آن طرف مدایل

نوشته کریس دی بوئر
Geplaatst در کریس دی بوئر, ستون, زندگی در تایلند
برچسب ها: ,
17 می 2018
کریس دی بوئر

من الان چندین سال است که این وبلاگ را دنبال می کنم. و اکثر نویسندگان و نظر دهندگان به طور کلی در مورد تایلند مثبت هستند. (خیلی عجیب نیست، چون اگر آنقدر مثبت نبودید این وبلاگ را هر روز نمی خواندید).

ما در مورد همه چیز در این کشور مثبت نیستیم، و نظرات مهاجران غربی در مورد برخی موضوعات گاهی متفاوت است (نتایج انتخابات نشان می دهد که رای دهندگان PVV و VVD در بین مهاجران هلندی نسبت به آنهایی که سوسیال دمکراتیک هستند، بیشتر است: www.thailandblog.nl/expats-en-pensionado/Elections/Elections-tweede-kamer-2017/)، اما با در نظر گرفتن همه چیز، ترازو برای همه در جهت درست قرار می گیرد.

اگر ما شخصاً چیزی را تجربه کنیم که (از صمیم قلب) با آن مخالفیم (بی‌عدالتی درک شده، مقررات نامفهوم، رفتار غیرقابل درک یا تبعیض آمیز تایلندی‌های عادی، مقامات یا کارمندان بانک‌ها، مغازه‌ها و غیره) خیلی خوشحال می‌شویم که به نعمت‌هایی اشاره کنیم که ما، مهاجران غربی، به صورت فردی و گروهی، به این کشور و ساکنان آن به ویژه از نظر مالی و عاطفی می آورند.

اما آیا واقعاً آن نعمت ها به این بزرگی و واضح است؟ آیا ما به جنبه های احتمالاً منفی مرتبط با وجود، زندگی، زندگی و کار در اینجا در تایلند توجه داریم؟ در این پست اجازه دهید روی دیگر سکه را برجسته کنم.

پول

البته در درجه اول پول است. به استثنای چند مورد، مهاجران غربی همگی ثروتمندتر از شرکای تایلندی خود هستند. و نه کمی ثروتمندتر، بلکه بسیار غنی تر. این به آرامی در حال تغییر است، اما چندین دهه طول می کشد تا شرکای زندگی تایلندی به اندازه شرکای غربی خود پول داشته باشند. یورو از حقوق بازنشستگی دولتی و مستمری به صورت ماهانه در تایلند خرج می شود، بدون توجه به مهاجرانی که کل دارایی خود را به تایلند منتقل کرده اند. این عمدتا شامل خرید کالاهای لوکس مانند املاک، اتومبیل، تعطیلات، سهام، شرکت ها و مبلمان است و پول نیز در آینده کودکان سرمایه گذاری می شود (چه مشترک یا غیر مشترک). ایرادی نداره، می شنوم که فکر می کنی. در واقع. "نباید فکر کنید که خوشبختی را می توان اینطور خرید، اما پول معجزه می کند، به خصوص وقتی زیاد باشد." ("Poen, poen, poen" از موزیکال Anatevka)

اما داشتن و نشان دادن پول زیاد، به خصوص برای مردم و مناطقی که به آن عادت ندارند، یک نقطه ضعف نیز دارد. یا شاید بهتر بیان شود: کسانی که عادت ندارند این را در افرادی ببینند که آنها را هم روستایی یا اعضای خانواده خود می دانند. از یک طرف، این دلیلی برای شگفتی است (بر اساس دانش ناکافی: چگونه یک مهاجر معمولی با یک شغل معمولی می تواند وقتی بازنشسته می شود این همه پول داشته باشد) و احترام (حتما برای آن زحمت کشیده و/یا باهوش است) . از سوی دیگر، می تواند دلیلی برای رفتار بیش از حد ناگهانی، برای حسادت و حسادت باشد. درست مانند برخی از مهاجران (برخی از داستان ها را در اینجا در وبلاگ بخوانید)، برخی از تایلندی ها نمی توانند تجملات پول زیادی را تحمل کنند. گاهی اوقات دور ریخته می شود (مصرف مشروبات الکلی، قمار، مواد مخدر)، گاهی اوقات روی چیزهایی سرمایه گذاری می شود بدون اینکه به دقت در نظر گرفته شود که آیا این عاقلانه است (باز هم یک بار یا رستوران دیگر، یک فروشگاه تلفن همراه دیگر، یک صفحه فیس بوک دیگر با محصولات زیبایی آنلاین).

پول زیاد نیز باعث حسادت و حسادت می شود. از اقوام نزدیک، همسایگان و سایر ساکنان روستا یا شهر. چرا او یک مرد خارجی و ثروتمند است و من نه؟ نگرش گاهی تغییر می کند (کمی) زمانی که معلوم می شود ازدواج با یک مرد خارجی همیشه یک تکه کیک نیست. او گاهی آنقدر که وانمود می کرد ثروتمند نیست، هنوز هم در کشورش همه جور هزینه دارد، به خوبی در تمام آن تعطیلات خوب نیست، کمتر از آن چیزی که زن تایلندی انتظار داشت و وعده داده بود، سازگاری می کند، فکر می کند که حومه تایلند درست مانند حومه هلند است و گاهی اوقات او همان عادات ناپسند "همه مردان" را دارد. در این مورد بیشتر توضیح نمی دهم.

پول زیاد نیز می تواند منجر به رفتار غیرمنتظره و بیش از حد شود. سال‌ها پیش دوست دختری از آیسان داشتم که با او زندگی نکردم. به محض اینکه برادرش متوجه شد خواهر بزرگترش دوست پسر خارجی دارد، کارش را رها کرد (او شغل کوچکی داشت و درآمد بسیار کمی داشت، اما هنوز هم) و هر هفته با او تماس می گرفت تا پول موتور و لئو روزانه اش را منتقل کند. من تقریباً مطمئن هستم که سایر مهاجران نیز می توانند نمونه های مشابهی را ارائه دهند.

ایده ها

مهم نیست که چگونه به آن نگاه کنید، اکثریت قریب به اتفاق مهاجران غربی با طرز فکری متفاوت از طرز فکر تایلندی ها به اینجا می آیند. این البته به وضعیت توسعه جهان غرب در همه زمینه ها (آموزش و علم، فناوری، تدارکات و غیره) و همچنین به تفاوت هنجارها و ارزش ها مربوط می شود. بسیاری از ما با ارزش‌های مسیحی، سوسیال دموکرات یا لیبرال و با آگاهی اندک از بودیسم و ​​اسلام بزرگ شدیم. علاوه بر این، بین توسعه دموکراتیک کشورهای غربی از یک سو (وضعیتی که برای ما بسیار عادی است) و تایلند از سوی دیگر (وضعیتی که برای ما عجیب است) تفاوت زیادی وجود دارد.

اینها با هم منجر به اختلاف دیدگاه در مورد نقش دولت در جامعه، پذیرش و درونی شدن اقتدار و قدرت، تفاوت در عقاید در مورد آموزش (دختر و پسر)، در مورد رفتار جنسی، تفاوت در پذیرش جنسی می شود. جهت گیری (نه همیشه در جهتی که شما انتظار دارید)، در قدرت زمینی و ماورایی و آخرین اما نه کم اهمیت ترین تفاوت در دیدگاه ها در مورد آنچه خصوصی (داخلی) و عمومی است.

تحقیقات خود من نشان می دهد که مهاجران غربی که بیش از 6 سال در تایلند زندگی کرده اند، به استثنای 1 امتیاز، نسبتاً یا به راحتی با ارزش ها و هنجارهای تایلندی سازگار می شوند. مردم با اهمیت بیشتری که تایلندی ها به گروه (خانواده نزدیک و آشنایان) نسبت به علایق فردی می دهند، بسیار مشکل دارند. تایلندی‌ها عمدتاً جمع‌گرا و مهاجران غربی عمدتاً فردگرا هستند. و این برخورد می کند. این خود را در بسیاری از مواقع و در بسیاری از موقعیت ها نشان می دهد. در مثال بالا، مدتی طول کشید و متقاعد شدم تا دوست دخترم را متقاعد کنم که قصد ندارم هزینه‌های برادرش را که شغلش را رها کرده بود، بپردازم و اکنون - به تجربه و گفته‌ام - از این واقعیت سود می‌برم که ما هر دو تمام وقت کار می کردند.

مداخله کردن

ما همچنین می خواهیم با ایده هایی که به عنوان مهاجر داریم کاری انجام دهیم. ممکن است کمی بزرگتر و/یا بازنشسته شده باشیم، اما سالم و پر انرژی هستیم. و این کشور می تواند از توصیه های خوب افراد با تجربه استفاده کند، درست است؟ برای کار واقعی انواع و اقسام محدودیت ها وجود دارد (اجازه کار، نوع اشتباه ویزا، مشاغل ممنوعه، اعتراضات اخیر آرایشگاه های تایلندی را ببینید!!) و بنابراین ما هر کدام به شیوه خود و به شیوه خود درگیر مسائل می شویم. دنیای خود ما اغلب فکر می کنیم که بهتر می دانیم، اما گاهی اوقات توسط هوش عملی تایلندی ها پیشی می گیریم، گاهی اوقات براساس دانشی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. چه به مسائل فنی و چه پزشکی. اما آیا تایلندی ها در واقع منتظر توصیه ما هستند، هر چقدر هم که نیت خوبی داشته باشند؟ آنها می توانند و خودشان همه چیز را بهتر می دانند، درست است؟ آنها می توانند مهاجران غربی باشند اگر این کشور آنها نبود. تجربه من این است که بسیار به نحوه ارائه آن بستگی دارد.

ما به تایلندی ها احترام می گذاریم، اما معتقد نیستیم که باید در همه چیز با تایلندی ها سازگار شویم. ما قصد نداریم بودایی شویم، فرزندانمان را به مدارس و دانشگاه های بین المللی می فرستیم (هزینه آن کمی بیشتر است، اما پس از آن هزینه ای را که می پردازید دریافت می کنید)، ما هر روز غذای تند نمی خوریم (چه رسد به ملخ سرخ شده یا سوسک). اجازه ندهیم آنها بدون درخواست از یخچال ما آبجو بگیرند و ما از همکاری در هر گونه فساد خودداری می کنیم.

تایلند برای تایلندی هاست. خوب است، اما یک تکه از تایلند متعلق به و برای ما است. بالاخره ما هم هزینه آن را می پردازیم. وقتی متوجه می‌شوید که بخش بزرگی از مهاجران هلندی به PVV رأی می‌دهند، کمی استدلال عجیب است. حزبی که معتقد است هلند متعلق به هلندی هاست نه مسلمانان. البته ممکن است این مهاجر از هلند فرار کرده باشد زیرا مسلمانان بیشتر و بیشتر می آیند، اما هنوز. سپس به کشوری فرار نمی‌کنید که تعداد مسلمانان آن بسیار بیشتر از هلند است و با عقاید خود (مسیحی-یهودی، سوسیال دموکرات یا لیبرال) اقلیتی بزرگ را تشکیل می‌دهید، و بنابراین انتظار می‌رود که کاملاً با آن سازگار شوید؟ اگر این مسلمانان در سرزمین خود همه پناهنده اقتصادی هستند، آیا مهاجران غربی در تایلند همه پناهندگان جنسی و رابطه ای هستند؟

بله، من در اینجا وارد مسائل می شوم. وقتی صحبت از بهبود آموزش می شود، این حتی یکی از وظایف من به عنوان یک معلم است. من نه احساس می کنم که در تایلند مهمان هستم و نه احساس می کنم پناهنده جنسی هستم. من اینجا زندگی می کنم، کار می کنم و زندگی می کنم. همانطور که آمریکایی ها، آلمانی ها و ترک ها در هلند زندگی می کنند. هلند را پشت سرم گذاشتم. تایلند وطن جدید من است. من اینجا در این وبلاگ داستان می نویسم. آیا فکر می کنم که تایلند و/یا تایلند را تغییر دهد؟ خیر من در اینترنت، در وبلاگ های روزنامه ها نظر می نویسم. آیا فکر می کنم کسی به این موضوع اهمیت می دهد؟ نه واقعا، اما گاهی اوقات کمی. این دخالت زیاد نیست که مرا به حرکت در می آورد، بلکه این نگرشی است که می توانم کمی بر جهان تأثیر بگذارم و باید از استعدادهایم برای رسیدن به آن استفاده کنم. من مجاز به دخالت در امور هستم. شاید من باید هر کس این کار را به روش خود انجام می دهد. سطح نتایج احتمالی از مشارکت شما بستگی به سطوحی دارد که در آن کار می‌کنید و مشارکت می‌کنید و اینکه شبکه‌های شما چقدر خوب و/یا گسترده هستند در این کشور، و مطمئناً شریک زندگی خود را فراموش نکنید.

من اکنون 10 سال است که در دانشگاهی در بانکوک معلم هستم و در این مدت حدود 1000 تا 1200 جوان تایلندی در کلاس های خود داشته ام. بیشتر از طبقات اجتماعی بالاتر (فرزندان کارآفرینان، ژنرال ها، نمایندگان مجلس). من به آنها یاد نمی دهم که به چه چیزی فکر کنند، بلکه به آنها یاد می دهم که (مستقل و آزادانه) برای حل مشکلاتی که در زندگی خود با آن مواجه می شوند (خصوصی یا جاهای دیگر) فکر کنند. اگر این پیام به 10% برسد، خوشحال خواهم شد. و بی دلیل نیست که در آینده این کشور و همچنین کمی در آینده خودم دخالت کرده ام.

منبع: CHJ de Boer: عوامل مؤثر بر ادغام فرهنگی مهاجران در تایلند. مقاله کنفرانس بین المللی تحقیقاتی دانشگاه سیلپاکورن. بانکوک، 2015.

30 پاسخ به “روی دیگر سکه”

  1. یوهان می گوید

    استدلال خوب با حقیقت بسیار زیاد.

  2. جان هیلباند می گوید

    در یک یادداشت جانبی؛ آهنگ poen, poen, poen از Anatevka نیست بلکه آهنگی است از قبل از آن زمان. این آهنگ توسط ویم سونولد معروف شد و در ویلم پارلشو خوانده شد.

    • لسرام می گوید

      آهنگ از Anatevka "اگر من یک مرد ثروتمند بودم" است

  3. l.سایز کم می گوید

    پول اغلب منشا اختلاف نظر است، اما در تایلند با مهاجرانش معمول نیست.

    بسیاری از مهاجران به PVV رای می دهند، لطفا منبع را ذکر کنید.
    اگر فقط مهاجران رای می دادند!

    جمع گرایی تایلندی تا 50 سال دیگر وجود نخواهد داشت.
    به دلیل پیشرفت فنی، افراد کمتر به یکدیگر وابسته هستند.
    به عنوان مثال در کشاورزی: ​​اقتصاد مقیاس و مکانیزاسیون.

    • کریس می گوید

      منبع در مورد نتایج انتخابات در پست است.

    • مرد برابانت می گوید

      آقای دو بوئر به وضوح با آزادی بیان و انتخاب سیاسی هموطنان خود مشکل دارد.
      اگر در اینجا حتی نمی توانیم از تعصب صحبت کنیم. امروزه، افراد آموزش و پرورش اغلب به جهت گیری سیاسی GL یا SP معروف هستند و من این را در رساله او احساس می کنم. اشکالی ندارد، اما به انتخاب دیگران احترام بگذارید.
      ممکن است مهاجران در تایلند، در میان دیگران، به اندازه کافی از محله‌های خود در هلند لذت ببرند و توسط افرادی که متفاوت فکر می‌کنند تصرف می‌شوند. اینکه این افراد دقیقاً به این دلیل که در فاصله‌ای دورتر زندگی می‌کنند، دید بهتری نسبت به آنچه در حال حاضر در وطنشان می‌گذرد، با آن همه به اصطلاح «آدم‌های سردرگم» دارند. و نگرانی های خود را از طریق آرای خود در زمان انتخابات بیان کنند.

  4. ژاک می گوید

    من با شما موافقم که جنگ فرهنگ باید از درون باشد و ما غربی ها فقط می توانیم نصیحت کنیم. با این حال، داشتن عقیده ضرری ندارد و ایستادن پشت عقیده و صاف نگه داشتن پشت از فضیلت هایی است که همه باید از آن برخوردار باشند. مشکل همه نیست، باید بارها و بارها بگویم. ما اینجا مهمان هستیم و به دلیل چیزهای زیادی که بیگانه گرا نیستند متوجه این موضوع می شویم.
    مقایسه اغلب انجام می شود و همیشه امکان پذیر نیست. هنوز تفاوت های زیادی وجود دارد و همانطور که شما نشان می دهید، زمان زیادی طول می کشد تا آنها به مسیر یکدیگر برسند. من دیگر آن را تجربه نخواهم کرد، اما علاوه بر این موضوع، به من مربوط نیست. معلم مطمئناً یک شخصیت نمونه است و می تواند تأثیر بگذارد، اگرچه عوامل زیادی در رشد معنوی جمعیت تایلند نقش دارند و به ویژه سایر عوامل (محیطی) نقش مهم تری دارند. همیشه امید هست و در غیر این صورت باید به آنچه هست بسنده کنیم. از ما فراتر می رود و مجموعه ای از احساسات را به ما می دهد که به طور جدایی ناپذیری با ما مرتبط هستند. تعجب، ناباوری، ناتوانی، عصبانیت، شادی، شیفتگی، شما آن را نام ببرید. زندگی به طور خلاصه و هر کس کار خود را با عواقب مرتبط انجام می دهد.

    • کریس می گوید

      کی قراره دست از این مزخرفات "مهمان" تایلند برداریم؟؟
      کدام مهمان می آید و هرگز نمی رود؟ یه مهمون عجیب
      کدام مهمان در کشوری که میهمان است کاندو، خانه، ماشین و سایر کالاها را می خرد؟ یه مهمون عجیب
      چه مردی بدون یک خواستگاری طولانی با زنی از کشور میزبان ازدواج می کند؟ یه مهمون عجیب
      کدام مهمان تمام قبوض خود و گاهی هم قبوض خانواده و دوستان را پرداخت می کند؟ یه مهمون عجیب
      کدام مهمان حتی در کشور میزبان کار می کند و مالیات می پردازد؟ یه مهمون عجیب

      مهاجری که در تایلند زندگی می‌کند، بیشتر از یک زن تایلندی که با همسرش در هلند یا بلژیک زندگی می‌کند، مهمان نیست.

      • سر چارلز می گوید

        کاملا با شما موافقم! چند بار می شنوید که وقتی نظری بیان می شود می گویند "بله، اما ما اینجا مهمان هستیم، این کشور متعلق به تایلندی ها است"، چه چیزی است که "اجازه" ندارید در مورد اتفاقات تایلند نظر داشته باشید. ، چرا تایلندی های مقیم هلند را از داشتن نظر در مورد هلند منع نکنید؟ دهنتو ببند چون اینجا مهمونی، تا حالا نشنیدم هموطن بگه...
        این واقعیت که در هر دو کشور نمی توان به سادگی همه چیز را تغییر داد چیز دیگری است، همه چیز در زمان خود.

  5. قصابی کامپن می گوید

    متأسفانه «جمع‌گرایی» تایلندی‌ها چیزی بیش از یک جمع‌گرایی خانوادگی نیست. یا باید به فکر دانش آموزان یونیفرم پوش و نمایش پرچم بود. مطمئناً در بخش کشاورزی، برخی از جمع گرایی واقعی می تواند معجزه کند. مثلا تعاونی ها هر خانواده ای تراکتور گران قیمت ندارند اما باید با هم تراکتور بخرند. اجاره انواع ابزار و وسایل از طریق تعاونی. خرید مشترک بذر، سموم دفع آفات و غیره. حتی یک خودرو را می توان با هم خریداری کرد. حداقل ماه ها منتظر نمی ماند چون پولی برای بنزین نیست. جمع گرایی خانوادگی که توسط نویسنده شناسایی شده است چیزی است که در همه کشورهای در حال توسعه یافت می شود. خانواده سنگری در برابر دنیای بیرونی متخاصم و یک دولت غیرقابل اعتماد است. یک جمع گرایی کاملاً متفاوت از ما، که زمانی ما را تشویق می کرد که پولدرها را تخلیه کنیم و ساختار مشاوره پولدر ایجاد کنیم.

  6. janbeute می گوید

    من فکر می کنم که نبرد فرهنگی، به قول مردم، بیشتر شبیه یک تغییر فرهنگی است.
    وقتی نسل فعلی جوانان را می بینم، مدت هاست که مشغول غرب زدگی خود هستند.
    تایلند دیگر آن تایلند سابق نیست.
    فقط این که همیشه می خوانید که تایلندی ها همیشه در پیری از والدین خود مراقبت می کنند و مانند غرب در خانه های سالمندان پنهان نمی شوند.
    چیزی که من مرتباً از همسرم می شنوم این است که برخی از افراد مسن نیز در اینجا به حال خود رها شده اند.
    تلفن‌های همراه، موتور سیکلت، ماشین‌ها، لباس‌های مد روز، مدل‌های مو و عینک‌های آفتابی فانتزی، محکم و تمام آن چیزهای تجملی غربی، که اغلب شامل یک بار بدهی بسیار زیاد است.
    در اینجا نیز قانونمندی ها بیشتر از استثناها هستند.
    و روزی روزگاری در گذشته تایلند، شرایط متفاوت بود.

    جان بیوت.

    • تینو کویس می گوید

      جانبیوت،

      این در واقع یک افسانه است که همه تایلندی ها به خوبی از والدین خود مراقبت می کنند. من سالمندان بی‌شماری را می‌شناسم که مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرند، اغلب صرفاً به این دلیل که بچه‌ای وجود ندارد یا بچه‌ها از نظر مالی نیز در شرایط سختی قرار دارند.

      همچنین این یک افسانه است که افراد مسن در "غرب" را در خانه های سالمندان قرار می دهند. 85 درصد از تمام افراد بالای 80 سال در خانه زندگی می کنند، نیمی بدون کمک، نیمی دیگر با مقداری یا (به ندرت) کمک حرفه ای بسیار زیاد.

  7. قصابی shopvankampen می گوید

    همچنین ممکن است تعجب کنیم که آیا نویسنده تا حدودی بر اساس حس برتری غربی استدلال نمی کند. من هم شاید؟ پس ما؟ «نه آنچه باید فکر کنند، بلکه باید مستقل و آزادانه فکر کنند. من با اون خوبم. اما او؟ شاید آنها در مورد آن بسیار متفاوت فکر می کنند. حق آنهاست، درست است؟ ارزش های معمولی غربی که همه را در جهان به والهالا می برد. احتمالا، اما سنگاپور خوب کار می کند، چین نیز همینطور است. ژاپنی؟ آیا همه آنها را؟
    به لطف آن تفکر مستقل و آزاد به خوبی انجام می شود یا شاید بدون آن نیز کار کند؟

    • کریس می گوید

      تقریباً 90٪ از دانش آموزان من ظاهراً نمی خواهند مستقل فکر کنند، من در پست دسامبر می نویسم.
      من فکر می کنم کشورها خیلی خوب عمل می کنند زیرا افراد (کارآفرینان) که مستقل فکر می کنند و اجازه انجام این کار را دارند، بیشتر و بیشتر می شود. جک ما 40 سال پیش در چین غیرقابل تصور بود ... یا در زندان.

  8. مارکو می گوید

    کریس عزیز،

    در قسمت "پول" با این جمله که عادت به دیدن آن با خانواده یا روستائیان مشابه ندارند، میخ به سر می زنید.
    این برابری در یک رابطه بسیار مهم است، خواه به پول، سن یا سایر موارد درون رابطه مربوط باشد.
    بنابراین من فقط خفاش را به داخل مرغ می اندازم.
    شاید بیشتر مهاجران رابطه ای برابر اما خریدار نداشته باشند؟
    بقیه استدلال شما در واقع نتیجه معادل بودن یا نبودن آن است.

  9. پیتر وی. می گوید

    من در واقع فقط یک نکته منفی را در داستان می بینم، تاثیر منفی پول بر (محیط) تایلندی فقیر...
    به دنبال این استدلال، تایلندی فقیر نیز نباید اجازه شرکت در قرعه کشی را داشته باشد.
    که حسادت را بر می انگیزد و مشکلات زیادی را ایجاد می کند.

    حتی در هلند یا بلژیک، همه نظرات یکسانی ندارند و باید توافق متقابل حاصل شود.
    اینکه تفاوت‌های بین «ما» و «تایلندی» بیشتر است، بله، مطمئناً.
    من فکر نمی کنم که این یک نقطه ضعف است، اما طبیعی و فرصتی برای رشد است.

    • کریس می گوید

      من همچنین در مورد ایده های دیگر و مداخله می نویسم، یا آن را از دست داده اید؟

      • پیتر وی. می گوید

        چیز زیادی از من فرار نمی کند، این فقط طبیعت جانور است 😉
        به عنوان مثال، من همچنین می خوانم: «من اجازه دارم در امور دخالت کنم. شاید باید.»
        اگر باید انجام شود، به عبارت دیگر لازم است، پس این یک اشکال نیست، درست است؟
        همه چیز در مورد چگونگی است، بنابراین زورگو یا مغرور نباشید.

        • کریس می گوید

          همین امر در مورد اهدای پول و ارائه ایده نیز صدق می کند. من هم همین کار را می کنم. من فقط می خواهم تأکید کنم که نه تنها جنبه های خوبی در آن وجود دارد، بلکه شاید باید از جنبه های کمتر خوب آن بیشتر آگاه باشیم.

  10. نیک می گوید

    من 15 سال است که بیشتر سال را در تایلند زندگی می کنم و از آن لذت می برم، اما از فضای سیاسی که فعلاً یک دیکتاتوری باقی خواهد ماند، آزارم می دهد.
    علاوه بر این، این کشور به شرکت‌های چندملیتی و بزرگ فروخته شده است، که به وضوح از بیلبوردهای عظیم، بیلبوردها، ویدئوها در هر اندازه که ادعا می‌کنند و فضای عمومی را آلوده می‌کنند، مشهود است.
    به عنوان مثال، اگر از فرودگاه سووانابومی به سمت شهر با تاکسی رانندگی کنید، برای دیدن چیزی از آسمان بین آن همه بیلبوردهای بزرگ هیولایی مشکل خواهید داشت و این در همه شهرهای کشور وجود دارد.
    همچنین نشانه سرمایه داری خشن تایلند است که همراه با روسیه و هند یکی از کشورهای جهان با بیشترین اختلاف درآمد است و همچنین نسبت به سالمندان، معلولان و بیکاران ضداجتماعی است و بی رحمانه با آنها برخورد می کند. مهاجران و پناهندگان غیرقانونی
    و بسیاری از کارفرمایان تایلندی بسیار "کینیاو" هستند و حتی کمتر از حداقل دستمزد می پردازند.
    و این مرا با مردم دوستی، جذابیت و زیبایی زنان تایلندی، آب و هوای فوق‌العاده، غذاهای تایلندی و به‌عنوان شهرنشین عاشق چیانگ‌مای و بانکوک می‌کند و با وجود همه افزایش قیمت‌ها، زندگی بسیار ارزان‌تر از آن است. زمین های پست

    • راب وی. می گوید

      موافقم نیک نابرابری، محدودیت آزادی و دموکراسی، نفی عدالت؛ برای من اندوه می آورند

      با اینکه شهرستانی نیستم و احتمالاً آقایان هم جذابیت های خودشون رو دارن... اما به این موضوع توجهی ندارم.

  11. یعقوب می گوید

    همچنین این فرهنگ تایلندی است که بر خلاف سایر کشورهای آسیایی که رفاه و اقتصاد جهشی آشکار داشته است، توسط سیستم مجبور به انجام این جهش می شود.
    این با انواع چیزها شروع می شود، اما آموزش هسته اصلی آن است. ریشه کن کردن فقر از طریق آموزش عبارتی است که اغلب استفاده می شود، اما نه در اینجا... بیش از حد sabai sabai

    همه از نرخ های پایین مالیات در اینجا راضی هستند، اما مردم نمی دانند که این دقیقاً مبنایی برای عدم امکان ارتباط با ژاپن، کره، مالزی و سنگاپور در منطقه است. و فیلیپین (دوباره) می آید. اگر بودجه ای ایجاد نشود، جدا از اولویت های عجیب دولت های مختلف و جامعه فاسد، پولی برای این کارها وجود ندارد.

    نویسنده در تحلیل خود در مورد پول درست است. ما به عنوان "شریکای ثروتمندتر" باید ثروت خود را خنثی کنیم، اما بله، به عنوان یک انسان شما تمایل دارید آنچه دارید را نشان دهید، اما انجام این کار در میان افراد کمتر ثروتمند ایده خوبی نیست. انواع چیزها از جمله بیزاری و حسادت که بزرگترین آنها هستند را ایجاد می کند و سپس همه چیز اغلب اشتباه می شود.

    دوره 6 ساله ذکر شده برای یکپارچگی تعجب آور نیست، یک نقطه عطف است. بی دلیل نیست که مهاجران شاغل در هنگام استخدام قراردادهای 3 تا 5 ساله از کارفرمایان خارجی خود دریافت می کنند، این دوره ای است که در طی آن یا مستقر می شوید یا مکان دیگری را انتخاب می کنید ...

    در مجموع، تایلند یک کشور جهان سوم است و ما از یک کشور جهان اول آمده‌ایم، از نظر تاریخی و همچنین در مورد مسائل مهمتر. شما نمی توانید ما را با آنها مقایسه کنید یا برعکس و دقیقاً به همین دلیل است که من اینجا زندگی می کنم ، اینجا به طرز شگفت انگیزی با غرب متفاوت است ...

  12. پاتریک می گوید

    با تشکر فراوان برای به اشتراک گذاشتن تجربیات و یافته های خود.
    واقعا ارزش چندین بار خواندن مجدد را دارد!
    بازم ممنون
    چیزی که من را جلب می کند این است که شما به صراحت به اهمیت دانش زبان اشاره نمی کنید.
    این مطمئناً "کلید" درک و یکپارچگی متقابل است (اگرچه باید به ناامیدی بزرگ خود اضافه کنم که من به مقدار بسیار کمی از آن دست پیدا می کنم ... برای یک زبان شناس فقیری مانند من بسیار دشوار است!)

  13. هانس پرانک می گوید

    کریس عزیز،

    البته یک قطعه معقول از شما، اما من هنوز نمی توانم در مقابل برخی از نظرات مقاومت کنم. اول از همه، نظر شما که «بالاخره ما هم هزینه آن را می پردازیم» کمی استدلال عجیبی است. زیرا مردم هلند در تایلند اغلب مزایای دولتی دریافت نمی کنند، در حالی که نسبتاً بسیاری از مسلمانان در هلند از مزایای هلندی استفاده می کنند. این واقعیت که شما همیشه نمی توانید آنها را به خاطر این موضوع سرزنش کنید موضوع دیگری است (برای مثال در آخرین سفرم به هلند، سه جوان مراکشی را دیدم که یک مغازه ماهی فروشی را به شیوه ای شایسته و مشتری پسند اداره می کنند البته نمونه های دیگر). بنابراین این استدلال عجیبی از جانب فرنگ نبود.
    علاوه بر این، شما (دوباره) در مورد رای دهنده PVV تا حدودی تحقیر کننده هستید. چرا؟ و علاوه بر این، اکنون یک آلترناتیو در قالب انجمن برای دموکراسی وجود دارد و آن آلترناتیو قبلاً در نظرسنجی ها از PVV پیشی گرفته است. بسیاری از رای دهندگان سابق PVV ظاهراً لحن ویلدرز را دوست نداشتند، اما بسیاری از ایده های او را دوست داشتند. و اساس آن ایده‌ها چندان بد نبود: پذیرش خارجی‌هایی که خیلی سریع و خیلی وقت‌ها با شرایط کاری و فرهنگ ما سازگار نیستند، باعث مشکلاتی می‌شود. و علاوه بر این، هزینه زیادی دارد، در حالی که بدهی ملی هلند درست قبل از رکود بعدی و به لطف نرخ های بهره مصنوعی پایین، درست زیر 60 درصد است. هلند اصلاً آنقدر ثروتمند نیست. این امر به عنوان مثال از گزارش دویچه بانک مشهود است. آنها انتظار دارند که بدهی ملی آلمان تا سال 2050 به 150 درصد افزایش یابد (پیش بینی بدهی دولت به تولید ناخالص داخلی). این برای هلند تفاوت چندانی نخواهد داشت. و اگر همه چیز طبق انتظار پیش نرود، مثلاً پرداخت اضافی برای بدهی های ایتالیا چه می شود؟ و اکنون می‌خواهیم شیر گاز در گرونینگن را با سرعت بیشتری ببندیم، احتمالاً درست است. انتخاب ها باید انجام شود و با این چشم اندازها بهتر است اجازه ندهیم GroenLinks یا PvdA این انتخاب ها را انجام دهند.

    • تینو کویس می گوید

      هانس عزیز

      هلند در سال جاری 7.6 میلیارد یورو در بودجه دولتی مازاد دارد. بنابراین بدهی ملی خیلی بد نیست، اکنون در حال کاهش است.

      • janbeute می گوید

        جناب آقای. تینو .
        من یک اقتصاددان نیستم، اما یک بار مدت ها پیش یک دوره دوسالانه مدرسه عصرانه را گذراندم تا بتوانم یک تجارت گاراژ را اداره کنم.
        مازاد بر بودجه سالانه یا ماهانه به این معنی نیست که کل بدهی شرکت شما خوب است، بنابراین دولت هلند در اینجا ذکر شده است.

        جان بیوت.

        • گر کورات می گوید

          کل بدهی ها کاهش می یابد بنابراین بار کاهش می یابد. تعهدات آتی برای بازپرداخت و هزینه های بهره این بدهی ها نیز کاهش می یابد. و علاوه بر این، تورم دارید که باعث می‌شود بدهی‌های معوقه کم‌ارزش شود، بنابراین کاهش مؤثری نیز دارد. مورد دوم دلیل مورد علاقه کشورهای جنوب اروپا است که تورم بالا را ترجیح می دهند.

      • هانس پرانک می گوید

        تینا عزیز

        من می دانم که سال گذشته مازاد وجود داشت، اما به گفته دویچه بانک و همچنین به گفته من (اما من که هستم)، آینده چندان روشن به نظر نمی رسد. این دورنمای تاریک آینده در رابطه با امور مالی دولت نیز در جریان بحث های تشکیل مطرح شد، اما باز هم کوتاه مدت انتخاب شد. بانک های مرکزی جهان نیز وقتی به اقدامات آنها نگاه می کنید بسیار غمگین هستند. در غیر این صورت، چرا بانک مرکزی اروپا هنوز نرخ های بهره پایینی دارد و چرا بانک مرکزی اروپا همچنان در حال خرید بدهی های دولتی است؟ مطمئناً این نشانه ای نیست که همه چیز خوب پیش می رود. و این واقعیت که FED در حال حاضر در حال معکوس کردن سیاست است آزمایشی است که ممکن است ظرف یک سال مشکلات بزرگی ایجاد کند. خوشبختانه تایلند هنوز بدهی ملی پایینی دارد و هیچ بدهی دولتی خریداری نمی شود. این امر در بلندمدت به اقتصاد تایلند اطمینان می دهد. نکته منفی البته این است که یورو در برابر بات می تواند ضعیف شود. اما همچنان هدر دادن پول است.

        • گر کورات می گوید

          بدهی ملی تایلند 42 درصد درآمد ملی است، بدهی هلند 57 درصد است، بنابراین بدهی تایلند نیز در مقایسه با هلند بالا است. و امکانات ارائه شده توسط دولت در تایلند بسیار ابتدایی است، در حالی که در هلند بسیار زیاد است. بنابراین می توانید از آن استنباط کنید که تایلند اصلاً خوب نیست. علاوه بر این، کاهش بدهی ملی در هلند غیرمنتظره است، حتی نمی توان یک سال آینده را برنامه ریزی کرد یا نگاه کرد. بنابراین ادعای افزایش قابل توجه بدهی ملی در آینده به همان اندازه بعید است که ادعا کنیم که این بدهی به نصف خواهد رسید.

  14. آدم می گوید

    من فقط می خواهم به مثال برادری که به دلیل قلاب زدن خواهرش فلانگ کارش را رها کرده است پاسخ دهم. من واقعاً نمی فهمم که این چه ربطی به جمع گرایی دارد؟ من فکر می کنم این به ذهنیت خانواده مورد نظر مربوط می شود، یعنی استفاده از یک غربی تا حد امکان. و این ذهنیت طبق تجربه من از خانواده ای به خانواده دیگر متفاوت است.

    من اینجا ازدواج کردم، اینجا زندگی می کنم، مقداری پول دارم، اما با احتیاط خرج می کنم. هر جا که بتوانم دست یاری دراز می کنم. تا حالا از من ساتنگ نخواستن! (مگر اینکه قرض بگیریم). من تنها فلنگ روستا هستم و برخی از روستاییان طبیعتاً در ابتدا همه جور سوال و نظر داشتند که چرا خانه بزرگتر نمی سازد؟ چرا ماشین نو نمیخره؟ چقدر به "مامان" خانواده می دهد. هیچ کدام جذب آن نمی شوند و در درازمدت به هر حال شرایط را می پذیرند. اما هرگز در خود خانواده مشکلی نداشت.

    با این حال، در همین روستا، یک پرتاب سنگ، مورد استثمار یک فالانگ جوان بود که فکر می کرد اینجا "دوست دختر" دارد... من فکر می کنم لازم نیست در این مورد توضیح بیشتری بدهم. .

    آدم ها همه جا یکسان هستند، خوب هستند و خوب نیستند. حتی در دهکده ای در ایسان می توانید هر دو گونه را پیدا کنید. همه چیزهای دیگر تعمیم است.


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم