امروز تولد منه!

توسط گرینگو
Geplaatst در ستون
برچسب ها: ,
29 ژانویه 2022

بله متشکرم! امروز صبح بعد از همسر و پسرم، شما اولین نفری هستید که تولد 77 سالگی ام را به من تبریک گفتید. امروز چند تبریک دیگر از هلند از طرف خانواده، دوستان و آشنایان وجود خواهد داشت، اما اینجا در پاتایا من انتظار زیادی ندارم.

این فقط به این دلیل است که بسیاری از مردم اینجا نمی دانند که تولد من است. البته می‌توانستم یک A4 با اعلام یک مهمانی در یک بار خاص با موسیقی زنده، غذای رایگان از خوک شیرخوار اجتناب‌ناپذیر روی تف ​​و غیره بسازم. تایلندی و غذاهای غربی همه بیایید، آیا بلند می شوید و مطمئناً می دانید که افراد زیادی خواهند آمد، چه آنها را بشناسی یا نه!

زمانی که من به بار یکی از دوستان اینجا در یک مجموعه بار می رفتم، در جشن تولدهای بسیاری شرکت کرده ام. هر هفته یک یا چند مهمانی در جایی در مجتمع برپا می‌شد که مردم زیاد می‌خوردند، اما بیشتر می‌نوشیدند. و جایی که پسر تولد با نواری از نت های منگنه 20، 50، 100 یا حتی 500 بات راه می رود.

وقتی بعد از مدتی دوباره فرنگی برمی‌خیزد که باید شروع به خواندن «خانه در محدوده» یا «روبان‌های زرد» در صورت لزوم کند، وقت آن بود که از این نوع مهمانی‌ها بروم.

من خودم این علاقه را ندارم. همیشه همینطور بوده است، چون تولد آنچنان دستاوردی نیست. شما هر روز کاری را که باید انجام دهید انجام می دهید و بعد از 365 یا 366 روز یک سال دیگر می گذرد، تولد شما است و باید جشن گرفته شود. عالی است، شما یک سال دیگر فرصت دارید بدون اینکه کار خاصی برای آن انجام دهید.

با این حال، یکی از دوستان انگلیسی (که حدود 20 سال کوچکتر بود) وقتی 65 ساله شدم به من گفت: «خیلی خوب است که تا اینجا پیش رفتی. فقط باید ببینم که من هم پس انداز می کنم». او تا حدودی درست می گفت، زیرا با توجه به مصرف الکل و مستی منظم مرتبط با آن، رسیدن به سن من می تواند برای او مشکل ساز شود.

البته یادم نیست آن دفعات قبل چگونه تولدم را جشن گرفتم. بله، در دوران دبستان، از همکلاسی‌هایتان پذیرایی می‌کردید که از هر کدام دو فاج یا یک پنی ویفر و بعداً شیرینی‌هایی که به خانه می‌رسیدند. چند عمو و عمه می آمدند تا عصر قهوه بنوشند و کیک بخورند و دو بطری آبجو گرولش مخصوص عمو هارم خریدند.

زمانی که من ازدواج کردم، تولدها فقط در یک دایره کوچک جشن می گرفتند، معمولاً در آخر هفته بعد از تولد، زیرا همه کار می کردند. در یک گروه کوچک، همیشه با نوشیدنی‌ها و تنقلات لازم بسیار سرگرم‌کننده می‌شد.

روز تولدی که به یاد دارم پنجاه سالگی من است. می دانی، سپس ابراهیم را دیدم. هم در خانه و هم در محل کار، دوستان و همکاران یک عروسک زیبای ابراهیم تهیه کرده بودند و در آن روز تولد 50 تا 60 نفر در خانه من بودند. یکی از همسایه‌های من گروه کر کلیسای خود را متشکل از حدود 30 مرد صدا زده بود که دقیقاً نیمه‌شب به من سرناد دادند.

البته قبلاً تا حدودی از نوشیدنی مست شده بود، اما با این حال، آن گروه کر بیرون در سرمای جلوی خانه من، سپس مرا به یاد فرشته های کوچکی می انداخت که برای من یک عمر طولانی آواز خواندند. خیلی خاص بود!

بعد از پنجاه سالگی، تولدهای من هرگز بهتر نشد. گاهی اوقات هنوز در یک دایره کوچک جشن می گرفتم، اما اغلب در روز تولدم بیدار بودم سر جایی در خارج از کشور بعد از این سفر طولانی، با همسرم قرار ملاقات گذاشتم تا آخر هفته به پاریس یا لندن بروم. ما دو نفری تولد من را آنجا جشن گرفتیم.

من هم فکر می کردم در آن سفرها خنده دار است که در روز تولدم از یک کشور به کشور دیگر سفر کنم، به طوری که در پاسپورت خود مهری گرفتید که روز تولد خود را در آن نوشته بودید. فقط یک بار در بانکوک اتفاق افتاد که یک افسر مرزی دید که آن روز تولد من است و به من تبریک گفت. "تولدت مبارک آقا!"

همسر تایلندی من در ابتدای زندگی مشترکمان فکر می کرد که من از تولد بزرگ قدردانی می کنم. او در یک رستوران بزرگ تایلندی با آیسان کارائوکه میز رزرو کرده بود و بسیاری از دوستانش را دعوت کرده بود. خیلی خوب بود، اما به او روشن کردم که دوست ندارم در کانون توجه باشم یا در کانون توجه قرار بگیرم. ما در هلند می گوییم فقط عادی رفتار کنید، پس شما در حال حاضر به اندازه کافی دیوانه رفتار می کنید.

بنابراین امروز دوباره آن زمان است. ما بعداً لباس می پوشیم، همسرم به آرایشگاه می رود و ما دو نفر در یک رستوران خوب و گران قیمت یک غذای خوب می خوریم. نه، نمی‌گویم در کدام رستوران، زیرا تعدادی از وبلاگ‌نویسان پاتایا می‌توانند هجوم ببرند و مرا با اسکناس‌های 20 بات ببندند. سپس به Megabreak، سالن استخر می رویم، جایی که بیشتر دوستانم در پاتایا می گذرند و با هم چند نوشیدنی الکلی می خوریم.

و فردا؟ فردا دوباره روز خواهد بود و من همچنان از دوران بازنشستگی خود لذت خواهم برد. به فکر چیزهای خوب برای وبلاگ هستم و البته بیشتر تلاشم را می کنم تا با سلامتی به تولد بعدی برسم.

19 پاسخ به "امروز تولد من است!"

  1. جان می گوید

    تبریک از یک هلند سرد و بارانی (به طوری که کمک می کند تا تولد شما را کمی روشن کنید).
    جان

  2. Yvon می گوید

    تبریک و سالهای پر از شادی.

  3. هر می گوید

    تولدت را تبریک می گویم، تولد من نیز در این روز سرد باد در هلند است.

    • گرینگو می گوید

      پس شما نتوانسته اید مانند ما بیرون بنشینید، اما امیدوارم روز خوبی بوده باشد. تبریک می گویم!

  4. از پا افتادن می گوید

    از آسن سرد تبریک می گویم و امیدوارم تولد زیبایی برای شما در کنار خانواده و دوستان باشد.

    اگر برای نوشیدنی می آمدم فرقی نمی کرد، اما متأسفانه به دلیل افزایش تعداد کووید در هلند (دوباره) باید غیبت کنم، اما هنوز امیدوارم که بتوانم دوباره در ساحل پاتایا باشم. در 28 دسامبر. از زیبایی آنجا لذت ببرید و مراقب باشید

  5. هانس پرانک می گوید

    بله گرینگو، تبریک می گویم. و امیدوارم شما نیز در کنار همسرتان با سلامتی به نقطه عطف بعدی برسید. و به نوشتن ادامه بده!

  6. جاش ام می گوید

    از گرینگو لذت ببرید و حیف که گرولش اینجا برای فروش نیست….

  7. جی تاجر می گوید

    از قلب ها و سال های بسیار دیگر

  8. جان چیانگ رای می گوید

    تبریک می گویم و اگر تمایل شما به گرولش را خواندم، گمان می کنم که قبلاً جایی در توئنته یا آچرهوک زندگی می کردید.
    من نه چندان دور از کارخانه آبجوسازی زندگی می کردم که هنوز در گرونلو (گرول) بود، قبل از اینکه به Enschede نقل مکان کند.

    • گرینگو می گوید

      متولد و بزرگ شده در شهر هراکلس، جان، آلملو!

      • خون مو می گوید

        تولدت مبارک و سالهای دیگر با سلامتی.

        من هنوز می توانم آلملو را از آژانس تصفیه آب Rossmark، که گاهی اوقات از آنجا بازدید می کردم، به یاد بیاورم.
        محیط زیبا.
        همچنین من را به یاد نقل قول معروف هرمان فینکرز می اندازد.

        چراغ راهنمایی قرمز است
        چراغ راهنمایی سبز است
        در آلملو همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد.

  9. ورنر می گوید

    پیشاپیش تبریک میگم
    خوب نوشتید، از خواندن لذت بردم.
    سلام یک بلژیکی از سوره ثانی.

  10. نجار می گوید

    تبریک برای چندین سال دیگر !!! ما در کشوری خوش شانسیم که تولد (سالمندان و جوان ترها) زیاد برگزار نمی شود... 😉

  11. DaveDB می گوید

    تبریک میگم و سالهای سلامتی بیشتر!!

  12. تایلند جان می گوید

    عصر بخیر گرینگو،

    از طرف Huay Yai، تولد شما را تبریک می گویم و این واقعیت خوشحال کننده است که به سن 77 سالگی رسیده اید. امیدوارم روز خوبی داشته باشید و شبی عالی داشته باشید. در روز تولد بعدی شما
    ملاقات groet vriendelijke،
    تایلند جان

  13. شما می گوید

    گرینگوی عزیز،

    تولدت مبارک! اشتهای خوبی داشته باشید و سعی کنید همه آنها را در آن سالن استخر شکست دهید ;). من واقعاً از همه لذت می برم، مخصوصاً از تجربیات شما که در اینجا ارسال می شود، از این بابت متشکرم. فقط چند هفته دیگر و سپس می توانم دوباره برای چند ماه در تایلند باشم! در حال حاضر: چاک دی خا!

  14. آنتونی یونی می گوید

    https://www.youtube.com/watch?v=uPf_1TXOR1k

  15. نیکو فرانسوی می گوید

    سلام گرینکو، تولد 77 سالگی شما را دوباره تبریک می گویم. هر چند وقت یکبار 77 سالگی خود را جشن می گیرید؟

  16. اریک کویپرز می گوید

    تبریک می گویم، جوان بزرگتر، و 77 ساله، هنوز باید به آن برسم. همینطور که دارم این را می نویسم تولدت چندین ساعت می گذرد اما هی، بهتر از هرگز دیر شدن.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم