندگی می کرد و تمام روز را به دنبال غذا می گشت. یک روز زمین خورد و روی سر شیر افتاد. شیر با پنجه او را گرفت و به او نگاه کرد و گفت:
'خوب ما باید اینجا چی کار کنیم؟ یک میان وعده خوشمزه! من گرسنه هستم.
"آه، شیر توانا، جان من را ببخش، لطفا."
"چرا این کار را بکنم، موش کوچولو؟"
"اگر به من اجازه زندگی بدهی، شاید بتوانم در زمان نیاز به تو کمک کنم!"
شیر از خنده غرش کرد. تو، ای چیز ناخوشایند، به من کمک کن؟ اما تو واقعا بامزه ای، من تو را رها می کنم.
چند روز بعد موش صدای غرش دردناکی از جنگل شنید.
'شیر!' از میان او شلیک کرد.
او به جنگل دوید. از دور دید که شیر در تور شکارچیان گیر کرده است.
موش کوچولو فریاد زد: "من کمکت می کنم" و با دندان های تیزش تور را تکه تکه کرد و شیر را آزاد کرد.
نانگ ناک
(นางนาค Naang nâak تلفظ می شود، naang مادام است و nâak مار اساطیری است که در همه معابد دیده می شود، همچنین یک نام است. داستان در حدود سال 1840 اتفاق می افتد.)
ناک همسر وفادار و دوست داشتنی یک سرباز به نام مک است. هنگامی که ناک باردار است، او برای یک کمپین علیه برمه ها (یا ویتنامی ها) فراخوانده می شود. او به شدت مجروح شده است، اما به لطف مراقبت خوب یک راهب، سومدت تو، بهبود می یابد. سومدت تو از ماک می خواهد که به رهبانیت بپیوندد، اما ماک به دلیل اشتیاق همسر و فرزندش امتناع می کند. او به روستای خود، فرا خانونگ باز می گردد، جایی که بار دیگر با ناک و پسرشان با خوشبختی زندگی می کند.
یک روز که مک برای تعمیر خانه اش در جنگل هیزم می کند، دوست قدیمی ای که از آنجا می گذرد به او می گوید که ناک و پسرشان ارواح هستند زیرا هر دو هنگام زایمان مرده اند. مک باور نمی کند و با هم دعوا می کنند. وقتی به خانه می رسد با ناک در این مورد روبرو می شود، اما او آن را انکار می کند و مک او را باور می کند. روز بعد دوست قدیمی مرده است و در روزهای بعد ناک هر کسی را که به شوهرش هشدار دهد می کشد. یک برهمن قدرتمند، mǒh phǐe (جنگیر)، نیز کشته میشود.
مک وقتی کار زیر خانه روی رکاب دارد حقیقت را می فهمد. ناک در طبقه بالا در حال آماده کردن شام است، اما یک لیمو از شکافی در زمین می افتد و او دستش را ده فوت دراز می کند تا میوه را بردارد. مک اکنون می بیند که همسرش واقعاً یک روح است و او از خانه فرار می کند. در معبد محلی Mahabhute راهبان سعی می کنند روح Nak را از خود دور کنند اما موفق نمی شوند. نانگ ناک ناتوانی راهبان را مسخره می کند و از روی عصبانیت، مرگ و ویرانی را در روستا می کارد.
سپس راهب سومدت تو دوباره ظاهر می شود. او همه را به قبر نانگ ناک می برد و شروع به زمزمه دعاهای بودایی می کند. ناک در حالی که پسرش را در آغوش دارد از قبر برمی خیزد. همه شوکه می شوند اما راهب آرام می ماند. او به نانگ ناک می گوید که او باید وابستگی خود را به مک و این دنیا رها کند. سپس از مک می خواهد که برای خداحافظی با همسر و پسرش جلو بیاید. آنها با گریه یکدیگر را در آغوش می گیرند و عشق خود را به یکدیگر تأیید می کنند.
سامدت تو چند فرمول را با آهنگ آواز تلفظ می کند و پس از آن جسم و ذهن ناک ناپدید می شود.
یک تازه کار تکه ای از استخوان را از پیشانی ناک بیرون می آورد که روح ناک در آن گیر افتاده است. سامدت تو این استخوان را سالها با خود حمل می کند و پس از آن یک شاهزاده تایلندی آن را به ارث می برد، اما از آن زمان گم شده است.
این خلاصه کوتاه یکی از معروف ترین افسانه های تایلند را به پایان می رساند.
توجه
من هر شب برای پسرم داستان می خواندم. همچنین شیر و موش. او پیام را درک کرد، اما هرگز نگفت: "این نمی تواند درست باشد، پدر، زیرا شیرها و موش ها نمی توانند صحبت کنند."
در قرن نوزدهم در کلیسای پروتستان در هلند شکافی رخ داد. یک گروه گفتند که مار در بهشت نمی توانست صحبت کند، گروهی دیگر گفتند که کتاب مقدس همه حقیقت را می گوید. یکی از متکلمان معتقد بود که مهم نیست مار صحبت کرده یا نه، مهم این است که او چه گفته است.
تقریباً هر تایلندی داستان Mae Nak Phra Khanoong را میداند و در بسیاری از مکانها او را میپرستند و به او احترام میگذارند که گویی یک الهه است.
سوالات
و این سوال من از خوانندگان عزیز است: چرا زنان تایلندی مائه ناک (که معمولاً با احترام به او می گویند "مادر ناک") می پرستند؟ چه چیزی پشت آن است؟ چرا بسیاری از زنان با مای ناک ارتباط دارند؟ پیام اصلی این داستان بسیار محبوب چیست؟
و چیزی که من همیشه به آن فکر می کنم: آیا پیام آنطور که می بینید جهانی است یا فقط تایلندی/آسیایی؟ شاید بد نباشد ابتدا فیلم زیر را تماشا کنید.
آجیل و خشکبار
روحی که هنگام مرگ یک زن همراه با فرزند متولد نشده اش آزاد می شود، phǐe نامیده می شود: tháng صعود کرد "روح کل وسعت". به هر حال ارواح ماده از جنس مذکر خطرناک ترند، اما این روح قوی ترین و خطرناک ترین آنهاست.
در زمان امپراتوری آیوتایا (حدود 1350-1780)، یک زن باردار زنده گاهی به گودالی میپرتاب میشد و انبوهی از پایههای کاخ جدید از میان او رانده میشد. روح فوق الذکر که سپس آزاد شد از دادگاه محافظت کرد. قربانی های انسانی بخشی از روزهای خوب گذشته بود.
Mae Nak Phra Khanoong (Phra Khanoog اکنون در سوخومویت 77، Soi 7 واقع شده است)، در بسیاری از مکانها مورد احترام قرار میگیرد، اما به ویژه در زیارتگاه کنار معبد Mahabhute آنجا.
ببخشید من به اندازه کافی حواسم نبود ویدیوی دومی که فکر میکردم نسخه کوتاه شده است، در واقع چهل دقیقه اول فیلم کامل بالا است.
هر دو فیلم به زبان تایلندی هستند. این فیلم هم با زیرنویس انگلیسی خوب در یوتیوب بود اما به دلیل حق چاپ حذف شده است.
اما اگر داستان را همانطور که در بالا توضیح دادم بدانید، دنبال کردن آن آسان است.
من هنوز نسخه زیرنویس انگلیسی را پیدا نکردم.
https://www.youtube.com/watch?v=BlEAe6X1cfg
با تشکر از این مقاله جالب