ویلا کلم ترش ….
باور نکردنی است، نه؟ بالاخره بعد از شصت و پنج سال، ما هلندی ها می توانیم دوباره کمی از آلمانی ها تمجید کنیم. ما حتی فکر میکنیم که آنها فوتبال خوبی بازی میکنند و به نظر میرسد که زبان آلمانی نیز در مدارس راهنمایی در هلند در حال بازگشت است.
به طور خلاصه، آلمانی ها دوباره برای هلندی ها به مردم عادی تبدیل شده اند. محمول کرات بسیار قرن بیستم است…
یک شرکت تولید تلویزیون آلمانی فکر کرد که همه چیز از انسان سازی توتون ها فراتر رفته است و تصمیم گرفت چند دوربین را به سمت ساکنان ویلا ژرمنیا، یک مجتمع آپارتمانی در تایلندی شهر پاتایا – شهرت جهانی به دلیل «باور میکنید یا نه ریپلی»، مسیرهای گاری، بازارهای شناور، مادام توسو و دیگر سرگرمیهای خانوادگی.
حداقل در آن زمان با فرماندار پاتایا صحبت می کنید. وقتی با یک کشاورز کوکا از رشته کوه آند صحبت می کنید و نام پاتایا از زبان شما می گذرد، واکنش این است. "آه، پاتایا، فاکی، فاکی، شیکاس لیندا!!". این اختلاف در ادراک جهانی شهر خوب و محلی، به احتمال زیاد به دلیل مشکلات روابط عمومی است. که خواهد گذشت.
بازگشت به ویلا ژرمنیا و ساکنان آن. در کل مجتمع ساکنان نسبتاً مرفه، عمدتاً بازنشسته، تاتاآآ، شما، خواننده عزیز، آن را حدس زدید… مو…ه، آلمانی ها. دوربین ها دو شخصیت اصلی هورست و اینگو را انتخاب کرده اند. هورست آلمانی است که در تجارت فروهستاک ثروتمند شد (فکر می کنم این را فهمیدم، اما آلمانی من بد است):
«Da hatte man ein Geschafft und nicht lang dana، kommt der Zweitte und die Dritte und so weiter und so weiter».
هورست میگوید که در یک تراس پاتایا نشسته، شکمش را میمالد، زبانش را میمالد و با بهترین اراده در دنیا، نمیتواند این تصور را که هورست فکر میکند با خودش خیلی خوش شانس است، از بین ببرد. همدست جدایی ناپذیر او اینگو، نمی دانم در آلمان چه کرد، اما هرگز نمی توانست سالم باشد.
تصاویر تلویزیونی که از RTLZwei با نام "ویلا ژرمنیا، همیشه جوان" پخش شد، عمدتا بیننده را به بارها و رشته و بسیاری از سینه های تایلندی توسط هورست و اینگو فشرده می شوند و باسن ها را در حین لذت بردن از یک آبجو و یک میان وعده نوازش می کنند و به روشی gemutliche نوازش می کنند.
برای بیننده ناظر واضح است که همراهان تایلندی چندان قدردان آن نیستند. آنها با انزجار اجازه دادند نفس نفس زدن، کنایه های جنسی و پنجه زدن آنها را در حالی که ناخن های دست و تلفن های همراهشان را بازرسی می کنند، شسته شود.
بیننده ناظر همچنین متوجه خواهد شد که هورست و اینگو از روسهایی که تعداد فزایندهای در تفرجگاه ساحلی ساکن میشوند چندان راضی نیستند. نبرد استالینگراد، جایی که کراوتها... وای... آلمانیها باید به شدت رنج میبردند، هورست و اینگو به وضوح هنوز بسیار بالاست.
و هورست ممکن است در تجارت فروهستاک ثروتمند شده باشد، اما ایگور در تجارت نفت و گاز ثروتمند شده است. آیا شما آن را احساس می کنید، خواننده عزیز؟ فقط اندکی و هورست پتیپی در مقایسه با ایگور پرولتری است. Und das ist ganz Shade.
در مجموع، تا حدی با کمک این صابون، آلمانیها در حال بازگشت دیگری هستند، یعنی بازگشتی به افراد پر سر و صدا، پرتغذیه، بیحساس و شبه استعمار...
خوب، برای همه آرزوی خوشبختی می کنم، اما محدودیت هایی وجود دارد. این آقایان بالغ با دستان خود می توانستند کمی احتیاط بیشتری به خرج دهند. فقط می توان نتیجه گرفت که اختراع ویاگرا لزوماً یک موهبت برای بشر نیست. برای نتیجه گیری به آلمانی خوب: "zum kotzen!"
من ویدیو رو ندیدم و اصلا حوصله اش رو ندارم. فقط خواندن داستان باعث می شود که بخورم و بنوشم. آنها از طریق این نوع فیلم ها تعصب را در مورد تایلند بالا نگه می دارند.
در واقع، همه می توانند خوش بگذرانند، اما من هنوز این احساس را دارم که به قیمت هموطنان زمینی (تایلندی) است. اما اگر بخواهم حدس بزنم، این احساس را دارم که مردی مانند هورست چندان اهمیتی نمیدهد، زیرا میتواند به همین راحتی محصولات قدیمی را در آلمان بفروشد. منافع و منافع شخصی در درجه اول قرار دارند، اما سطح ASO بالایی دارند. من به این آقایان می گویم با دیگران همانطور رفتار کن که با خودت رفتار می کنند.
اکنون اینها البته افراطی هستند، یک برنامه تلویزیونی البته از مهاجران/مهاجران «عادی» که پس از نقل مکان، تلاش می کنند در کشور جدید (دوم) خود ادغام شوند، پیروی نخواهد کرد. درام و رفتار تکان دهنده طبیعتا فروش بهتری دارد.
بودن در (با تمام احترام) "مجموعه سالمندان" پر از هموطنانی که ظاهراً نمی خواهند حتی اندکی با هم ادغام شوند، اما به عنوان گردشگران دائمی بمانند، مطمئناً افتضاح است. من تعجب می کنم که این مردان در مورد خارجی هایی که در آلمان مستقر شده اند، چه فکر می کنند، به خصوص اگر رفتار مشابهی از خود نشان دهند. من شک دارم که آنها آنها را به عنوان یک همکار رویا ببینند ...
"Zum kotschen" اما به خصوص فیلمسازان. پاسخ به تعصبات مبتذل که در غرب و نژادپرستانه/نازی "کلامهایملیچ" زندگی می کنند.
اظهار نظر تا حدی زنانه بر روی تصاویر ویرایش شده به سختی می تواند تعصبات سیاسی درست او را پنهان کند.
فیلمسازان ویلا آلمانیا از کلیشه ها و تصاویر دستکاری شده استفاده می کنند.
غم انگیز است که مخاطب نمی تواند همه چیز را در چشم انداز قرار دهد و دوباره به تایلند بدی می شود.
با همین پول می توانید سریالی در مورد افرادی بسازید که در یک مکان با یکدیگر محترمانه رفتار می کنند، اما باز هم، چه کسی می خواهد آن را تماشا کند.
نگاه کردن به گناهان عده ای بسیار هیجان انگیزتر است.
فقط در ویلا-کلم ترش یا ویلا-آلمان می توان سینه های کثیف و کثیف را گرفت
قدیمی با استفاده از "ویاگرا" نشسته مجرد ایستاده مجرد؟ یا موارد مرتبی هم وجود دارد
زوج های متاهل در میان ساکنان ویلا-Sauerkraut؟ حتما خواهد شد.
کور همه چیز را با 1 شانه تراشیده است.
هورست می گوید که با «Kaffeefahrten nach der Wende» پول درآورده است.
«کافیفاهرتن» سفرهای ارزانقیمت با اتوبوس یا قایق، عمدتاً برای افراد مسن است که یک نمایش فروش «غیر الزامآور» به آنها مرتبط است.
می دانید، یکی از آن تشک های سلامت انقلابی با آهنرباهای منبت کاری شده که فورا تمام دردهای پا را با قیمت باورنکردنی 2600 DM از بین می برد.-، چه می گویم، نه، DM 1800.-، چه می گویم، نه، فقط برای DM 1400.- و فردا دوباره سالم!!!
"Nach der Wende" به این معنی است که پس از اتحاد، او عمدتاً آلمان شرقی سابق نادان را برهنه کرد.
فرانسیس، ممنون از توضیح یکی از دوستانم که وبلاگ را خواند و ویدیو را دید نیز به من اشاره کرد. هورست پس از فروش بسیار پیچیده از باند پاهای تحت تابش گرفته تا تشک های بهداشتی با سیستم تعلیق اتمی، سرمایه خود را با چرخاندن مردم زودباور سابق آلمان شرقی به هم ریخت. دانه های نوترونی Jacobse و van Es ناگهان دوباره به سطح شناور می شوند:
«خانم، شوهر شما تئوس است؟
@Jochum من توضیح میدم. فقط یکبار توضیح میدم این یک ستون است. معمولاً جایی برای نسبی سازی صحیح سیاسی وجود ندارد. آیا فکر میکنید ستونی در مورد هلموت و گرترود بسیار فرهیخته و دقیق، خواندن جالبی را ایجاد میکند که در آن زوج دوستداشتنی را برای یک روز در Big C دنبال میکنیم؟ علاوه بر این، این قطعه درباره «صابون واقعیت ویلا ژرمنیا فوراور یانگ» است که در آن این تصور به وجود میآید که ساختمان فقط با بزهای پیر شاخدار ویاگرا پر شده است. آیا با یوخوم برگشتیم؟ هر چند حواستون باشه...
ببینید، اینگونه است که «بزهای قدیمی شاخدار ویاگرای آلمانی» در پاتایا هنوز هم بازبینی خوب و واکنش حتی بهتر از کور در اینجا ارائه می دهند! شوخ طبعی! 😉
در مقاله ارسال شده قبلی، قبلاً پاسخ دادهام، آنچه بیشتر مردم نگران آن هستند، فروش جنسی در تلویزیون و فیلمها [تقریباً هیچ فیلم هلندی بدون رابطه جنسی نمیشناسم] آن سریال در لاهه a socialen که به عنوان یک دیوانه نیز به نمایش درآمد. و صفحه اول پرخواننده ترین روزنامه هلند را بگیرید، تقریبا هر روز با پیام هایی در مورد دوتزه، پاریس هیلتون، جولانتا، سیلویا و غیره مواجه می شوم. سپس نگاهی به موضوعات خوانده شده بیندازید، پیام های مرتبط با سکس، بالاترین امتیاز را کسب کنید!!! همه آن را می خوانند، از جمله شوالیه های اخلاق هلندی. هنگامی که من برای اولین بار در سن 16 سالگی از Katendrecht بازدید کردم، با تعداد زیادی Refo روبرو شدم. و سیاستمداران را نیز نادیده نگیرید. [که در اینجا به آن اشاره نمی کنم]. به نظر می رسد این سریال توسط 6 میلیون نفر در آلمان تماشا می شود [در آنجا آمار تماشایی نیز از همه مهمتر است] و دقیقاً همانطور که قبلاً اشاره کردم، کارگردان وجود دارد و تصاویر نیز قابل دستکاری هستند [اخیراً در مسابقات قهرمانی فوتبال اروپا] . شما می توانید در اینجا در این وبلاگ بحثی را شروع کنید و همیشه کسانی هستند که آن را محکوم می کنند و شاید خودشان بهتر از این نباشند [بدون دوربین] دختران سرگرم کننده همه جا هستند، این بخشی از آن است، همچنین در کلیپ های آوازخوانی ویدیویی، در مسیرهای مسابقه، در نمایشگاههای اتومبیل و همچنین رویدادهای ورزشی بزرگ، مانند گذشته در OS در مسکو و سن پترزبورگ، که در آن 700.000 نفر ثبت نام کرده بودند. مرزنجوش با شلوار بلند و پالتو خز، من هرگز آنها را ندیده بودم!!
من هنوز آن را دوست دارم، حتی با وجود اینکه بیش از 60 سال دارم و امیدوارم 20 سال دیگر همچنان آن را دوست داشته باشم. همچنین تعداد زیادی فاحشه خانه غیرقانونی در استان ها وجود دارد، فقط به کارائوکه ها فکر کنید و هر جا پارک های کوتاه مدتی را می بینید، جایی که تایلندی ها اغلب حتی با دختران مدرسه ای با لباس های فرم به آنجا می روند.
به زودی ساعت 5، دوباره می روم آبجوم را در کافه مورد علاقه مان "آفیس" بگیرم، همه می خواهند مکان ها را اشغال کنند، به خیابان نگاه کنند، همه به دخترهای "صاف" زیبایی که از آنجا رد می شوند نگاه می کنند و همچنین 98 درصد از متاهلین نیز
@Huib
در ابتدا فکر میکردم آنها یکسری آدمهای بیش از حد بداخلاق هستند، که تا زمانی که پیراهن هاوایی من را نمیکشند یا سر راه من قرار نمیگیرند، بدم نمیآید.
اما بعد از تماشای چند قسمت دیگر، فقط می توانم نتیجه بگیرم که کاملاً درست می گویید، این کاملاً کارگردانی شده است و آقایان تمام تلاش خود را می کنند تا کارگردان را راضی کنند، البته RTLII دیوانه نیست و این فقط فروش خوبی دارد.
حالا البته میتوانستند از فرنگی هم گزارشی تهیه کنند که با یونیفرم تنگ، با «انجیل فرنگ» در جیب پشتی، تمام روز را با دستان بسته راه میرود و هیاهوی بزرگی علیه بچههای 4 ساله ایجاد میکند.
اما شما گفتید: پانوراما و ریو اکنون فروش بهتری دارند.
این آقایان عیبی ندارند، آنها همیشه خندان هستند و بعد از یک عمر زحمت بسیار سرگرم می شوند.
همیشه کوتهبینها و اخلاقگرایان خواهند بود که از مردم بدشان میآید.
مخالفت با این موضوع کاملاً بیهوده است، اما گاهی اوقات می توانید آن را ترک کنید و برخلاف قضاوت بهتر خود، واکنش نشان می دهید.
اگر مردم با این سرگرمی بیضرر اذیت میشوند، به آنها توصیه میکنم به بار Soi Yamato Bulldog نگاهی بیندازند (یا از آن اجتناب کنند، در فصل پربازدید میخانه مملو از هولیگانهای تراشیده فوتبال انگلیسی، شورت، رویه عرقزده است. بدن، از جمله خالکوبی در گردن و گاهی اوقات روی سر، کاملا مست می شوند و یکدیگر را از چادر کتک می زنند.
نه، پس هورست و همراهانش فقط پسران کر وارسته هستند.
@Oh Peter Holland، به این ترتیب می توانید همه چیز را در چشم انداز قرار دهید و آن را بی اهمیت جلوه دهید. همچنین خوانندگانی خواهند بود که نوشیدن و حصیر کردن را مانند انگلیسی ها سرگرمی بی ضرر می دانند. لغزش در سراشیبی و از دست دادن نجابت به سرعت انجام می شود، به خصوص اگر در تایلند دور توسط کسی (خانواده، همکاران، همسایگان و غیره) اصلاح نشوید. در نهایت، البته، ما از نیمه وحشیهایی سرچشمه گرفتهایم که با چماق از میان ساوانا میدویدند و زنی را از مو به داخل غار میکشیدند. برای برخی از بین بردن این ننگ دشوار است.
البته شما بد، بدتر، بدترین را دارید، اما این بدان معنا نیست که بد ناگهان خوب می شود. استدلال تا حدودی عجیب
تنگ نظرها افرادی هستند که این نوع "سرگرمی" را دوست دارند، اگر بتوان آن را سرگرمی نامید. شخصاً، من فکر میکنم اگر فکر میکنید میتوانید آزادانه خانمها را در ملاء عام دستوپنجه بزنید، رکودی غیرعادی نشان میدهد. همانطور که کور قبلاً اشاره کرد، می توان از واکنش های آنها فهمید که خانم ها آن را دوست ندارند. من همچنین طنز را در این نوع رفتار تحقیر آمیز نمی بینم. بیشتر از یک حماقت و بی ادبی عظیم نشان می دهد. من تعجب می کنم که آیا این آقایان خوش ذوق در آلمان هم این رفتار را از خود نشان دادند یا ناگهان دیگر خبری از طنز نیست؟ فکر کنم می ترسیدند سیلی بخورند! این طنز خواهد بود!
من آن را تا جایی حفظ می کنم که همه چیز نمایش و احساس است و وقتی دوربین ها از بین می روند، تصویر کاملاً متفاوتی ظاهر می شود.
به هر حال، من فقط از خود اینگو نظرش را در مورد خشم بزرگ اینجا در TB خواستم.
همه باید بدانند که شما در مورد آن چه فکر می کنید.
سلام پیتر،
Vielen Dank für Dein ایمیل mit der Information zum thailandblog.nl
Um ehrlich zu sein, die Commentare interest us nicht. Die Niederlande sind ein sehr liberales und demokratisches Land und dazu gehört, das jeder seine Meinung sagen kann.
همچنین auf thailandblog.nl.
Wir leben super در تایلند، کینم دیگران را در sein Leben rein und lassen uns nicht در راند
زندگی ما پاک است
Schöne Grüße aus dem sonnigen تایلند، اینگو کرپ
@پیتر هلند،
به تازگی چند کامنت خوب از آلمان را در سایت ویلای آلمانیا ما کپی کرده ام، و بله "نمایش و احساس" آنها خودشان آن را تحریک کرده اند، نظرات زیر را ببینید.
اینکه شما در مورد آن چه فکر می کنید به خودتان بستگی دارد، اما من به اندازه کافی می دانم!
Hansi Burger از Hildesheim/Deutschland در 24.06.2012/XNUMX/XNUMX نوشت
صفحه خانگی
سلام هورتی
Machen Wollte Urlaub در تایلند. عابر آن روسهای گنگ همیشه از من ناراحت بودند. آنها فقط غازهای Urlaub را از دست دادند. Hab here in der Heimat schon zuviele!
بالاخره من از تلویزیونم لذت می برم، بنابراین می توانم از آن لذت ببرم!
Und "nebenbei" و نه Spaß در تایلند.
Hoffe ich Treffe auch mal den Heinz, kommt mir sehr sympathisch rüber.
گروسه، دین هانسی
107.
دیوید از زارلند در 23.06.2012 نوشت
صفحه خانگی
هی هورست و اینگو،
geile Sendung , undviele infos nebenbei über Krankenhäuser , Versorgung usw. Ich komme mit meiner Familie nächstes Jahr mal zu euch und sag persöhnlich hello , ihrmacht das super , immer weiter so – bis dahin
liebe Grüße aus dem Saarland
106.
Bordtenbeiger از اشتوتگارت در تاریخ 21.06.2012/XNUMX/XNUMX نوشت
صفحه خانگی
خوش آمدید،
muss sagen ich bin von eurer sendung really begeistert.
schalke kann ja really ziehen wie ein junger gott und horst hat real schnitten am start! die ladyboys stern haben michrichtig wuschig und rallig gemacht.
فکر می کنم، dass ich im زمستان mal kommen پوشید. könnt ihr mir infos با ایمیل schicken über eure villa?
Durstige grüße euer
بورستی
خوب، اگر از یک دزد بپرسید که آیا می تواند دزدی کند، همان پاسخ را خواهید گرفت: "مطمئناً، و آنچه دیگری فکر می کند بدترین من خواهد بود."
این واکنش همچنین یک بار دیگر ثابت می کند که این آقایان یک EQ یک تخم مرغ تازه گذاشته شده دارند. آقایان آنها را بزرگ می پندارند و هر خوداندیشی با آنها بیگانه است. خوشبختانه من حدود 450 کیلومتر دورتر زندگی می کنم. weit von die wuschige und rallige herrn. امیدواریم ضمیمه ویلا گیلمانیا را باز نکنند…. اوه، آلمانی اینجا
گروس گات!
خوب، تلویزیون معمولی آلمان نیز به وضوح شرمنده است. بزرگ کردن اینها (آقایان بد) بیش از اینها بی مزه است. از این نظر، امروزه می توان انتظار هر چیزی را روی لوله تراوش داشت. همه چیز برای رتبه بندی! برای کسانی که تایلند را نمی شناسند شرم آور است. اکنون این تصویر وجود دارد که همه زنان در تایلند به دنبال پول های کلان هستند.
@لنی،
یا حتی بدتر از آن، و به بسیاری از مردانی که بهتر از این نمیدانند (و از نزدیک به حالات چهره آن زنان نگاه نمیکنند، وقتی هورست به باسن یک خانم همراه دیگر سیلی میزند) این تصور را ایجاد میکند که کل کشور پر از تشنه جنسی است. نیمفومونی ها
کور، ستون خوبی است که به خوبی با داستان من ویلا هلندیا ارتباط دارد. البته من با انتقاد این دو "آقای آلمانی" موافقم که در این سریال وحشتناک هیچ احترامی برای تایلندی ها به طور کلی و خانم های تایلندی به طور خاص قائل نیستند.
با این حال حیف است که هنوز کسی به پیشنهاد من برای ساخت ویلا هلندیا پاسخ نداده است. آن آلمانی ها ممکن است کمی در فوتبال بهتر باشند، اما ما مطمئناً کارگردانان و کپی رایترهای کلاسی داریم تا یک سریال تلویزیونی متفکرانه، محترمانه و در عین حال طنز درباره زندگی روزمره در تایلند بسازند.
در ذهنم دارم روی پلان های آن سریال کار می کنم. این می تواند چیزی در یک فضای اردن مانند باشد، چیزی مانند "گوسفند پنج پا"، آن یکی را به یاد دارید؟ به همین دلیل است که من تصمیم گرفتم عنوان کاری "بوفالو با 5 پا" را انتخاب کنم، آیا این خوب به نظر می رسد؟
همه خوانندگان وبلاگ که به داستان من و شما پاسخ داده اند می توانند در این سریال نقش آفرینی کنند. من نقش پیت رومر را بازی می کنم، شما می توانید لین جونگوارد را بازی کنید. ما قبلاً عمه لین را داریم (آیا اولگا می تواند آواز بخواند؟) و همچنین یک نقش مناسب برای بقیه پیدا می کنیم.
من قبلاً با روسای تلویزیون تماس گرفته ام و انتظار دارم به زودی پاسخ مثبتی از هیلورسوم دریافت کنم.
ایده خوبی است؟
@گرینگو،
من شخصا فکر می کنم "بوفالو با پنج کوهان" خوشمزه تر است. من برای آن هستم. من تجربه بازیگری زیادی ندارم، بالاخره من به دلایلی رئیس درام در مدرسه ام هستم و این کاملاً با سنت تایلندی معلم انگلیسی تایلندی که انگلیسی صحبت نمی کند مطابقت دارد. و وقتی پاهایم را اصلاح می کنم، شما شخصاً تناسخ آینده آدل بلومندال را تجربه خواهید کرد. من قبلا این آهنگ را دارم: "ما در این دنیا هستیم که اطراف یکدیگر را ماساژ دهیم، نه؟"
این برنامه قراره پرفروش بشه😉
ایده خوبی است!! سپس من از وبلاگ "بوفالو با پنج کوهان" مراقبت خواهم کرد. با آپدیت روزانه 😉
@ گرینگو و کور،
بله، توصیهام را قبول میکنم، و زیر دوش میتوانم یک آهنگ کامل بخوانم.
تنها بازی کردن، و پیروی از دستورات کارگردان، مشکل من خواهد بود، اما شاید کور بتواند در این مورد به من توصیه کند.
و من می خواهم از شما بشنوم زمانی که ما می خواهیم یک مورد آزمایشی را اجرا کنیم، شما را ببینیم.
PS از کانال RTL پخش میشه وگرنه شرکت نمیکنم!
اگر به دنبال رتبه بندی هستیم، چرا یک نوع پاتایا در Oh Oh Cherso نیست، می توانم چیزی در نقش باربی ببینم، چه کسی می خواهد نقش Sterretje را بپذیرد؟ ;-))
در حمام؟ هیچ مشکل "روانی" در اینجا وجود ندارد. این باید یک برنامه خانوادگی باقی بماند، بله؟ مرتب و چیزی برای همه.
@cor،
رپرتوار من بسیار گسترده است، توسط آلفرد (هیچکاک) جی کواک، برای کوچکترها.
و سپس باران به آرامی به پنجره اتاق زیر شیروانی من می زند، برای پیران میان ما.
بله، و بعد از شنیدن آواز من شروع به لرزیدن خواهید کرد!
اولگا، همه اینها در مقایسه با استعداد من در خوانندگی چیزی نیست. وقتی «راه من» را میخوانم، همسرم بلافاصله به سمت قفسه کتاب میدوید و «طلاق برای آدمکها» را بیرون میآورد (نه اینکه همسرم احمق است، یک بار آن را برای من خریده است). وقتی کسی در خانه نیست، گاهی اوقات میخواهم «Ich Bin Wie Du» اثر Vicky Leandros را امتحان کنم. آن آهنگ اشک را در چشمانم جاری می کند. شاید روزی بتوانم در Villa Sauerkraut اجرا کنم. من می توانم همه آن را در مقابلم ببینم، در دامن چین دار و با جوراب ساق بلند پرتودهی.
سلام کور، آیا ich bin wie du اثر ماریان روزنبرگ نیست؟ اگرچه قبل از تولد من منتشر شد، اما هنوز یک کلاسیک شناخته شده است.
من همین الان آن را یوتیوب کردم و کاملاً درست می گویید، ماریان روزنبرگ. لعنتی چگونه ویکی لیاندروس را گرفتم؟ شاید هم ژانر؟ و آن سشوارها در آن روزها عالی بودند. به هر حال ماریان روزنبرگ بود.
با عبور از کنار یک بار در پاتایا، یک پولونز شروع شده بود. مردی تنومند، تلو تلو تلو خوران و به وضوح مست از الکل، با شلوار گشاد خیلی کوتاه، با نیم تنه برهنه، پر از خالکوبی و زنجیر ضخیم، و سیگاری که در دهانش بسته بود، با راهنمایی او راه را به سوی سوئی رساند. بازگشت به نوار
نیازی به گفتن نیست که پایگاه مشتری در آن بار بیشتر از کدام ملیت تشکیل شده است…
اول از همه، خوشحالم که مردم سرگرم می شوند - فقط می خواهم این را بگویم - اما چنین فعالیت هایی "فنجان چای من" نیستند، بنابراین این دلیل کافی برای من برای اجتناب از میله های مشابه است.
به خودی خود من واقعاً مشکلی برای ملاقات با هلندی ها ندارم، در واقع توانسته ام به دوستی خوبی با آنها هم در تایلند و هم در هلند ادامه دهم.
با این حال، اگر یکی از فعالیت های بالا وارد بازی شود یا حتی بدتر از آن، مانند آن اعمال مبتذل منزجر کننده که در آن ویدیوی آن ویلا ژرمنیا دیده می شود، من افتخار می کنم که به آن تعلق ندارم و بسیار خوشحالم که دعوت به بازی را می پذیرم. در یک نوع هلندی. از من عبور کنید.
مجری: این نظر به دلیل شخصی بودن شما ارسال نشده است.
بله، من قبلاً فکر می کردم که این نظر باعث نمی شود، اما اصلاً قرار نبود توهین آمیز باشد، در واقع طنز آمیزتر است.
مهم نیست، من بیشتر توجه خواهم کرد.
خوب سل شما چیزی را با موضوعات خاص مطرح می کنید :)
عنوان "فیل با پنج پا" را هم معرفی می کنم.
علاوه بر این، ما می توانیم مقدمه را از اینترنت دریافت کنیم:
http://www.dumpert.nl/mediabase/16277/3012669e/kijk_een_olifant_met_vijf_poten.html
و آیا کسی می داند که آیا قسمت های ویلا ژرمنیا هنوز در جایی آنلاین قابل مشاهده است؟ پیشاپیش از شما متشکرم!
@Fransamsterdam
شما می توانید کل سری 8 قسمتی را از طریق یوزنت دانلود کنید.
با فرمت avi-xvid و حجم 9.81 گیگابایت می باشد.
شما باید یک "خبرخوان" در رایانه شخصی خود داشته باشید و به یوزرنت که به عنوان گروه های خبری نیز شناخته می شود دسترسی داشته باشید.
در هلند شما این سریال را در عرض 20 ساعت با یک اتصال 2 مگابایتی دریافت می کنید.
در تایلند بسته به اتصال شما کمی بیشتر طول می کشد.
همچنین میتوانید تورنت «راهحل مردان ضعیف» را امتحان کنید، که رایگان است و میتواند بسیار کند باشد.
موفق باشید
نکته آزاردهنده این است که این دسته از افراد طبقه پایین که با ترفندهای جنایتکارانه ثروتمند شده اند، اصلاً برای کسی احترام قائل نیستند و فکر می کنند که به دلیل پول داشتن از پس همه چیز بر می آیند. اما بعد از 12 سال ساکن تایلند، چیزهایی را تجربه کرده ام و متاسفانه آلمانی ها خوب نبودند. آنها سرطانی هستند، من 2 نفر همسایه داشتم، از 100 متری صحبت آنها را می شنیدم، هیچ چیز در مورد تایلندی ها خوب نبود، و با زنان اغلب مانند خدمتکار آشپزخانه رفتار می شود، من آنقدر اذیت شدم که چندین بار گفتم، برگرد به کشور شما اگر هیچ چیز خوبی در اینجا وجود ندارد. آزاردهنده ترین چیز این است که این نوع افراد به خارجی های خوش نیت هم بد نام می دهند. اما گاهی اوقات این نوع افراد به درد میخورند، یک تایلندی عصبانی یا در این مورد یک روس دیدهبان که برای تسکین میآید.
در واقع، درست مانند اینجا در هلند: سیب های بد در میان مهاجران صفحه اول روزنامه ها را تشکیل می دهند. این واقعیت که تعصبات در امتداد این واقعیت به وجود می آیند که عمدتاً همه زباله هستند، یکی دیگر از پیامدهای آزاردهنده این امر است. گاهی اوقات آرزو میکنم که یک نوع آزمایش "اسکم/آسو" وجود داشته باشد تا ببینم آیا یک مهاجر شایسته ماندن در کشور جدیدش است یا خیر. خب تفاله های خاک خودمان هم منتظر کسی نیستند. همسایه های این آقایان خوشحال می شوند که این آقا چمدانش را بسته است. و انبار کردن جزیره ای پر از جنایتکاران مانند زمانی که انگلیسی ها انجام می دادند واقعاً راه حلی نیست. پیشگیری بهتر از درمان است، اما متأسفانه به نظر می رسد برخی افراد در ژن استثمار، کلاهبرداری و توهین به همنوعان خود هستند. بسیار متاسفم.
من واقعا فکر می کنم این موضوع مسخره است، من کمی مردم را می شناسم، هورست در آلمان زن دارد، برخی طلاق نمی گیرند، برای این دلایل زیادی می توانم نام ببرم، او فقط در تعطیلات به اینجا می آید، شاید منافع مالی هم داشته باشد. در هتل و او به هورست خود یک خانه دار می دهد که او نیز می تواند با او بخوابد. در خانه دیگر چیزی با لیبیو او وجود نداشت. از آنجایی که او با او ازدواج نکرده است، ممکن است "میا نوی" نیز داشته باشد، که با توجه به سن و نوشیدنش دیگر نمی تواند کار زیادی انجام دهد. یک گروه فیلمبرداری با ایده ساختن صابون به هتل میآیند، هر دو آقا به شوخی میآیند و از آنجایی که پاتایا به داشتن رابطه جنسی رایگان معروف است [اما برای پول برای لذت بردن از تلفن رایانه شخصی و خاموش کردن و گاهی اوقات اتاق خوب هتل]، آنها اتاق خواب خود را با 3 دختر دیگر به اشتراک می گذارند. پدربزرگ گاهی می آید و همینطور می خوابد و آنها هم می توانند یک شب راحت بخوابند. کارگردان می خواهد با کمی عشق صحنه ای را با دختری زیبا بسازد که برای ضبط 500 بات دریافت می کند، این اتفاق دوباره در همه جاهای زیبای جلوی دوربین می افتد. با سونکران دختری هست که میخواهد باسنش را برای مقداری بات نشان دهد، دوربین بزرگنمایی میکند و کمی بعد روی 2 قدیمی، مقداری برش و چسباندن میکند و بیننده خنده را در دست دارید. آلمانیها هم دوست دارند ببینند. مادورودام، نزدیک یک MC Donald. آقایان قبلاً در 10 سال 5 بار آنجا بوده اند، اما برای بیننده آلمانی، ادامه دهید!! تا زمانی که گروه فیلم هزینه همبرگر را هم بپردازند، همین طور است. در شب با زیگفرید، که نیمی از خروسهای کبابی را در سالزبورگ فروخت، او میخواهد نشان دهد که مانند یک نویسنده واقعی، میتواند مستی کامل را تقلید کند. خندیدن، جیغ زدن، غرش، من و تئو هم که داریم قسمت 3 رو ساعت 20 شب به وقت تایلند میبینیم!!! بنابراین بعد از ظهر ساعت 15 بعد از ظهر در آلمان، بچه ها هنوز در مدرسه هستند، بنابراین سالمندان و زنان خانه دار آلمانی تا ساعت 15.50 بعدازظهر به تفریح می پردازند، پدربزرگ و مادربزرگ چرت بعدازظهر خود را می گذرانند و مادر از او مراقبت می کند، سپس فرزندانش را از مدرسه می برد. قلک برگشته، دفترچه بانک بررسی شده و بله، امکان سفر 3 هفته ای به پاتایا وجود دارد. وقتی به هتل میرسند هر دو آقا را میبینند، آیا آن دو دون خوان هستند، مادر از مرغ میپرسد، آن دو پیر به سختی با هم صحبت میکنند و یک ساعت وقت میگذارند تا یک گپ سرد داشته باشند، فقط کمی خمیازه میکشند به اتاقشان. و دیگری فردا تا ساعت 2 صبح با جعبه قرص [2 متفاوت] با خودم صبحانه نخواهم خورد.
این باید تقریباً داستان واقعی در مورد 2 ستاره پورنو تلویزیون باشد.
اگر همه حقایق را نمیدانید قضاوت نکنید، اینجا در پاتایا [برای پول] کارهای زیادی میتوان انجام داد، همچنین ساعتها رانندگی به سمت شمال، بسیاری از مادران و حتی مادربزرگها در نونگ کای و اودون، یانکسها مایل بودند. ، [برای پول] ترانزیت ارتش بزرگ به ویتنام وجود داشت، اینجا دخترها کمی بیشتر به چشم می آیند، به دلیل بارهای باز و لباس های معمولی، و راستش را بخواهیم، چه کسی دوست ندارد نگاه کند و با آنها گول بزند. یه دختر خوشگله، حداقل من دارم، ولی من فقط تو خونه میخوابم و بعد از 2 قسمت با خود بازیگران اصلی، دیده بودمش. تو NLD شبکه هاست نمیدونم چندتا هست با پورن هارد اگه نمیخوای ببینی کانالای دیگه زیاده یا دکمه خاموش!!
@ هاب،
خوشبختانه من فقط اون قطعه رو دیدم که تو این وبلاگ هست!
و بله شما دکمه ای برای خاموش کردن تلویزیون دارید و بله می توانید در این وبلاگ نظر دهید.
برای من این یک مسخره نیست، بلکه برای کلمات بسیار رقت انگیز است، و اگر نظرات را در کتاب مهمان ویلا ژرمنیا بخوانید، خواندن این برای من بسیار ناراحت کننده است و به همین دلیل است که چیزی را کپی کرده ام.
و برای من جالب نیست که شما این افراد را بشناسید. از آشنایان خود خوشحال باشید، برای من اینها کسانی هستند که نمی خواهم با آنها کاری داشته باشم و قطعا رفتار آنها قابل توجیه نیست، با وجود اینکه آنها به اصطلاح ستاره های نمایشی یا پورن هستند، من هرگز استفاده نکرده ام. آن کلمه! برای من، آنها 2 "پیرمرد سالخورده" هستند که به سادگی تعصب پاتایا و تایلند در مورد رابطه جنسی را به واقعیت تبدیل می کنند. و من به این می مانم.
با توجه به پاسخهای «بله/نه»، بحث را میبندم.