خنده به دندانپزشک

آندریاس مارکوارت / Shutterstock.com

آسیا به مدت 25 سال در برنامه سفر من قرار داشت و بانکوک اغلب به عنوان یک مرکز برای این بخش از جهان عمل می کند. پس از یک پرواز طولانی 11 ساعته، پایتخت تایلند مکانی فوق العاده برای هماهنگی و ادامه سفر چند روز بعد است. گاهی در داخل تایلند اما اغلب به سایر کشورهای آسیایی نیز می‌روید.

سال ها پیش در نهایت در جاده مرکزی پاتایا به یک دندانپزشک مراجعه کردم. از آنجایی که دندانپزشک مورد نظر در ایالات متحده دانش خود را در مورد ایمپلنت افزایش داده بود، ما توانستیم به زبان انگلیسی به خوبی با هم ارتباط برقرار کنیم. به اختصار؛ من هنوز هم هر سال برای یک معاینه ساده یا تعمیراتی به او سر می زنم. او همچنین از سفر لذت می برد و پاریس را بت می کند.

ماه گذشته قبل از بازگشت به خانه، برای معاینه قرار ملاقات گذاشتم. در حالی که داشت کارت مشتری درمان من را نگاه می کرد، از او پرسیدم چند وقت پیش برای اولین بار به ملاقاتش رفتم. کمی شوک به من وارد کرد: تقریباً بیست سال پیش. با خنده گفتم: «ما هر دو 20 سال بزرگتر هستیم، اما هیچ چیز در آن سال ها تغییر نکرده است. سپس پرسید که چقدر جوان هستم؟ من گاهی با خانم ها شوخی می کنم، اما حقیقت را به دندانپزشکم گفتم: تقریباً 85.

مرد خوب نخواست حرفم را باور کند و پرسید که چگونه توانستم هنوز اینقدر سرزنده و جوان به نظر برسم. من توانستم با پاسخم به او اطمینان دهم که هنوز یک دوست دختر بسیار جوان دارم. "دوست دختر تایلندی؟" او درخواست کرد. "نه، فقط یک زن جوان هلندی خوش‌قیافه که تنها 82 سال سن دارد." وارین - نام کوچکش - از دست رفته بود و نمی توانست از خنده خودداری کند. دو دستیار او اصلاً آن را درک نکردند و رواقیانه کنار ایستادند.

پس از بهبودی، او داستان را به زبان تایلندی برای هر دو بانو تعریف کرد، در حالی که هنوز از خنده منفجر می شد. فکر می کردم آن دو سکته کرده اند.