پیامی از هلند (1)

توسط سرمقاله
Geplaatst در ستون
برچسب ها:
7 می 2013

در 1 می تایلند را ترک کردم و در 1 می به هلند رسیدم. اولین بار بود، چون دفعات قبل همیشه یک روز دیرتر می آمدم.

بازگشت به هلند سرگرم کننده است، ترک تایلند سرگرم کننده نیست. اما از این واقعیت که شش هفته دیگر برمی گردم احساس آرامش می کنم. خوشبختانه، شوک دما خیلی بد نبود و لباس من، تی شرت، پیراهن، پیراهن کش، ژاکت گرم، محافظت کافی را ارائه داد.

کنترل گذرنامه هم در سووارنابومی و هم در اسکیپول به سرعت انجام شد، اما یک افسر گمرک لازم دید که چمدان‌های من را از نظر کالای قاچاق بررسی کند. و آن مرد بسیار دقیق این کار را انجام داد، در نتیجه چمدان من که با دقت بسته شده بودم، پس از کندن آن و یافتن چیزی، نشانه هایی از هرج و مرج را نشان داد. اتفاقاً مرد خیلی پرحرف نبود. فقط در پایان او کمی آب شد و پرسید که آیا من تایلندی صحبت می کنم؟

روز دوم، در حالی که با لباس زمستانی راه می رفتم، مردی را دیدم که سوار بر دوچرخه بود و تاپ به تن داشت. فکر کردم: آن مرد در بانکوک در دمای 35 درجه (به علاوه 10 درجه برای سرمای باد) چه می پوشد؟ خوشبختانه هیچ مردی با شلوارک با پاهای سفید شیری دیده نشد. پس خیلی هم بد نبود. یکی به من گفت هفته آینده هوا گرم است. او از 20 درجه صحبت می کرد. بیست درجه، نه، این چیزی است که ما در بانکوک به آن سرما می گوییم.

روز سوم مردی را دیدم که شلوارک پوشیده بود با پاهای سفید شیری. این کار آسانی نبود. و کمی جلوتر روبروی پیشخوان هما، جایی که ظاهراً سوسیس دودی عالی می‌فروشند، مرد دیگری را با همان لباس و کمتر از پنج دقیقه بعد یکی دیگر را در یک تراس دیدم. سپس شمارش را متوقف کردم و شگفت زده شدم. شعار باید این باشد: دیوانه عمل کنید، پس شما به اندازه کافی انجام می دهید.

از زمان خروج من، کمی تغییر در Vlaardingen، جایی که من هنوز خانه دارم. یک سینما با پنج سالن اضافه شده است که طبق گزارش های اولیه، شما یک اکران خصوصی می گیرید و اپراتور می پرسد که آیا نیاز به استراحت دارید یا خیر. جایی در Vlaardingen باید یک تایلندی با غذای مسافرتی آمده باشد. من آن را از فیس بوک می دانم، اما شک دارم که آیا وقتی چیزی در آنجا می گیرم طعم تایلند را می چشم. من این را از بازدیدهای قبلی از رستوران های تایلندی در هلند می دانم.

با بسیاری از آشنایان آشنا شد. خوشبختانه هیچ کس نمی پرسد که در تایلند چگونه بود، زیرا من معمولاً پاسخ آن را به جز: داغ نمی دانم. اما این افراد ستون روزانه من را در فیس بوک نیز دنبال می کنند، بنابراین من مجبور نیستم چیزی بیشتر بگویم. آنها از جمله به من گفتند که ناظران پاسخ آزمون کتبی رانندگی را فروخته اند. من را یاد یک پست مشابه در آزمون دستیار آموزشی تایلند انداخت.

زیباترین برخوردی که داشتم با یک جای کاغذی در یک غذاخوری بود. یک نقاشی از هشت فلفل روی آن بود. به زیبایی کشیده شده است، اینطور نیست. آنها مرا به یاد تایلند انداختند که خیلی خوب بود. اما اگر یک ماده از غذاهای هلندی وجود نداشته باشد، فلفل قرمز است. و حتی آشپزخانه تایلندی و چینی در هلند با این فلفل چندان سخاوتمندانه نیست. نقاشی از مجموعه نمک و فلفل به نظر من مناسب تر است.

13 پاسخ به “پیام از هلند (1)”

  1. کلاوس هاردر می گوید

    …… با من برعکس، برای اولین بار با تجربه یک افسر گمرک خوب در Schiphol، فقط می خواست چمدان من را اسکن کند…. چنین شد…. مکالمه در مورد تایلند کمی بیشتر طول کشید، این تصور وجود داشت که او می‌خواهد دفعه بعد بیاید…. روده بر شدن از خنده !

  2. راب وی. می گوید

    من ده ها بار پرواز کرده ام، هرگز مجبور نشدم چمدان هایم را در گمرک باز کنم (یک بار در نیوزیلند از من پرسیدند که کوزه در چمدان من، یک شیشه کره بادام زمینی از استرالیا، چیست، سپس آنها پرسیدند که آیا اینطور نیست؟ عسل یا محصول میوه، من آن را تأیید کردم و اظهار کردم که آن شیشه کره بادام زمینی را بدون فکر کردن در کیفم دارم، می‌توانم بدون نیاز به باز کردن کیسه از آن عبور کنم. حالا احتمالاً یک افسر گمرک مخالفت خواهد کرد، اما آیا آنها نمی توانند به شما کمک کنند تا دوباره چمدان خود را ببندید؟ اگر همه چیز را (به طور منظم) از کیف شما بیرون بیاورند، می توان آن را نیز مرتب برگرداند... آنها می خواهند شما را به عنوان یک نمونه تصادفی بدون دلیل بررسی کنند، درست است؟ اگر چمدان‌تان را به‌خوبی بسته‌اید و به‌عنوان یک آشفتگی کوچک به عقب برگردانده‌اید و/یا مجبور شوید دوباره همه‌چیز را مرتب کنید، به نظر من خیلی خوب نیست، زیرا کسی می‌خواهد بدون دلیل به چیزهای شما نگاه کند.

    در هلند خوش بگذرانید، آیا دامن یا عروسک به جز شیشه شیر دیده اید؟

    • دانیل می گوید

      من با شما موافقم. کسی که کیف یا چمدانی را باز می‌کند و آن را به هم می‌ریزد، باید آن را هم مرتب کند و ببیند که وسایل دوباره به‌طور مطمئن بسته شده‌اند، مخصوصاً در هنگام خروج. زمانی که به اسخیپول رسیدم، زمانی با من مانند بزرگترین تروریست بلژیکی رفتار شد. پس از آن به من گفتند که این به این دلیل است که در آن لحظه یک پرواز EL AL به زمین نشسته است.بنابراین گفته بودم که دیگر از طریق Schiphol پرواز نکنم، اما به زودی برمی گردم.

  3. L می گوید

    خوب، از تعطیلات خود و هوای کمتر گرم لذت ببرید. الان دارم تو کولر مینویسم چون خیلی گرمه! همچنین یک نکته در مورد پاهای سفید شیری. نقطه 1 شما باید قبل از اینکه برنزه شوند آنها را در معرض نور خورشید قرار دهید! و شما به عنوان یک هلندی بهتر از هرکسی می دانید که در هلند سرد کمی سریعتر می رود!!!!!! نقطه 2 اینجا در تایلند برای شیر پاهای سفید می کشند و سرمایه را خرج محصولات سفید کننده می کنند!!!

  4. باب بکارت می گوید

    هی دیک
    خوشبختانه من قبلاً علائم ترک داشتم :-)
    خونسرد باشید!، اما این مشکلی در کشور کوچک سرد ما نخواهد بود.
    شاقول

  5. پادشاه فرانسوی می گوید

    سلام دیک، من دیروز برای بیست و سومین بار از تایلند برگشتم و هرگز در تایلند یا هلند چک نشده ام. صورتم را با خودم خواهم داشت
    اوقات خوشی را در هلند [روتردام| داشته باشید

  6. آیا کسی از خوانندگان وبلاگ وجود دارد که بتواند به ما بگوید که چرا ناگهان این ساختمان های بزرگ دیوانه در چیانگ مای ساخته می شوند؟
    مهم نیست به کدام سمت نگاه می کنید، نمی توانید از یکی بزرگتر و دیوانه تر از دیگری اجتناب کنید.
    پیشاپیش از شما متشکرم. فکر می کنم اگر بخواهید در حدود پنج سال دیگر در چیانگ مای قدم بزنید، دیگر لذت زیادی نخواهید داشت.
    درود، رین استام

  7. بلندتر می گوید

    .... شما نباید به یک مامور گمرک نگاه کنید .... دوست دارم ادامه بدم یا…. ? سپس شما را انتخاب می کند. فقط مستقیم به جلو نگاه کن…. و راه برو!! (موفقیت حتمی)

  8. سر چارلز می گوید

    این پاهای سفید شیری رنگ چندان مهم نیست، که صرفاً ذاتی نژاد سفیدی است که بسیاری از هلندی ها به آن تعلق دارند.

    چیزی که من را بیشتر نگران می کند این است که وقتی دمای هوا در هلند به سختی از 15 درجه سانتیگراد فراتر رفته است، بسیاری بلافاصله فکر می کنند که باید با چنین شورت های وحشتناکی راه بروند و فقط در محیط اجتماعی خود در خانه، باغ یا بالکن می ماند، اما نه. سوپرمارکت‌ها، مغازه‌ها، تئاترها، کافه‌ها، رستوران‌ها و موارد مشابه به‌طور انبوه پر از چربی‌های بدون پوشش و فرآورده‌های گوشتی هستند.

    با افزایش دما بدتر می شود زیرا آن شورت به زودی با یک پیراهن بدون آستین تکمیل می شود، در غیر این صورت یک پیراهن با آستین کوتاه که دکمه های آن بسته نشده باشد یا حتی می تواند با بالاتنه برهنه بدتر باشد به طوری که چربی های موجود زیاد باشد. به وضوح قابل مشاهده است، اغلب در ترکیب با یک کلاه دیوانه و جوراب، البته کل نیز در طرح رنگ اشتباه است.

    اگرچه خانم‌های کم‌پوش، زیبا و لاغر (هلندی) - حتی با وجود اینکه هنوز رنگ پوستشان سفید شیری است - می‌توانند برای من جذاب باشند، درست مانند نمونه‌های تایلندی‌شان، صحنه‌های خیابانی هلند به همین شکل باقی می‌ماند و ما حتی در مورد بسیاری از آنها صحبت نمی‌کنیم. فرنگ که لازم می دانند بخواهند صحنه خیابان تایلند را مخدوش کنند...

  9. شارون هوزینگا می گوید

    وقتی دختری جوان بودم و ظاهری بسیار جذاب داشتم (پدر هلندی و مادر مکزیکی) هرگز نمی توانستم بدون مانع از آداب و رسوم مردانه در هیچ کجای دنیا عبور کنم. وقتی متوجه شدم که آنها عمدتاً می‌خواهند به چه چیزی نگاه کنند و چنگ بزنند، شلوار اضافی را در چمدانم گذاشتم، مخصوصاً خیلی کوچک، شفاف و در رنگ‌های پاستلی دوست‌داشتنی. آنها را روی آن گذاشتم و انگشتان مشتاق آنها تقریباً چیزهای ظریف من را تکه تکه کردند. به بقیه نه نگاه شد و نه فهمید.
    حالا به ندرت متوقف می شوم. و اگر اینطور باشد و چمدان من باز شود، ابتدا یک کتاب مقدس پیدا می کنند. سپس صندوق عقب دوباره به سرعت بسته می شود.

  10. خون چیانگ مای می گوید

    دیک به هلند بازگشته است، من همچنین به طور منظم به هلند-تایلند vv سفر می کنم و به طور خودکار با گمرک / مهاجرت با مهاجرت به تایلند برخورد می کنم من هرگز چیز منفی را تجربه نکرده ام. در هلند 1 برابر، اما با یک فیزل به پایان رسید.
    از من جدا شده بود "تو اهل کجایی؟" "از بانکوک" چه چیزی برای اعلام داشته باشم، نه، نداشتم، اما هنوز باید برای چک می آمدم، اما چمدانم را در بانکوک مهر و موم کرده بودم (من همیشه این کار را انجام می دهم) و این چیزهای سختی است که نیاز دارد بدون قیچی یا چاقو هیچ چیز شروع نمی شود. از خانم پرسیدم برای من قیچی یا چاقو دارید؟ خوب او یکی نداشت، بنابراین برایش آرزو کردم که بتواند لایه‌های پلاستیکی و نوار چسبی که دور چمدانم پیچیده شده بود را بردارد، زیرا من آنقدر قوی نیستم که گفتم. دیدم او یک لحظه تردید کرد و به من گفت: "خب دفعه بعد، گفتم مطمئن شوید که یک چاقو یا قیچی دارید.

  11. کریس می گوید

    صحنه در گمرک در Schiphol (رویداد واقعی)

    "صبح بخیر، اهل کجایی؟"
    صبح بخیر، من از بانکوک، تایلند هستم.
    "چه مدتی آنجا بودی؟"
    "2 سال". " دو سال؟".
    بله، دو سال از حضور من در هلند می‌گذرد.
    اگر بپرسم این مدت در بانکوک چه کار می کنید؟ ”
    من 6 سال است که در بانکوک کار می کنم و گهگاه برای ملاقات با خانواده به هلند می آیم.
    باشه میفهمم پس حتماً اینجا در هلند برای خانواده خود هدیه خریده اید.» «بله».
    "دوست داری با ما بیایی تا بتوانیم چمدانت را چک کنیم".

    "در این صورت چه خبر، قربان؟" کت و شلوار من، چون پس فردا در یک کنفرانس سخنرانی می کنم. "میشه برای من پرونده باز کنی؟" "البته با کمال میل." "آقا این کت و شلوار را از کجا در بانکوک خریدی؟" «بله، در بانکوک؛ آن را یک خیاط در سیلوم ساخته بود. «می‌توانم بپرسم هزینه آن کت و شلوار چقدر است؟» بله، 7.500 بات، با دو شلوار، دو پیراهن و دو کراوات. "آیا هنوز برای آن رسید دارید؟" «نه، من دیگر آن را ندارم. کت و شلوار هم 3 ساله است».

    کریس

  12. پیم می گوید

    یورو به تازگی تمام شده بود.
    مردم تایلند به زودی متوجه شدند که یک سکه 10 ترابایتی می تواند پول زیادی را در ماشین های فروش مختلف تولید کند.
    بنابراین من نیز برای تامین هزینه های سفر با هزینه صاحب راهزن یک دست شروع به جمع آوری آنها کردم.
    من قبلاً هرگز دستگیر نشده بودم اما این بار ضربه خورد.
    مجبور شدم در مورد 4 کلاه ایمنی برای دوستان کارتیم توضیح بدهم و اینکه آنها با تعداد زیادی سکه پر شده بودند باعث خنده مرد شد.
    گفت می دانی که می توانی از آن در پارکومتر استفاده کنی و از ماشین خودکار سیگار بگیری و پول خرد را هم داشته باشی.
    برای خداحافظی با خنده دست دادیم .


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم