اول از همه، میخواهم از این فرصت استفاده کنم و به روندی پاسخ دهم که فکر میکردم در میان تعدادی از خوانندگان در پاسخهای قسمت 4 متوجه شدم. صحبت من در مورد "فرصت از دست رفته" را نمی شنوید. یک رابطه طولانی مدت (عمر) برای من مناسب نیست. بنابراین من به دنبال "واقعی" نیستم.
فرض کنید من زودتر متوجه شده بودم که خیلی عاشق شده ام و فرض کنید دختر ناکلوا به من پیشنهاد ازدواج داده بود، باز هم واکنش منفی نشان می دادم.
و اگر به دنبال یک شریک زندگی بودم، ترجیح من برای کسی بود که زبان مادری خود هلندی است، و برای او «امنیت» عمدتاً به معنای «امنیت اجتماعی (مالی)» نیست، مهم نیست چقدر باشد. که همچنین می تواند تا حدی قابل درک و احترام باشد و مطمئناً لزوماً نباید مانع ایجاد یک رابطه خوب شود.
و حالا از همان جایی که متوقف کردم ادامه می دهم.
من از نحوه تبادل نظر ما راضی بودم. او پاسخ داد، او با مهربانی پاسخ داد و هیچ قصدی برای اجتناب از تماس بیشتر با coûte-que-coûte وجود نداشت. نمی توانستم و نباید بیشتر از این انتظار داشته باشم. این احساس خوبی به من داد که او مخالفتی با باقی ماندن دوستان خوب نداشت، اگرچه من البته کاملاً میدانستم که واقعاً میتواند معنای بسیار محدودی داشته باشد. آیا می توانم خودم را ببینم که به آلمان سفر می کنم تا با او و همسرش یک فنجان قهوه بنوشم و خاطرات را مرور کنم؟ پرسیدن سوال، پاسخ دادن به آن است. هیچ کس چنین جمع ناجوری را نمی خواهد. نه، شانس زیادی وجود داشت که دیگر هرگز او را نبینم.
اصلا برای من فایده ای داشت؟ بله، در واقع. اگر کار دیوانهواری انجام نمیدادم، احتمالاً او با من "رفاقت" نمیکرد، و سپس میتوانستم عروسی و رویدادهای بعدی را از طریق رسانههای اجتماعی دنبال کنم. و من هم انجام دادم. هرازگاهی هنوز درد را احساس میکردم، اما زمانی که نگاه نمیکردم نیز آن را حس میکردم.
در تماسهایم با او به تبریک صمیمانه روز عروسی و چند پاسخ کوتاه به گزارش ماه عسل محدود شدم. فقط در پیام های خصوصی که همیشه با محبت پاسخ داده می شد. شوهرش تا جایی که من از عکس ها فهمیدم انتخاب مناسبی بود. در هر صورت، من این تصور را دارم که او یک نوع متمدن است و هیچکس این تصور را نخواهد داشت که او با پدرش بیرون است.
در حالی که آنها منتظر آینده ای آفتابی بودند، در هلند هوا ابری بود و هر از گاهی با دمای حدود شانزده درجه باران می بارید. هرازگاهی خورشید از میان ابرها می تابد و تراس ها پر می شدند. نکته خوب در مورد هلند این است که می توانید زیر آفتاب بنشینید و کمی برنزه شوید. من هرگز نمی توانم این کار را در تایلند انجام دهم. و شما می توانید به سادگی از میان تپه های شنی عبور کنید بدون اینکه عرق چکه کنید، یک کیلو گوشت زیبا را در سوپرمارکت بدون هیچ هزینه ای بردارید، و نیم لیتر آبجو را با کمتر از بیست بات در سبد خرید خود بیندازید. من همیشه به اندازه کافی از آن لذت برده ام، اما شایسته گفتن است.
آیا با نزدیک شدن به تعطیلات، بلیط ها بسیار گران خواهند بود؟ معلوم شد که آنقدرها هم بد نبود، و علاوه بر این، هیچ دلیل قاطعی برای انتظار برای شیوع صلح جهانی در هلند وجود نداشت. انبوه نامه ها رسیدگی شده بود. یک سورپرایز وجود داشت: من در قرعه کشی کدپستی جایزه برده بودم! یک بسته Dove با صابون و ژل دوش و همه. می توان آن را در نانوایی محلی برداشت! متأسفانه مهلت جمع آوری قبلاً گذشته بود ، بنابراین نامه در سطل زباله ناپدید شد. نامه مرا به یاد ایمیلی میاندازد که از قرعهکشی کدپستی در ابتدای ماه می دریافت کرده بودم. جایزه خوبی گرفته بودم اما به نوعی نتوانستند آن را به من بدهند و به همین دلیل از من خواستند با آنها تماس تلفنی بگیرم. اصلا بهش فکر نکرده بودم و حالا باید بهش میخندیدم. آن همه تلاش برای صابون و ژل دوش که نانوا هم نمی دانست با آن چه کند. این احتمالاً هیجان انگیزترین اتفاقی بود که رخ داد.
و همه چیز دوباره خارش داشت. برای کشیدن ماشه باید منتظر یک ماشه بودیم.
الان 24 ژوئن بود. داشتم بانکداری آنلاین انجام میدادم و موجودی یک حساب - حسابی کم و بیش غیرفعال - توجهم را جلب کرد. تقریباً هزار یورو بیشتر از چند هفته قبل. بیشتر نگاه کردم. اعتباری به مبلغ 892,14 یورو با شرح "قرعه کشی کدپستی - پرداخت دوچرخه". حالا این سکه کاهش یافته است. من یک دوچرخه در آدرسی که ماه ها بود در آن زندگی نکرده بودم، برده بودم. نتوانستند به من بدهند و ظاهراً ارزش دوچرخه را منتقل کردند.
همه سیستم ها «برو» بودند. ده دقیقه بعد بلیط الکترونیکی پرواز بانکوک را دو روز بعد دریافت کردم.
من خوشحالم که به صداقت پروانه فرانس آمستردام پاداش داده شده است. آیا کسی از بالا نگاه می کند؟ به کار خوب خود ادامه دهید فرانس!
سلام فرانسوی
لذت بردم و دوباره نیشخند زدم تو صداقت داری
مرد و لطفا به داستان های خود ادامه دهید. و در عین حال زیبا که هستی
منتظر صلح جهانی در هلند نباشید، زیرا اگر روزی فرا رسد
ما همچنان امیدواریم که شما در تایلند عزیزمان جشن بگیرید.
لطفا به لذت بردن از همه چیزهای زیبایی که به شما ارائه می شود ادامه دهید
و آیا آنقدر عاشق است؟ آن را گرامی بدارید و خوب است که هنوز هم می توانید از آن لذت ببرید
ساخت
درختان را دوست دارم
سلام فرانسوی
دوباره از قطعه بیبلهبله شما لذت بردم.
فقط صادق باشید که از آن لذت می برید و برای بقیه، تمام کارهایی را که می خواهید انجام دهید یا نمی کنید را برای خود نگه دارید.
در زندگی خود لذت ببرید، اما به نوشتن ادامه دهید.
@درختان،
اینجا ارتباط جغرافیایی داریم؟؟؟
با درود،
لوئیز
من فکر نمی کنم ارتباط جغرافیایی با درختان وجود داشته باشد. در دهه XNUMX، زمانی که اینترنت و ایمیل هنوز جدید بودند، در Oegstgeest زندگی می کردم. من در آن زمان اغلب از آمستردام بازدید می کردم و گاهی اوقات آدرس ایمیل را با گردشگران رد و بدل می کردم. این به زودی آشکار شد [ایمیل محافظت شده] خیلی مفید نبود فرانسهمستردام انجام می دهد. سپس آن را تغییر دادم و در واقع همیشه آن را به همین شکل رها کردم.
و کی مینویسه میمونه درسته؟! قسمت 6 در راه است 🙂
فرانسوی عزیز،
داستان زیبایی که فکر می کردم آن قسمت 4 را خوانده بودم در واقع پایان داستان بود.
اما شما می توانید دوباره با چند دنباله برگردید، اگر درست یادم باشد، هاینتجه دیویدز نیز خداحافظی بزرگی کرد تا چند بار بعد برگردید.
یک داستان خوب برای قهوه فرانسوی در صبح، اما شما باید نام آن سوپرمارکتی را که آبجو خود را با قیمت کمتر از بیست بات می خرید، به من بدهید و من بلافاصله آن را برای یک سال ذخیره می کنم، زیرا اینجا در آیسان، من برای نیم لیتر آبجو در سوپرمارکت بیش از چهل بات بپردازید.
شاید برای بیدار کردن جوست باید یک فنجان قهوه دیگر بخوری.
آن نیم لیتر آبجو کمتر از 20 بات در پاراگراف است که من تعدادی از مزایای هلند را ذکر می کنم. برای آسان کردن مقایسه، من قیمت - 49 سنت یورو - را به بات تبدیل کردم.
مجری: لطفاً در مورد قیمت آبجو بحث خارج از موضوع وجود ندارد