خود به خود به پاتایا

توسط گرینگو
Geplaatst در ستون, گرینگو
برچسب ها:
مارس 28 2015

یک بار در سالهای جوانی وحشی، زمانی که هنوز در نیروی دریایی بودم، تعطیلات آخر هفته در خانه در آلملو عمدتاً برای بیرون رفتن با چند دوست و نوشیدن (مقدار زیاد) آبجو در نظر گرفته شده بود. خوب، پیاده روی، کافه 't Botervat یا آن میخانه دیگر، Ossenkop بود، خیلی مناسب تر از آن وجود نداشت.

با یک لیوان آبجو در دست، در مورد همه چیز و همه چیز صحبت می کنیم ("schroem'n dreh'n" در Twente) و گاهی اتفاق می افتاد که خود به خود تصمیم می گرفتیم به آمستردام برویم. کاملاً سواری است، زیرا A1 هنوز آنجا نبود، اما چه کسی اهمیتی می‌دهد، قدم‌های خوبی به خصوص در اطراف Walletjes و صبح زود با خماری بزرگ به Almelo برمی‌گردانیم.

یک پیمانه بنوشید

امروز داشتم به این فکر می کردم که داستان دو انگلیسی سی و چند ساله را خواندم که به طور خودجوش از روستای خود تونتورپ در نزدیکی میدلزبرو به پاتایا سفر کردند. به این صورت پیش می‌رفت: فیلیپ، مردی که کسب‌وکار خودش را دارد، و جیمی، که در صنعت فراساحل کار می‌کند، در میخانه محلی‌شان چند لیوان می‌خورند و پس از ساعت‌ها به خانه فیلیپ می‌روند. در راه در پمپ بنزین، مقداری آبجو می‌خرند تا با هم از شر آن خلاص شوند. خوب پیش رفت، جالب بود.

ثابتی

حدود ساعت یازده صبح روز بعد روی صندلی‌هایشان با خماری جدی از خواب بیدار می‌شوند. سپس جیمی از فیلیپ می‌پرسد که آیا پاسپورتش را در دست دارد یا نه، زیرا او به فکر رفتن مستقیم به پاتایا در تایلند است. فیلیپ فکر می‌کند که جیمی شوخی می‌کند، اما جیمی به فیلیپ یادآوری می‌کند که برخی از دوستانشان برای تعطیلات آنجا هستند. خیلی خوب است که آنها را غافلگیر کنیم و سپس با هم در پاتایا بیرون برویم. خوب، فیلیپ فکر می کند، چرا که نه؟

مسافرت کردن

بنابراین یک تاکسی دستور داده شد که این زوج را به فرودگاه منچستر برساند. سریع چند تی شرت و باکسر را در یک کیسه پلاستیکی گذاشت، در خانه جیمی توقف کرد تا پاسپورتش را بگیرد و رفتند. در راه، فیلیپ کمی تنگی نفس گرفت، زیرا آنها قبلا هرگز به تایلند نرفته بودند، بلیط نداشتند و حتی نمی دانستند که آیا هواپیما در کوتاه مدت به این سمت می رود یا خیر. جیمی به فیلیپ اطمینان داد که همه چیز درست خواهد شد، زیرا او قبلاً این نوع شوخی را انجام داده بود.

پاتایا

و به خوبی هم پیش رفت. عصر همان روز با یک پرواز 7 ساعته به ابوظبی و سپس یک پرواز 7 ساعته دیگر به بانکوک رفتند. حدود 24 ساعت پس از مطرح شدن این ایده دیوانه کننده، فیلیپ و جیمی با دوستان خود در استخر هتلی در پاتایا بودند. عکس با فیلیپ در سمت چپ و جیمی در کنار او را ببینید. بدون شک فقط چند روز آبجو دوباره جاری خواهد شد، زیرا هم جیمی و هم فیلیپ فقط برای چند روز توانستند آنجا را ترک کنند و بنابراین باید به زودی برگردند.

سرانجام

به نظر من داستان فوق العاده ای بود. یک آبجو بگیرید و سپس به طور خود به خود بیش از 10000 کیلومتر پرواز کنید تا با دوستانتان مقداری آبجو بنوشید. بدون آمادگی، بدون جستجو برای بلیط ارزان، بدون رزرو از قبل، فقط بروید! کاملا متفاوت از 176 کیلومتری که در آن زمان برای رسیدن به آمستردام طی کردیم. البته شما باید پول آن را داشته باشید، یعنی!

منبع: سایت آینه آنلاین

5 پاسخ به “خود به خود به پاتایا”

  1. BA می گوید

    من این کار را یک بار با یک خدمه دریایی انجام دادم.

    در آنجا، در طول سفر، ایده تعطیلات خدمه به طور خود به خود مطرح شد. اما به کجا. یکی از همکاران که اغلب به تایلند سفر می کرد، پاتایا را به شوخی گفت. این ظاهرا کارساز بود زیرا بلافاصله به هدف تبدیل شد.

    همه مجردها (متاهلین جرات نداشتند...... 😉) بلیط رزرو کردند. مستقیم از هلیکوپتر به فرودگاه و از طریق آمستردام به بانکوک. تاکسی به پاتایا، تعدادی آپارتمان در آنجا اجاره کرد. فقط چند لباس خریده و آماده برای نبرد است.

    اگر این کار را با یک خدمه دریایی انجام دهید، نوعی صحنه از خماری 2 دریافت می کنید. سال ها بعد ما هنوز به اتفاقات آن تعطیلات می خندیم و من هنوز با بسیاری از افرادی که آنجا بودند در تماس هستم 🙂

  2. کور ون کامن می گوید

    گرینگوی عزیز.
    زمان در آمستردام دیگر مانند گذشته نیست.
    اما تفریح ​​در پاتایا کمی شبیه آن است.
    کور ون کامپن

  3. دانزیگ می گوید

    من به طور منظم از تایلند و همچنین پاتایا بازدید می کنم، اما فقط چند روز آنجاست؟ یک همکار در ژوئن برای یک هفته می رود. این برای من خیلی کوتاه است. اقامت کمتر از دو هفته برای من ارزش سفر را ندارد، در حالی که من نیز مانند آن انگلیسی ها این فرصت را دارم که چنین سفر خودجوش را انجام دهم.

  4. شمعون می گوید

    ببینید، اینها اعمالی هستند که من آنها را دوست دارم. فکر نکن، انجام بده به این ترتیب زیباترین ماجراها را تجربه می کنید و شما را جوان و بازیگوش نگه می دارد. بهانه و بهانه آوردن برای انجام ندادن کاری، این چیزی است که من از آن فارغ التحصیل شدم. (من همه آنها را می شناسم)
    اما گاهی اوقات لازم است که از الگویی که فرد در آن است عبور کرد.

    وقتی فکر می کنم؛ من باید متوقف شوم، زیرا نور قرار است قرمز شود، آیا این منطقی است؟ و همچنین باید متوقف شوم، زیرا نمی خواهم تصادف کنم، تا به خودم صدمه بزنم. یا می خواهید جریمه 70 یورویی داشته باشید این واقعیت که شما فکر می کنید منطقی است.

    ولی وقتی میبینم ترافیک نمیاد و جلوی همچین چراغ قرمزی ایستاده ام. آیا هنوز از این واقعیت که چیزی درست نیست احساس نارضایتی دارم؟

    بنابراین نیاز من به بیرون پریدن از گروه نهفته است. تا زمانی که من از طریق آن به کسی آسیبی نرسانم یا صدمه ای وارد نکنم، انتخاب من را تعیین می کند.

    من چند سال دارم؟ من به سمت 70 می روم، اما امیدوارم هیچ وقت عاقل تر نباشم.

  5. فرانکی آر. می گوید

    نقل قول ... "البته شما باید پول آن را داشته باشید، یعنی!"

    کل داستان به طور خلاصه بیان شد! هاها چیز بسیار خوبی که بعداً باید به آن نگاه کرد. همچنین بدلکاری با دوستان انجام داد، اما - متأسفانه - نه به تایلند یا چیزی شبیه به آن.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم