آمستردام فرانسه در پاتایا (قسمت 3)

نوشته فرانس آمستردام
Geplaatst در ستون, آمستردام فرانسه
برچسب ها: ,
14 اکتبر 2021

بعد از اینکه با گزارش سفرم آشنا شدم، چرت زدم. ما برنامه رفتن به بار شگفت انگیز 2 را در اواخر عصر کنار گذاشتیم. خوب خوابیدیم و اینطوری دوست داشتیم. حتی قبل از توقف گروه در بار، ما کاملاً آن را ترک کرده بودیم تا با طلوع دوباره خورشید از خواب بیدار شویم.

زمان قسمت بعدی صابون/ماساژ است. آره آدم هر روز اینجوری میخواد بیدار بشه! تفاوت صابون و ماساژ در این بود که صابون با کلیف هنجر و ماساژ با پایان خوشی به پایان می رسید. این راهی است که قرار است باشد.

او پرسید که آیا می تواند زنگ بزند تا به پسرش دستور دهد که بلند شود و به مدرسه برود، در غیر این صورت ممکن است نتواند در برابر وسوسه بیش از حد خوابیدن مقاومت کند. البته که مجاز بود. یک پسر کوچولوی خوب، اگر عکس ها چیز دیگری باشد، و من به نوعی پشیمان شدم که اجازه ندادم او بیش از حد بخوابد.

حالا او با چیزی که اجتناب ناپذیر بود شروع کرد، نق زدن در مورد اینکه آیا می تواند یک شب دیگر بماند. خوشحال بودم که پیام های واضح قبلی خود را در مسنجر به او می دادم و بی امان ماندم. او متوجه شد، کمی غرق.
وقتی صحبت از سرو شد، البته صبحانه باید سرو می شد. با این فکر دوباره صورتش روشن شد. بلافاصله شروع به جمع کردن وسایلش کرد و قبل از ساعت نه، برای من خیلی زود، از 13 سوی به سمت بوفه صبحانه هتل لک رد شدیم. من یک دفترچه با 10 کوپن به قیمت 1200 بات خریدم. شما نمی توانید با آن اشتباه کنید.

آنچه را که دوست دارید پیدا کنید و هر چقدر که می خواهید از آن استفاده کنید. من قصد ندارم به همه چیزهایی که می توانید در اینجا به دست آورید اشاره کنم، اما انتخاب بسیار گسترده است، هم تایلندی و هم غربی، و برای مثال: در دسته تخم مرغ به تنهایی تخم مرغ های سرخ شده، تخم مرغ های آب پز سفت و نرم، تخم مرغ های همزده و تخم مرغ املت . بعضی چیزها وجود دارد که من را خیلی مشتاق نمی کند، اما شما آنها را قبول نمی کنید و سپس هنوز بیش از اندازه کافی باقی می ماند. برای 3 یورو، نسبت قیمت به کیفیت کاملاً خوب است. به طور کلی، خانم‌های تایلندی از یک غذای خوشمزه در اینجا لذت می‌برند و شما نسبت به رستوران‌های سرویس‌دهی شده که معمولاً باید یک غذا را از منو انتخاب کنید، لطف بیشتری به آنها می‌کنید. چایاپونسه نیز از این قاعده مستثنی نبود، پس از اولین بشقاب، یک ثانیه برداشته شد و کنار گذاشته شد، و سپس به او گفتند که باید مراقب باشد که چاق نشود. بله من چندتا دیگه میخوام…

ما به سمت نوار شگفت انگیز 2 حرکت می کنیم. یک فنجان قهوه دیگر و سپس به سمت ایستگاه اتوبوس حرکت کرد. برای دومین روز متوالی، 7 ساعت در جاده. مبلغی را که به طور معمول به او پرداخت می کردم با کمک هزینه سفر سخاوتمندانه افزایش دادم وگرنه چیز زیادی برای او باقی نمی ماند. ظاهراً کافی بود، زیرا او بلافاصله سعی کرد ببیند آیا من می خواهم برای هفته آینده قرار ملاقات دیگری بگذارم یا برای دو هفته. من این کار را نکردم، خواهیم دید، اما اگر بخواهم اکنون "بله" بگویم و به عهد خود وفا نکنم، به دردسر می افتی، و درست است، و من نمی خواهم که او این را فهمید. در همان لحظه پیامی از گربه آمد.

'سلام. چطوری؟ من الان در بانکوک هستم و منتظر اتوبوس هستم. حدود ساعت 1 بعد از ظهر در پاتایا. خوب؟'
من قبلاً به چایاپونس گفته بودم که بعد از ظهر قرار دیگری دارم و اکنون می توانم این پیام را به او نشان دهم تا ثابت کنم که بهانه ای نیست.
و بنابراین فکر می کنم هر دوی ما می توانیم این "بازدید برق آسا" را با احساس خوبی به پایان برسانیم.

گربه، من گاهی اوقات او را Katja صدا می کنم، برای خوانندگان عادی اینجا غریبه نیست. شاید یک معرفی مجدد مختصر لازم باشد:
او نیمی از عمرش را به عنوان یک دختر بار در پاتایا کار کرده است، اما از چند سال پیش که دخترش به دنیا آمد، بیشتر در آیسان اقامت داشته است.

از اولین سفرم به پاتایا، او منبع حمایت، منبع اطلاعات، راهنما، مترجم، پرستار و غیره من بوده است. ما خواهر و برادر نیستیم اما کمی همینطور زندگی می کنیم. هرازگاهی چیزی به او می دهم. دو سال پیش من او را برای چند روز به پاتایا پرواز دادم و این در واقع باعث شد که دوباره شغل قبلی خود را انتخاب کند. دخترش به مدرسه رفت و خانواده او از او مراقبت کردند. همه چیز در پاتایا چندان آسان نبود و او اکنون مرتباً به خانه برمی گشت. آنجا گاهی در «مغازه» خود لباس می‌فروشد، گاهی در «رستوران» خود غذا می‌فروشد، گاهی در «کلاس» خود انگلیسی تدریس می‌کند، در مزارع برنج کمک می‌کند، خلاصه همه کارها را انجام می‌دهد، اما درآمد همیشه عقب است. انتظارات را دارد و او نیز از این طریق زندگی را شخم می زند. ما از طریق پیام رسان به طور منظم اما نه بیش از حد تماس داریم و من همیشه یک نقطه نرم برای او خواهم داشت.

در پایان ماه می با پیام زیر مبهوت شدم.
من اکنون به دنبال پول هستم زیرا می خواهم به جایی خارج از تایلند کار کنم. برای ماساژ.
من آن داستان ها را می دانستم.
جایی خارج از تایلند؟ ماساژ به معنای بوم بوم است.
"نه، فقط ماساژ."
افرادی که به شما قول کار ماساژ و حقوق خوب می دهند همگی دروغ می گویند. میدونی! تو احمق نیستی!
من سعی می کنم کار کنم. نه کار، نه پول در حال حاضر.
آنها می دانند که شما به پول نیاز دارید. آنها را باور نکن.
بله.
یک هفته خلوت بود و بعد عکس هایی از کار در مزرعه، از کوچولو، و از مهمانی با دوستان و ویسکی بود. هنوز عقلش را از دست نداده بود. در پایان ماه ژوئن، او پیامی دریافت کرد که مدتی است آن را دوباره در پاتایا امتحان کرده است، خواهرش را در بانکوک ملاقات کرده است و برای یک جشنواره در راه اوبون است.
مدتی بعد عکس های جشنواره و این سوال که آیا من دوباره برنامه سفر دارم، اما باید صبر می کردم تا قیمت بلیط ها کاهش یابد.
دوباره پیام های 16 جولای.
'سلام! چطور هستید؟ زندگی خیلی بد…'.
'مشکل چیه؟'
لطفا عصبانی نباشید. دیروز به بحرین آمدم.'
"منامه؟"
"بله، من برای پول کار می خواهم."
یک "ماماسان" میانجی در اوبون پول بلیط هواپیما را پیش پرداخت کرده بود و او را تازه به هتلی برده بودند. باید از هم اتاقی اش می پرسید که اسمش چیست؟ به او اجازه داده شده بود که پاسپورت خود را نگه دارد و ویزا نیز داده شده بود. این تا حدودی اطمینان بخش بود.
او متوجه شده بود: «همه مردان عرب اینجا هستند.
"بله حتما. بهتر است بدون پول در تایلند بمانید تا در بحرین با مردان عرب…”
اما او اکنون واقعاً به پول نیاز داشت.
"من احساس خوبی نسبت به کاری که شما در حال حاضر انجام می دهید ندارم."
من تقصیر خود را می دانم. من فقط می خواهم زمینی داشته باشم.
'چی شد؟'
پدرم خیلی وقت پیش از کسی پول گرفت و امسال پدرم باید 400,000 بات پول به او پس بدهد. متاسفم که داستان بدی در مورد من به شما می دهم. '
'می بینم…'

فعلاً سه ماه در منامه می ماند. از او خواستم حداقل هر چند روز یکبار صحبت کند و او قاطعانه قول داد.

7 پاسخ به “آمستردام فرانسوی در پاتایا (قسمت 3)”

  1. خان پیتر می گوید

    داستان خوب دوباره فرانس. اما آه، وقتی آن صبحانه را اینگونه می بینم…. آخرین باری که سطح کلسترول خود را بررسی کردید چه زمانی بود؟

  2. فرانسهمستردام می گوید

    عصر یک شام جبرانی خوردم.
    .
    https://goo.gl/photos/6nokXJg94u6KURtq5

  3. علامت می گوید

    فرانس دو دنیایی را ترسیم می کند که به طور مختصر لمس می شوند، اما در غیر این صورت برای یکدیگر غیرقابل درک و دست نیافتنی می مانند. دنیای برجسته پاتایایی یک توریست (نیمه؟) و واقعیت خشن و بی رنگ بسیاری از خانواده ها و دخترانشان در روستاهای تایلند.
    عکسی با کنتراست فاحش.

  4. Jo می گوید

    وقتی اینطور می خوانم گاهی اوقات کمی به فرانس حسادت می کنم، اما وقتی عصر روی مبل جلوی تلویزیون می نشینم، همه چیز دوباره تمام می شود.
    به هرکسی زندگی خودش برای هر کدام خوشبختی خودش

    • فرانسهمستردام می گوید

      در چه شرایط بدی داری داستان های من را می خوانی؟ در روز در محل کار؟ 🙂

      • Jo می گوید

        خوب نه، فقط در خانه
        خوشبختانه دیگر مجبور نیستم کار کنم

  5. مارچلو می گوید

    داستان زیبای فرانسوی، خواندنی جالب. من سال هاست که به پاتایا می آیم و تجربه من این است که با خانم ها اوقات خوبی را سپری می کنم، به خانم ها احترام می گذارم و هر از گاهی برای آنها هدیه می خرم. غیر از این من خودم را به هیچ چیز متعهد نمی کنم. بدون قرار ملاقات و قرار نیست پولی بفرستم. شما بدون تعهد آزاد می مانید و فقط اوقات خوبی را سپری می کنید.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم