درخت و حصار، یک افسانه
مدت ها پیش، گروهی از مقامات ارشد نهالی را در میدانی در روستایی نزدیک به آیوتایا کاشتند. دور آن حصاری آهنی گذاشته بودند که روی آن تابلویی نصب شده بود که روی آن نوشته شده بود:
"به یاد 24 ژوئن 1932"
"بگذار آینده شکوفا شود"
"لوانگ پرادیتمانوتام
بسیاری از روستاییان به خوبی نمیدانستند که پسزمینه درخت چیست، اما وقتی پس از سالها درخت به درختی بزرگ و زیبا تبدیل شد، شروع به قدردانی و عشق به درخت کردند. در فصل گرما سایه خنکی می داد، گلها زیبا بودند و بوی خوبی داشتند به طوری که بعضی ها را وحشی می کرد. اهالی روستا صحنه ای ساختند که روی آن نذری و گل گذاشتند و شمع روشن کردند. بسیاری از مردم می گفتند که پرستش درخت مخصوصاً برای زوج های عزیز مفید است و به حل و فصل انواع درگیری ها کمک می کند. وقتی روستاییان در مورد "درخت" صحبت می کردند، همه می دانستند که او در مورد چه صحبت می کند.
آوازه «درخت» به گوشه و کنار پادشاهی گسترش یافت و بسیاری برای ادای احترام به «درخت» به روستا هجوم آوردند.
"درخت" همچنین از این نظر منحصر به فرد بود که هیچ کس نمی دانست چه نوع درختی است. حتی کارشناسان هم سرشان را می خاراندند. چنین درختی در هیچ کجای پادشاهی یافت نمی شد و نظر عمومی این بود که باید یک درخت "خارجی" باشد. بنابراین نامی مانند "بلوط" یا "راش" نداشت، بلکه به سادگی "د بوم" نامیده می شد. اتفاقاً روستاییان اهمیت چندانی نمیدادند، فقط گیاهشناسان نگران این موضوع بودند. چه فرقی میکند که «درخت» از کجا آمده است؟» آنها گفتند: "آیا درخت زیبایی نیست؟" برخی اضافه کردند که درخت «بودی» نیز از هند آمده است، اینطور نیست؟
پرندگان میوهها را خوردند و دانههایی را پخش کردند که به زودی درختان جدیدی را در سراسر کشور جوانه زدند. «درخت» و منشأ آن از هیبت و احترام برخوردار بود.
اما دیگران غیر از این فکر می کردند. یک روز، سالها بعد، یکی از اعضای «کمیته ترویج فرهنگ تایلند» طرحی را ارائه کرد. او می خواست از پرستش «درخت» که او آن را غیر تایلندی و گیج کننده می نامید خلاص شود. همه اعضا موافق بودند که پرستش «درخت» از کنترل خارج شده و باید متوقف شود، اما چگونه باید ادامه داد؟ پیشنهاد برای قطع درخت به سادگی توسط اعضا کنار گذاشته شد. آنها می ترسیدند که روستاییان شورش کنند. یکی دیگر از اعضا پیشنهاد کرد که تابلو را با علامت دیگری جایگزین کنید که روی آن نوشته شده بود:
"به یاد 9 ژوئن 1946"
"نای لوانگ"
اما برخی از اعضا خاطرنشان کردند که چنین ترفندی به زودی از طریق سبد خواهد افتاد: بالاخره این درخت قبلاً در سال 1932 کاشته شده بود.
پس از جلسات زیاد، اعضا طرح منحصر به فردی را ارائه کردند. یک حصار باید در اطراف 'د بوم' قرار می گرفت که درخت را کاملاً از دید پنهان می کرد. برای جذاب تر کردن آن، هنرمندان از سراسر کشور باید حصار را با نقاشی هایی تزئین کنند که فرهنگ و تاریخ تایلند را به تصویر می کشد و تجلیل می کند.
روستاییان از مزایای این طرح کاملاً متقاعد نشده بودند. آنها به درخت زیبا عادت کرده بودند. اما اعضای کمیته ساکنان مردد را با این چشم انداز متقاعد کردند که "د شوتینگ"، همانطور که قبلاً نامیده می شد، بازدیدکنندگان بیشتری را از دور و نزدیک جذب می کند و در نتیجه باعث رونق دهکده می شود.
اهالی روستا موافقت کردند و حتی در اجرای این طرح کمک کردند. در جنگل های اطراف درختان چوب سخت را قطع کردند، آنها را به صورت تخته اره کردند و "د شوتینگ" را ساختند. در ماه های بعد، هنرمندانی که بیشترشان از بانکوک آمده بودند، «حصار» را با صحنه های زیبایی نقاشی کردند. بودا روی چمنی مدیتیشن میکرد، با جنگلها و کوهها در پسزمینه، و احاطه شده توسط همزیستی مسالمتآمیز پرندگان، فیلها، گوزنها، خرگوشها و ببرها. نبرد قهرمانانه با برمه ها با پادشاهان فیل های سفید که با شمشیرهای کشیده به یکدیگر حمله می کردند توجه را به خود جلب کرد. چوچوک که دو کودک را به جنگل کشاند، بینندگان را عصبانی و غمگین کرد. شاید جالبترین سرگرمی برای بازدیدکنندگان، تصاویری از شیطنتهای سری تانونچای بود که همه میدانستند. خدایان و ارواح تقریباً در هر مکان «حصار» ساکن بودند. حتی تصویری از یک زن و شوهر در بالای گوشه ای وجود داشت که در حال عشق ورزی بودند که خنده های زیادی را به همراه داشت، به خصوص از سوی زنان.
"حفاظت" یک موفقیت بزرگ بود. در واقع، بازدیدکنندگان زیادی را جذب کرد، حتی از خارجیهایی که میخواستند فرهنگ تایلندی را در تمام پیامدهای عجیب و غریب آن تجربه کنند. یک راهنمای سفر، بازدید از روستا را "ضروری" نامیده است. غذاخوریها و کافهها مانند قارچها ظاهر شدند.
خاطره "درخت" شروع به محو شدن کرد. فقط چند نفر از افراد مسن گاهی اوقات چیزی در مورد "درخت" زمزمه می کردند. مردم می گفتند: «بیا، پدربزرگ، به همه آن بازدیدکنندگان نگاه کن! حداقل پول می آورند.
یک شب اتفاق اجتناب ناپذیر افتاد. طوفان شدید باران روستا را ویران کرد و تعدادی از سقف ها را ویران کرد. و هنگامی که روستاییان خانه خود را در سپیده دم ترک کردند، با شوک و ترس شدید دیدند که "حصار" نیز منفجر شده است. پس از مدتی، شوک به یک احساس تحسین، هیبت و حتی تحسین تبدیل شد زیرا "درخت" با شکوه یک بار دیگر با تمام شکوه خود آشکار شد. «درخت» در شکوفههای کامل بود و رایحهای شگفتانگیز پخش کرد که قلب مردم را تحت تأثیر قرار داد. آنها نذر کردند که «درخت» را رها کنند و از آن به خوبی مراقبت کنند، با اینکه می دانستند روزی این درخت پژمرده می شود و می میرد. آنها گفتند: "بگذار این درخت شکوفا شود" و سپس یک درخت جدید می کاریم.
کارگران شهرداری بقایای «د شوتینگ» را با خود بردند. عدهای میخواستند آن بقایای را دور بریزند یا بسوزانند، دیگری پیشنهاد داد تا آنها را بخرند تا خانهای در باغ بسازند. در پایان، اهالی روستا تصمیم گرفتند «د شوتینگ» را تعمیر کنند و از آن برای زیباسازی ایستگاه اتوبوس تازه افتتاح شده استفاده کنند. بسیاری از هنرمندان دیگر تصاویر مدرن را به نقاشی های قدیمی اضافه کردند.
این دهکده که اکنون یک شهر است، نام جدید «De Boom en Schuttting Stad» داده شد و بیش از هر زمان دیگری مشهور است.
داستان خوب.
کنجکاوی من بیدار شده است. این درخت کجا نزدیک آیوتایا قرار دارد و کتیبه اصلی به چه معناست؟ هر ایده ؟
داستان فوق العاده تونی
با تشکر از شما