اوایل این هفته از یک واقعی بازدید کردم روسپی خانه in پاتایا. کسانی از شما که می‌دانید من در پاتایا زندگی می‌کنم، این موضوع را شگفت‌انگیز واقعی نمی‌دانند، زیرا افراد زیادی وجود دارند که کل پاتایا را یک فاحشه‌خانه بزرگ می‌بینند.

البته من این نظر را ندارم زیرا یک فرد فقط از یا برای رابطه جنسی زندگی نمی کند و پاتایا چیزهای بیشتری برای ارائه به افرادی که در آنجا زندگی می کنند یا از شهر بازدید می کنند، دارد تا فقط یک شب زنده داری هیجان انگیز.

روسپی خانه

وقتی به فاحشه خانه فکر می‌کنم، به بارهای آبجو و کلوپ‌های گوگو فکر نمی‌کنم، بلکه بیشتر به نوعی ویلا با مبلمان مجلل فکر می‌کنم، یک بار دنج که می‌توانید با یکی از خانم‌های متعدد حاضر در آن گپ بزنید. البته قصد این است که در مورد خدمات جنسی که قرار است ارائه شود توافقاتی صورت گیرد.

Kinnaree

یکی از این مکان‌ها «باشگاه آقایان Kinnaree» در خیابان فرعی نزدیک تپه Soi 4 ​​Pratumnak است. این یکی از مکان های به اصطلاح "مخفی" است که می توانید با احتیاط یک نیاز (شیطان) را برآورده کنید. یک ویلای زیبا و زیبا که دقیقاً همان چیزی است که من از یک فاحشه خانه بالا انتظار دارم. این یک "فرصت روز" است، به این معنی که فعالیت ها عمدتا در طول روز بین ساعت 3 تا 8 صبح انجام می شود. بنابراین یک مرد مجبور نیست عصر به یک بار پر سر و صدا پناه ببرد، بلکه بدون شک می رود (من یک قرار کاری در Jomtien دارم، عزیزم" یا "من می خواهم یک بازی بیلیارد با یک دوست، تارک بازی کنم") به این باشگاه

بازدید ویژه

پس آیا من هم آنجا بودم تا از خدماتی که این باشگاه برای آن راه اندازی شده است استفاده کنم؟ سه بار نه! دیدار من مربوط به تولد 50 سالگی یکی از دوستان انگلیسی بود. که باید به شیوه ای خاص جشن گرفته می شد. من با حدود 25 مرد دیگر دعوت شدیم تا جایی در پاتایا جمع شویم و به نوعی تور معمایی برویم. خود پسر تولد (هنوز) حاضر نشده بود، اما همه ما را به باشگاه Kinnaree منتقل کردند، جایی که منتظر نوشیدنی بودیم تا ببینیم بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد.

دستگیری

تولد بیلی هنوز خواب بود که زنگ در آپارتمانش به صدا درآمد. همسرش در را باز کرد و یک افسر پلیس را با 3 دستیار دید. بیلی برای دوش گرفتن و لباس پوشیدن از خواب بیدار شد و دستگیر شد، دستبند زده شد و با ماشین جوخه به ایستگاه پلیس مهاجرت منتقل شد. بیلی تا حدودی تجربه (!) با پلیس انگلیس دارد، اما چیزی از این موضوع نفهمیده است. او فکر کرد که این ممکن است یک شوخی باشد، اما ایده او در مورد پلیس تایلند او را بسیار رام نگه داشت و او مقاومت نکرد. در Jomtien او را در اتاقی گذاشتند و بیلی در مورد آنچه در جریان است توضیح خواست. چیزی در مورد پاسپورتش گفته شد و باید منتظر رئیس ما باشید که هنوز اینجا نیست. بیلی از پاسپورت خود خسته شد و شروع به درخواست کرد که فوراً با رئیس صحبت کند. یک تماس تلفنی آمد و افسری که او را دستگیر کرده بود به او گفت که قرار است در مکانی خارج از ایستگاه با رئیسش ملاقات کنند.

بنابراین، بیلی که هنوز گیج و مجذوب شده بود، به باشگاه کیناری فرستاده شد، جایی که بیلی (او بعداً گفت) فکر می‌کرد دیوانه‌وار است که باید از یک رئیس پلیس در یک فاحشه‌خانه دیدن کند. ما در یک اتاق دربسته در ویلا نشستیم، جایی که بیلی سپس برای آواز خواندن گروه کر ما "تولدت مبارک بیلی" همراه شد. سپس دستبندهای او را برداشتند و او توانست اولین آبجو خود را بنوشد و بعد از آن تعداد زیادی آبجو به دنبالش آمدند.

این یک غافلگیری خوب بود و مشخص خواهد شد که چنین اقدام پلیسی تنها از طریق تماس های خوب بین برگزار کننده و پلیس امکان پذیر است.

مهمانی

مهمانی برای چند ساعت دیگر ادامه پیدا کرد زیرا بیلی، در اصل «مفرح نبود» به آرامی اما مطمئناً از بین رفت و این تولد را برای سال‌های آینده به یاد خواهد آورد. تعداد زیادی از خانم‌های باشگاه در این عیاشی شرکت کردند و چند نفر از گروه ما (نه من، به هیچ وجه!) از فرصت استفاده کردند ("بالاخره من اینجا هستم!") برای مدتی با یک خانم خلوت کردند.

ده اسلات

Kinnaree یک باشگاه آقایان خوب با انتخاب خانم‌های موجود است که خیلی گران نیستند و به طور محتاطانه در یک Soi پنهان شده‌اند. مشغول بود (هر روز، آقا!) با افرادی که برای خانه کار می کردند یا یک بعد از ظهر را با یک دوست می گذرانند. من مجبور نیستم اگر لازم باشد، من ارزش پولم را در خانه پیدا می کنم و علاوه بر این، تحت تأثیر خانم های زیبا با نگاه سردی در چشمانشان قرار نمی گیرم.

7 پاسخ به “چرا از فاحشه خانه در پاتایا بازدید کردم”

  1. کور ون کامپن می گوید

    شما به یک دلیل به چنین جایی می روید. چرا میری اونجا؟ برای تولد یک دوست
    که 50 ساله شد همچنین در منطقه افرادی که ارتباط خوبی با پلیس دارند.
    آیا شما هم آن را دارید؟ چندین بار در داستان گفته شد که شما با یکی از آن خانم های زیبا در تصویر به انزوا نرفتید. من برای خودم تضمین نمی‌کردم، البته نه با یک آبجو.
    داستان شما را هم در خانه گفته بودم. فقط همسرم می دانست که ارتباط من با پلیس وجود ندارد
    واقعا صمیمی بودند
    Cor

    • گرینگو می گوید

      اوه، کور، آیا آن مکان‌ها نه تنها "مخفی" هستند، بلکه برای شما محدودیتی هم ندارند؟ خوب، برای من نیست، توجه داشته باشید!
      من به اندازه کافی پیر و عاقل هستم که بتوانم خودم را رفتار کنم و آنقدر در پاتایا زندگی کرده ام که ترفندهای تجارت را بدانم.

      من قصد ندارم در آن کلوب به یک فرد ثابت تبدیل شوم، اما مطمئناً یک مکان دنج و مکانی عالی برای چنین مهمانی است.

      ضمناً ارتباط من با پلیس به چند بار مراجعه در سال به اداره مهاجرت و پرداخت بلیط در اداره پلیس محدود می شود (اما این مدت ها پیش بود)

      عکس ارسال شده توسط سردبیران مربوط به این باشگاه نیست که من از آن بازدید کردم. خانم های آنجا زیباتر بودند!

      • فرانکی آر. می گوید

        با این حال چشمان آنها را سرد و سرد دیدی، گرینگو؟

        شما می توانید یک داستان در مورد آن بنویسید، فکر می کنم [یا من، هاها]!

        • گرینگو می گوید

          فرانکی، چشمان یک زن تایلندی برای من "نقطه شناخت" است تا اولین برداشت را از او داشته باشم. به نوشتن داستانی در مورد آن فکر خواهم کرد.

  2. یشم می گوید

    داستان قشنگ گرینگو

    شما با این جمله من را به خوبی خود متقاعد کردید: "خانم های زیبا با نگاهی یخی در چشمانشان". این فنجان چای من هم نیست، اما چند بار این امتیاز را داشتم که قوطی سرد نبود. و هیچ ایرادی نداشت، برعکس، یک خاطره خوب. این هم کار می کند!

  3. فرانکی آر. می گوید

    آه،

    اگر من در یک بار آبجو، گوگو یا فاحشه خانه هستم، دیگران چیزی برای گفتن ندارند. بسیار مزاحم برای دخالت در فعالیت های اوقات فراغت شخص دیگری.

    و نه، من هرگز از فاحشه خانه در پاتایا بازدید نکرده ام. خوب، "صابون" و میله های آبجو. Gogo فقط برای دیدن دوستان من از هلند که با دهان باز به صحنه خیره شده بودند (و فکر کردم آنها آن را تجربه کرده بودند) بازدید کرد.

    اما یک "رویداد خوب"، اگرچه آن دوست انگلیسی با تجربه عملی انگلیسی در کشور خود برای مدتی احساس خوبی نداشت. و متاسفم که می گویم، اما اینکه بریتانیایی در کشور خودش هم مشکل دارد، یک مقدار معمولی/بود، اینطور نیست؟

    خیلی خنده دار است که افسر می خواست با هم بازی کند. اگرچه او مقداری "پول چای" دریافت کرده است و امیدوارم دستیاران او نیز ...

    داستان خوب گرینگو!

  4. دیرکفان می گوید

    ظاهراً همه کسانی که پاسخ دادند احساس کردند مورد خطاب قرار گرفته اند….
    البته دلیلی برای ریاکاری وجود ندارد، داستان فقط در مورد جشن تولد یک دوست بود و نه در مورد ….

    ؟؟؟؟


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم