نزدیک…
من به تازگی یک ویدیو کلیپ بسیار قدیمی از تام ویتس را تماشا کردم. این آهنگ "در محله" نام داشت و من از این که چقدر تصاویر من را به یاد محله خودم می اندازد شگفت زده شدم.
در اینجا تام ویتس یک رژه موزیکال را رهبری می کند که همراه با آهنگ، در یک خیابان گرد و غبار رژه می رود. او با پوشیدن لباس سرجوخه، با کلاه ابریشمی بالادست و چوبی در دست دارد که در هر فرصتی برای تقویت راهپیمایی آن را در هوا بلند می کند و در لحظات غیرقابل پیش بینی کلاه خود را برمی دارد، آن را در هوا می گیرد و آن را دوباره می گذارد و آواز می خواند. صحنه فوق العاده ای است.
یک صحنه فوق العاده، به خصوص به دلیل شرکت، همراهان او. متشکل از یک لیلیپوت، مردی بسیار چاق، مردی با ریش بلند که نوعی مانتو سلطنتی پوشیده و تعدادی چهرههای خیرهکننده دیگر را تشکیل میدهد و کل ماجرا بهصورت بد خلق، دانهدار، سیاه و سفید فیلمبرداری شده است.
[youtube]http://youtu.be/fmTcSGukO4o[/youtube]
عکسهای کوتاهی از تماشاگرانی که در کنار خیابان یا پشت پنجرههای خانهشان ایستادهاند دیده میشود و همه چیز بسیار طبیعی به نظر میرسد. به نظر می رسد هیچ کس متوجه این راهپیمایی شگفت انگیز نمی شود. انگار هر روز از آنجا می گذرند.
نمی توانستم به محله خودم فکر نکنم، روستای خودم در کلان شهر بانکوک. نه این که گاهی موکب از این دست نوازندگان از کنار من رد می شود، بلکه به خاطر تیپ هایی که در ویدیو می بینید، شباهت خاصی به مردم محله من نشان می دهند.
مثلا ما اینجا یک خواهر و برادر داریم که تمام روز را بی هدف در محله قدم می زنند. هر دوی آنها حدوداً پنجاه ساله هستند، و خواهر همیشه توسط سگ پشمالویی که زمانی سفید بود و باسن قهوه ای داشت دنبال می شود، و برادر اصلاً توسط کسی تعقیب نمی شود، اما علاقه زیادی به سنگ هایی دارد که در راه با آنها روبرو می شود. ، لگد زدن به کنار خیابان.
بعد از آن خانم بیست و چند سالهای است که بعد از اینکه تویوتا کمری سفید برفی خود را با دقت در پارکینگ پارک کرد، پنج دور دور ماشینش میچرخد و در طول هر دور بررسی میکند که آیا هر یک از چهار در واقعاً قفل هستند یا خیر. پس از دور پنجم، پس از اینکه متقاعد شد که ماشینش به درستی قفل شده است، به آرامی به سمت درب ورودی آپارتمان می رود و در نیمه راه به صندلی ساحلی تویوتا کمری سفید برفی خود نگاه می کند.
بعد بچه ها می آیند. دویدن، بازی کردن و به اشتراک گذاشتن بستنی، با لباسهای چروکیده و لکهدار. بی احتیاطی روی دو پای استخوانی و دوچرخه های زنگ زده. همه نزدیک ... محله من ...