در سال 2009، یک نسخه خطی انگلیسی زبان برای یک فیلم امانوئل که هرگز فیلمبرداری نشده بود، ناگهان در یک کتابفروشی معروف آنتورپ عتیقهفروشی ظاهر شد. میدانید، سریال پورنو ملایم و هیجانانگیزی که در دهه XNUMX تولید شد، بازیگر هلندی سیلویا کریستل - به طور خلاصه - به شهرت جهانی رسید.
نویسنده این فیلمنامه کسی نبود جز هوگو کلاوس، پاپ خودخوانده نویسندگان دیچه. تعجب آور نبود که هوگو کلاوس در نوشتن فیلمنامه ای برای امانوئل نقش داشته است. همانطور که آثار عظیم او به وضوح نشان می دهد، نویسنده از ژانر اروتیک بیزاری نمی جوید. علاوه بر این، کلاوس و کریستل در اوایل دهه 24 با هم رابطه داشتند که نه تنها یک آپارتمان در پاریس بلکه پسری به نام آرتور برای آنها باقی گذاشت. او در بهار سال 1973 با بازیگر و مدلی که XNUMX سال از او کوچکتر بود در سر صحنه فیلم آشنا شده بود. نه برای گربه. فیلمی از Fons Rademakers که کلاوس فیلمنامه آن را نوشته بود.
در اواخر پاییز 1973، کریستل و کلاوس برای فیلمبرداری اولین فیلم امانوئل به بانکوک نقل مکان کردند. این فیلم در چند هفته زیر نظر متخصص کارگردان Just Jaeckin، با نام مستعار هنرمند/نویسنده فرانسوی با پدر هلندی و مادر انگلیسی فیلمبرداری شد. فیلمی که در آن کریستل نقش همسر یکی از کارمندان سفارت فرانسه در بانکوک را بازی میکرد که مرزهای جنسی او را بررسی میکرد، که بهعنوان اروتیک خانه هنری بستهبندی شده بود، تا حدودی به دلیل ممنوعیت اولیه نمایش فیلم در فرانسه، به موفقیتی عظیم در سراسر جهان دست یافت.
بعداً وارد می شد هت پارول اعلام می کنند که در این فیلم وسیله ای برای شناخت تایلند و بانکوک دیده اند. "هوگو گفت: "فقط این کار را بکن، چنین فیلمی هرگز وارد سینما نمی شود، مادرت قطعا نمی تواند آن را ببیند." مطمئناً این تنها باری نبود که نویسنده اشتباه میکرد: محیط گرم مهاجران در بانکوک میلیونها سینماگر و دیگر علاقهمندان به فیلم را مجذوب خود کرد. حدود 350 میلیون نفر این فیلم را دیدند. به یک معنا، پوستر فیلم معروف با کریستل برهنه بر تخت طاووس حصیری به یکی از نمادهای آزادی جنسی در دهه 59 تبدیل شد. کریستل در چهار فیلم دیگر امانوئل ظاهر میشود، اما آخرین فیلمشناسی او XNUMX فیلم بلند بود.
سیلویا کریستل نیز دست به قلم شد. او زندگی نامه خود را نوشتبرهنهکه در سال 2007 توسط De Bezige Bij منتشر شد، انتشارات هلندی که کلاوس نیز برای چندین دهه از آنها بود. او همچنین کتابهایی از کلاوس، رولاند توپور و ویلم فردریک هرمنس را تصویرگری کرده است.
کلاوس هیچ گلدان ادبی را در بانکوک نشکست. او همانطور که یک بار در یک لحظه بدون محافظت به من اعتماد کرد، مشغول بود...نوشیدن و لعنتی، به این ترتیب یا نه...تا آنجا که من می دانم، حتی یک صفحه از تمام آثار او به اقامت او در Krung Thep تایلند اختصاص ندارد.
مقاله خوبی بود، بازم ممنون
یادم هست آن زمان فیلم را دیدم، با گوش های قرمز!
قابل توجه است که کلاوس هرگز کلمه ای در مورد تایلند ننوشت، که در واقع مایه شرمساری است.
جمله ای از هوگو کلاوس را به خاطر می آورم: به دنیا می آیی، دور و برت می زنی و بعد می میری. این به نظر من خلاصه ای جذاب از وجود است.
برام عزیز، کلاوس چنین خط فکری بدیع و ابداعی ندارد.
هرچیزی جز.
هر زیست شناس در هر گوشه خیابان در جهان این را به شما نیز خواهد گفت.
و در درس زیست شناسی شما، آموزش متوسطه، معلم زیست شناسی مطمئناً به شما گفته است که هر موجود زنده فقط برای تولید مثل وجود دارد و نه بیشتر.
اما در آن سن به عنوان یک نوجوان شما نسبت به آن پیام ناشنوا هستید و هنوز به شدت در جستجوی «ایده عشق» هستید که الهام گرفته از فرضیات اجتماعی جعلی و مبهم غربی است.
بین رویا و توهم تفاوت وجود دارد.
به دومی می گویند: دیوانه عشق.
از خواندن لذت بردم، ریه جان.
من دو چیز قابل توجه از آن برای من است.
یک: شما ظاهراً هوگو کلاوس را میشناختید و/یا ملاقات میکردید. اما آنقدرها هم خوب پیش نرفت...
دو: من متوجه تحقیر خاصی نسبت به «ضد پاپ ادبیات مسیحی بلژیک در آن دوره زمانی» در مورد انتخاب کلمات شما شدهام...
مطمئناً چیزهای سرگرم کننده بیشتری از کلاوس برای ما در نظر گرفته اید، اینطور نیست؟
ریه جان عزیز
برای جلب توجه به هوگو کلاوس فوق العاده است.
تقریبا غیر قابل باور است که آن مرد در زندگی خود چه نوشته است، رمان، شعر، فیلمنامه...
من بارها آن را خوانده ام. به هر حال، او نه تنها با نام هوگو کلاوس بلکه با نام های مستعار مختلف می نوشت.