ورزاملن
جمع آوری در خون مردم است. خواه تمبر باشد، بند سیگار، سکه های قدیمی یا خانه های KLM، زمانی که شما را گرفتند، هیچ مانعی وجود ندارد. همه چیزهایی که در هلند جمع آوری کردم پشت سر گذاشته شد. در تایلند زندگی جدیدی از مجموعهداری را شروع کردم، البته کمتر متعصبانه. اگرچه، کتاب یک عامل ثابت در علاقه من است.
دیشب من داستان دوم یک اتوبوس کارآگاهی توسط الستون ترور را خواندم. عنوان آن: ملکه در خطر است. می دانم که این ادبیات نیست، اما بعد از یک روز سخت، استراحت کردن عالی است. شخصیت اصلی، هوگو رادشیر، در ابتدای داستان این سوال را می پرسد: آیا شما از لوله ها بدتان می آید، خانم تاسمن؟
چنین سؤالی بلافاصله این واقعیت را به من یادآوری می کند که در تایلند یک سرگرمی خوب ایجاد کردم: لوله ها، من لوله ها را جمع می کنم. با یک لوله بزرگ آب بامبو که در MaeSai، نزدیک به مرز برمه خریدم، شروع شد. در اصل برای استفاده از تریاک در نظر گرفته شده بود. حالا برای هش یا شگ معمولی. لولههای بلند نقرهای یا حداقل نقرهای رنگ، که از قبیلههای هیل نشات میگیرند، نیز بسیار تصفیه شدهاند. آنها یک سر فیل با درب دارند. زیباترین موردی که در MaeHongSon خریدم. من فکر می کنم آنها قلع هستند. یکی سرش به شکل گارودا است. شکل دیگری شبیه کروکودیل است. روی پشتش یک میمون، سر لوله را نگه داشته است.
با بازگشت به کتاب، البته بلافاصله فکر کردم، چگونه یک مترجم عاقل می تواند اینقدر ساده لوح باشد؟ بنابراین مترجم نبود. این خانم HCE de Wit-Boonacker بود، عزیز بی فریب.
به نظر من ترجمه درستی است. تمام انجمن های اضافی کاملاً به عهده خواننده است 😉