کارخانه شراب سازی فرانسوی در تپه های تایلندی
Château des Brumes 2003، mis en bouteille au château. بوردو؟ بورگوندی؟ آلزاس؟ هیچ کدام از آن ها. این یک کارخانه شراب سازی واقعی در منطقه وانگ نام کیو در ناخون راچاسیما، در 200 کیلومتری شمال شرقی بانکوک است.
ازدواج در آیسان
تیا، دوست خوبم، از من دعوت کرده تا در عروسی یکی از برادرزاده هایش شرکت کنم. سفر ما به PaJao در شمال شرقی تایلند عالی است. اتوبوس شبانه با خانواده اش قبل از هفت صبح به دهکده ای به نام بانلای، شصت کیلومتری پاجائو و نود کیلومتری چیانگرای می رسد.
برو تو آیسان زندگی کن
پس از تصمیم به نقل مکان به بوئزووش تایلندی، دی اینکیزیتور متوجه می شود که باید کاری انجام شود. کار زیاد. تمام شده با زندگی فاسد آنجا در پاتایا.
زنان موفق آیسان
داستانی متفاوت از داستانی که معمولاً در مورد زنان آیسان می خوانید. این یک راه دیگر برای انجام آن است!
توک تلفن در آیسان
برای چندمین بار از آسمان بارانی می بارد. صبح ظهر عصر. دوشها متناوب هستند، دورههای خشک بسیار نادر است که نمیتوان کاری انجام داد، هیچ چیز وقت ندارد کمی خشک شود. در حال تبدیل شدن به یک فصل بارانی شدید است. و با وجود خیسی گرم است، نه واقعاً از نظر دمایی که معمولاً حدود سی درجه می ماند، این رطوبت است که باعث می شود مانند سمور عرق کنید.
چرا آیسان اینقدر وحشتناک است؟
اولین باری که در تایلند بودم از بانکوک-هوا هین-سورات تانی-کوه سامویی و برگشتم سفر کردم. سپس با دوست دخترم آشنا شدم. او (در کمال تعجب) از آیسان است. بار دومی که در تایلند بودم، باید آن را باور می کردم: دیدار والدینش در روستایی در ایسان.
خورشید برای اولین بار پس از چند روز بازگشته است. در ابتدا کمی آبکی است، اما ابرها در نهایت نبرد را از دست می دهند، حدود ساعت ده دوباره هوا گرمسیری است. و بلافاصله بسیار گرم تر. شش، بیست و هفت درجه دلپذیر چند روز گذشته لذت بخش بود، الان ساعت یازده ساعت سی و دو است. و وقتی می خواهید علف ها را بچینید، داغ است.
یک هفته فصل بارانی در آیسان (شنبه)
خورشید برای اولین بار پس از چند روز بازگشته است. در ابتدا کمی آبکی است، اما ابرها در نهایت نبرد را از دست می دهند، حدود ساعت ده دوباره هوا گرمسیری است. و بلافاصله بسیار گرم تر. شش، بیست و هفت درجه دلپذیر چند روز گذشته لذت بخش بود، الان ساعت یازده ساعت سی و دو است. و وقتی می خواهید علف ها را بچینید، داغ است.
یک هفته فصل بارانی در آیسان (جمعه)
با وجود Duvels، هر دو در یک زمان سرحال و شاد از خواب بیدار می شویم. خوشحالم دیروز خیلی جالب بود فقط برق نیست. سلام از ساعت هفت دیشب؟ ظاهرا نه، اولین مشتری در مغازه به ما می گوید که حدود ساعت ده شب گذشته برق برگشته است. اما هیچ کس نمی داند چه زمانی دوباره سقوط کرد. مردم اینجا واقعاً کمبود برق ندارند.
یک هفته فصل بارانی در آیسان (پنجشنبه)
De Inquisitor فکر می کند یک صبح معمولی در شرف شروع است. اما این به حساب نمی آید عزیز. خواهرش از بانکوک که بعد از کار نیز مشاور لوازم آرایشی است، بنر بزرگی از خود گذاشته است. زیرا آن لوازم آرایشی در مغازه ما نیز عرضه می شود. Inquisitor در این مورد بسیار بدبین است: هیچ کس قرار نیست آن را اینجا بخرد، بسیار گران است. یک تکه صابون صد و پنجاه بات در کنار آن صابون پانزده بات، به نظر شما چه می گیرند؟ همینطور با خمیر دندان، صد بات برای پنجاه گرم. کرم صورت، مهم نیست که چقدر "سفیدتر از سفید" قول می دهند، صد گرم برای سیصد بات - آنها هرگز نمی خرند. اما بله، خانواده، همه چیز را برای خودتان انجام دهید.
یک هفته فصل بارانی در آیسان (چهارشنبه)
تفتیش عقاید نمی تواند خود را مهار کند: او می خواهد بداند در آن هوای بارانی اوضاع در دهکده چگونه پیش می رود. زیرا کار در مزارع به بن بست رسیده است که کاملاً منطقی است زیرا بارش ها به طور منظم و شدید می بارد. فقط تراکتورهای سنگین تر هنوز می توانند روی زمین های سیل زده و در گل چسبنده مانور دهند، اما تعداد بسیار کمی از این اندازه در منطقه وجود دارد. این افراد الان چه کار می کنند، کجا هستند؟ و با وجود باران به پیاده روی می رود. او فکر می کرد به خاطر چتر و تی شرت کمی ضخیم تر، امکانات خوبی برایش فراهم شده است. اما مرتکب این اشتباه شد که با فلیپ فلاپ رفت.
یک هفته فصل بارانی در آیسان (سه شنبه)
بازرس دوباره زود از خواب بیدار می شود. کمتر از شش ساعت، اما کاملا استراحت کرده است. اولین فکرش به برکه می رود. از تراس بالایی خود میتواند ببیند که همه چیز مرتب است، ماهیها به شدت نفس نفس نمیزنند، آب پس از یک شب فیلتر کردن، کیفیت بسیار بهتری دارد. آیا Inquisitor می تواند خوب و تنبل از خواب بیدار شود؟ او میداند که دوستش امروز بعدازظهر برای بازدید میآید، بنابراین امروز هیچ پروژه بزرگی وجود ندارد.
یک هفته فصل بارانی در آیسان (دوشنبه)
فصل بارانی در اوج است. بازگشت سالانه چند روز بارانی که در آن به سختی خورشید وجود دارد. همین الان، The Inquisitor وارد مرحله "زود بیدار شدن" شده است. و حوالی ساعت شش تخت باکس را ترک می کند.
در همین حال در آیسان (3)
آسمان خاکستری، هوای بارانی، باران مرتب از آسمان در سطل می بارد. و این برای دومین روز متوالی در کوچه و مزرعه هیچکس دیده نمی شود، انگار تنها شما بیدار هستید. Inquisitor کمی در مورد آن غمگین می شود، اگرچه هیچ دلیل واقعی برای آن وجود ندارد. در آن لحظات، افکار منفی در سرش می چرخد، مقصر آن هوای بارانی است.
در همین حال در آیسان (2)
زندگی در حال حاضر در اینجا آرام است، شما با یک خورشید درخشان با دمای فوق العاده از خواب بیدار می شوید. چمن ها، برگ های درختان و دیگر فضای سبز همیشه از دوش های شبانه لذت می برند. زیبا و تازه به نظر می رسد، علف و سبزیجات به دلیل قطرات هنوز خشک نشده می درخشند.
در ضمن در آیسان
Inquisitor همچنان به رویدادهای دنیوی، لذت قهوه صبحگاهی با اینترنت علاقه نشان می دهد. انتخابات تکان دهنده، سیاستمداران حریص، دستاوردهای بزرگ ورزشی. او همچنین اغلب نظرات خواننده را در مورد انواع مقالات می خواند و از رفتار خرده بورژوایی بسیاری شگفت زده می شود. گویی سالهای رهاییبخش نبوده است که به مردم نگاهی دنیویتر و بردبارتر بیاموزد. اخبار تایلندی نیز خوانده می شود، اما قضاوت در مورد آن دشوار است، معمولاً نسبتاً جسورانه. با آخرین فنجان قهوه، تایلند بلاگ هم نوبت پیدا می کند.
مداحی زنان آیسان
خوانندگان وفادار تایلند بلاگ از قبل می دانند که De Inquisitor عشق زیادی به Isaan دارد. برای بسیاری حتی "عینک صورتی"، یک رویاپرداز، یک رمانتیک است. خوب، این تا حدودی به این دلیل است که او یاد گرفته است که به این منطقه عجیب و غریب با عینک غربی نگاه نکند. او سعی میکند همدلی کند، بدون اینکه با فرهنگ خودش مقایسه کند، آشکارا به شیوه زندگی مردم نگاه کند. شیوه زندگی آنها به طبیعت بستگی دارد، به آنچه می تواند به آنها بدهد و چه چیزی می تواند از آنها بگیرد.