رژه قایق و شادی تایلندی

با پیام ارسالی
Geplaatst در ستون, تئو وان در شاف
برچسب ها: ,
24 ژوئن 2018
kavalenkava / Shutterstock.com

آنها خیلی سرد هستند، آن گیلاس ها، مستقیم از یخچال. او فکر کرد که آنها باید گرمتر باشند، بنابراین طعم بیشتری دارند. تمام روز چیزی نخورده بود اما حالا کمی گرسنه است. خورشیدی که تمام روز او را خراب کرده بود، به تازگی پشت خانه ناپدید شده است و در واقع آنقدر سرد است که نمی توان دیگر برهنه بیرون نشست.

کتابی که می خواند منبع ابدی نوشته آین رند زیباست او تمام روز آن را می خواند و گلویش را می گرفت. با این حال، رادیو ترانزیستوری روی میز، با گزارش گاه و بیگاه زنده غرور همجنس گرایان در رادیو 1، اکنون به حدی حواس او را پرت می کند که گهگاه تمرکزش را از دست می دهد. افکار او به دو سال پیش سرگردان است، اولین باری که او در هلند بود.

با هم پیر می شدند

نوک، شادی سابق تایلندی‌اش، تا زمانی که از هم دور بوده‌اند، بیش از یک سال، ذهن او را به خود مشغول می‌کند. از قبل صبح، در حالی که پرتقال هایش را فشار می دهد و کاسه ماستش را با موسلی درست می کند، خود را در آشپزخانه خانه زیبای هوآهین می بیند. خانه زیبا، تقریباً روی دریا، باغ بزرگ با نخل‌ها، تراس‌های زیبا. او آن را به صورت خودجوش و نقد برای آنها با هم خرید.

حالا او تنها آنجا زندگی می کند، او دیگر وارد نمی شود. نوک در ابتدا صبحانه اش را قبل از رفتن به گلف درست می کرد. حسادت لجام گسیخته و مهمتر از آن حسادت بی اساس همراه با از دست دادن چهره که گاهی به دعوا و تخریب وسایل منزل و وسایل شخصی منجر می شد پس از یک سال و نیم به رابطه پایان داد. آنها قرار بود با هم پیر شوند اما ترس از دست دادن او باعث شد او را از دست بدهد.

این هفته، پس از هفته ها عدم تماس، او پیامکی دریافت کرد: آیا می دانید که من نه کار دارم و نه وارد شده ام، باید هر ماه دو ماه به بانک پول بدهم. بدون نقطه، کاما، فاصله، حروف بزرگ. زبان انگلیسی او با لکن پاسخ داد. اگر او خانه را از طریق ساخت و ساز به نام او منتقل کند، به او پول کافی را پیشنهاد داد. چند میلیون بات

او نگران این موضوع نبود و "en passant" را گزارش داد که پول را از بانک Kasikorn که او مخفیانه امیدوار بود، قرض نگرفت، بلکه از مافیا قرض گرفت. اگر این امکان وجود داشت، شجاعت او از این هم بیشتر شد. مافیا، این چیزی است که او خیلی از آن می ترسید که این اتفاق بیفتد! نرخ بهره ربا، قتل و قتل در ذهنش بود. او قبلاً نوشت او در حال حاضر بیش از یک میلیون وام گرفته است. چه زمانی و چگونه این پایان خواهد یافت؟ اما الان موضوع این نیست...

kavalenkau / Shutterstock.com

کمبود بازیکنان و وزرا

او باید به آنجا می رفت. این قبلاً در تایلند تأسیس شده بود. او در مورد آن با کمی براق تایلندی خوانده بود. نوک زن پر حرفی نیست. میخوام برم! سفر به هلند از قبل برنامه ریزی و رزرو شده بود. او همچنین Keukenhof را کشف کرده بود و آن را در ذهن خود ثابت کرده بود. در این مورد نمی شد کاری کرد. خوب، می توان بر آن کوکنهوف غلبه کرد، اما غرور همجنس گرایان؟

او فکر می کند که این تبعیض معکوس است، شما توضیح دادید، چنین نمودی. در هلند ضروری نیست زیرا همزیستی همجنس‌ها مدت‌هاست ثابت و پذیرفته شده است. او افزود که برای بسیاری از مردم، غرور همجنس گرا بیش از یک لهجه خوب یک اشتباه است.

در واقع، او همه چیز را کاملاً مبتذل می‌داند. این خبر می گوید امسال یک قایق از KNVB نیز وجود دارد و چهار وزیر با آن دریانوردی می کنند. خوب شما فوتبالیست ها و وزرا مزخرف، از این دیوانه تر نمی شود، با خودش می گوید. خبر دیگه ای نیست؟ به هر حال، با توجه به شانس تایلندی او، این کمی پیچیده و مهم نبود. میخوام برم! و او در آن زمان نمی توانست شانس تایلندی خود را باور کند و حاضر بود تسلیم شود. او رفت.

ورود به شهر با ماشین در چنین روزی به سختی امکان پذیر است. سوار مترو می شوند. در چنین روزی، آمستردام به سرعت به زباله‌دانی تبدیل می‌شود که با آشفتگی روز ملکه قابل مقایسه است. آنها در یافتن نقطه ای در Prinsengracht که قبلاً پر از فنجان های پلاستیکی خرد شده است، مشکل دارند.

نوک بزرگ نیست و فقط دید محدودی بین شانه های عجیب و غریب روی رژه کانال دارد. او نمی تواند عکس گرفتن را متوقف کند. شور و شوق او بی حد و حصر است. حال او اکنون به زیر صفر رسیده است. وقتی نوک از او می خواهد که با شناورهای پس زمینه از او عکس بگیرد، متوجه بی میلی او شده و وارد عمل می شود. بحث خاموش نتیجه است. او دوربینش را به یک رهگذر تصادفی می دهد که با کمال میل از او عکس می گیرد.

خون مای چوپ!؟، با تعجب می گویند

خوشبختانه برای او، آب و هوا نامطمئن است و یک بارندگی شدید باعث می شود آنها به یک کافه شلوغ ختم شوند. بعد از چند لیوان شراب قرمز، به آرامی ارتباط دوباره شروع می شود. ملاقات در کافه با دو دختر بیش از حد مشتاق از تایلند حال و هوا را کاملاً دلپذیر می کند.

اما کمی بعد او به طور کامل از تصویر ناپدید می شود که خانم ها به زبان تایلندی صحبت می کنند. او احساس می کند که نوک به صورت سوم شخص در مورد او صحبت می کند. اون اونجا اصلا از گی پراید خوشش نمیاد اینو میفهمی؟ خون مای چوپ!؟ با تعجب یکصدا می گویند. او فقط آه می کشد.

خانم ها مدتی در آمستردام بوده اند و یک کافه تایلندی را کشف کرده اند. Nok را نمی توان نگه داشت. بعد از یک پیاده روی سریع به منطقه Red Light می رسند - فکر می کند اینطوری به جایی می رسید - و بله، کمی بعد، sawadee khrab، یک بار پر از تایلندی، خوشبختانه او برای مدتی به تایلند بازگشته است و غرور همجنسگرا کاملاً تمام شده است. تصویر همه خوشحالند، آره!

– پیام بازنشر شده –

هیچ نظری امکان پذیر نیست


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم