شاهزاده چاکرابانگسه بووانات

شما اخیرا داستان ماجراهای شاهزاده سیامی چاکرابانگسه را خواندید که به عنوان افسر در ارتش روسیه در سن پترزبورگ تحت مراقبت تزار نیکلاس دوم آموزش دیده بود.

اینم لینک: www.thailandblog.nl/Background/hoe-siamese-prins-adviseur-russische-leger-werd

داستان پس از آن به پایان می رسد که شاهزاده سیامی مخفیانه با یک خانم روسی به نام اکاترینا 'کاتیا' دسنیتسکایا ازدواج می کند. این داستان دنباله دار عمدتاً در مورد او است.

سال های اول

Ekaterina 'Katya' Desnitskaya در کیف، که در آن زمان هنوز بخشی از امپراتوری روسیه بود، در خانواده ای که زمانی ثروتمند بود، اما روزهای سختی را پشت سر گذاشته بود، بزرگ شد. پدرش در سن 3 سالگی درگذشت و هنگامی که مادرش نیز درگذشت، نزد برادرش در سن پترزبورگ نقل مکان کرد. او در آنجا به عنوان پرستار آموزش دید، زیرا می خواست به عنوان یک میهن پرست پرشور در جبهه در طول جنگ روسیه و ژاپن 1904-1904 کار کند.

او در سن پترزبورگ با شاهزاده سیامی چاکرابانگسه ملاقات کرده بود که تمام تلاش خود را کرد تا او را متقاعد کند که در پایتخت روسیه بماند، زیرا اعتراف کرد که عاشق او است. با این حال، کاتیا 17 ساله مصمم به خدمت به کشورش بود. زمانی که او در شرق دور روسیه اقامت داشت، این دو عاشق از طریق نامه در تماس بودند. شاهزاده از جمله نوشت: "اوه، اگر شما با من بودید، همه چیز عالی بود و هیچ چیز نمی توانست خوشحالی من را از بین ببرد." کاتیا متقاعد شده بود که احساسات شاهزاده چاکرابانگسه صادقانه است و هنگامی که به سن پترزبورگ بازگشت و شاهزاده از او خواست با او ازدواج کند، با او موافقت کرد.

ازدواج

شاهزاده چاکرابانگسه در ملاقات با تزار نیکلاس دوم به او گفت که می خواهد به سیام بازگردد. هیچ بحثی در مورد ازدواج آینده او با یک شهروند روسی وجود نداشت، زیرا این خبر به سرعت در سیام حتی در آن روزها بدون تلفن یا اینترنت شناخته می شد. شاهزاده چاکرابانگسه می خواست آن را مخفی نگه دارد تا بتواند به والدینش در سیام بگوید که اکنون ازدواج کرده است.

شاهزاده چاکرابانگسه و کاتیا در یک مراسم مخفیانه در یک کلیسای ارتدکس یونانی در قسطنطنیه (استانبول فعلی) ازدواج کردند. این نیز باید مخفی بماند، زیرا شاهزاده سیامی می ترسید که دوست خوبش و امپراتور عثمانی، سلطان عبدالحمید دوم، از عروسی مطلع شود و سپس این خبر به سرعت برای خانواده سلطنتی سیامی شناخته شود.

سفر به سیام

این سفر ماه ها به طول انجامید، زیرا این زوج قبل از سفر به آسیا از طریق پورت سعید، مدت طولانی تری در قسطنطنیه و سپس در مصر برای یک ماه عسل در رود نیل ماندند. نامه ها و خاطرات کاتیا نشان می دهد که کاتیا در آن سفر نه تنها نگران زندگی، غذا و فرهنگ سیام بود، بلکه بیشتر نگران نحوه دریافت خبر ازدواج آنها در سیام بود. به همین دلیل شاهزاده چاکرابانگسه همسرش کاتیا را در سنگاپور ترک کرد و به تنهایی به بانکوک رفت. او تقریباً سه هفته ازدواج خود را مخفی نگه داشت، اما وقتی شایعات به والدینش رسید، مقدمات آمدن کاتیا را به سیام فراهم کرد. .

دوره اولیه در سیام

پدر چاکرابونگسه، پادشاه چولالانگکورن (راما پنجم) در آن زمان اصلاحات نسبتاً زیادی در سیام ارائه کرد، زیرا معتقد بود که کشور نیاز به مدرنیزه شدن دارد، البته به شیوه ای آهسته و پیوسته. اگرچه او اکنون با ازدواج های فامیلی که در آن زمان در میان اشراف سیامی رایج بود، مخالف بود، پادشاه راما پنجم تمایلی به پذیرش یک عروس خارجی نداشت. شاهزاده چاکرابونگسه در ردیف دوم تاج و تخت قرار گرفت، زیرا ایده پادشاه سیامی با همسری اروپایی برای راما پنجم بیش از حد پیش رفت. او همچنین از ملاقات با کاتیا خودداری کرد و در نتیجه هیچ خانواده مهمی در بانکوک این زوج را دعوت نکرد.

نامه هایی به برادرش

در اولین نامه هایی که کاتیا به برادرش نوشت، او در مورد انتقال خود به سیام، زندگی نسبتاً منزوی خود و افکارش در مورد همسرش Lek، لقب سیامی شاهزاده چاکرابانگسه صحبت کرد. «زندگی اینجا بهتر از چیزی است که انتظار داشتم. البته می‌دانم که ازدواج ما به سادگی پذیرفته نمی‌شود، اما حالا که از فرهنگ سیامی بهتر مطلع شده‌ام، صادقانه بگویم که اقدام لک برای ازدواج با من را رسوا می‌دانم. به یاد داشته باشید که لک یک سیامی است و به عنوان یک بودایی و پسر پادشاه، باید به خوبی از عقاید و تعصبات سرزمین خود آگاه بوده باشد.

دوشس بیسنولوک

به کاتیا لقب دوشس بیسنوکوک داده شد، زیرا چاکرابانگسه پادشاه آن شهر بود که اکنون به نام فیتسانولوک شناخته می شود. کاتیا و چاکرابانگسه در کاخ پاروسکاوان در بانکوک زندگی می کردند. کاتیا می‌دانست که نسبت به او محدودیت‌هایی وجود دارد و تنها کاری که می‌توانست انجام دهد این بود که مانند یک عروس کامل رفتار کند. او از هر فرصتی استفاده کرد تا قلب خانواده سلطنتی را آب کند. کاتیا سبک زندگی اروپایی خود را تغییر داد، سیامی و انگلیسی را آموخت، به سبک سیامی لباس پوشید و مراقبت از کاخ و باغ ها را بر عهده گرفت.

کاتیا در مورد رابطه با کارکنان کاملاً گیج شده بود. او به برادرش نوشت: «خادمان کار برای خانواده سلطنتی را افتخار می‌دانند و این کار را بدون دریافت هیچ پاداشی انجام می‌دهند.» او فکر می‌کرد که این امر ویژه‌ای است، به‌ویژه وقتی متوجه می‌شوید که همه خادمان از تبار اصیل بودند. کاتیا همچنین عجیب بود که همه خدمتکاران به احترام او حرکت می کردند.

اگرچه کاتیا یک مسیحی ارتدوکس متعهد بود، اما به بودیسم علاقه داشت. او در نامه دیگری به برادرش نوشت: «هرچه بیشتر آداب بودایی را یاد می‌گیرم، مذهب را بیشتر دوست دارم.

کاتیا نسبت به سایر اروپایی های ساکن در سیام بدبین بود و از نگرش نژادپرستانه آنها نسبت به سیامی ها ابراز تأسف کرد. کاتیا می‌نویسد: «مزارکننده است، زیرا با وجود اینکه آنها در سیام استخدام شده‌اند و برای آن دستمزد خوبی می‌گیرند، اروپایی‌ها سیامی‌ها را پست‌تر می‌دانند و آنها را مسخره می‌کنند.

کاتیا مادر می شود

"محاصره" کاتیا در خانواده سلطنتی ناگهان برداشته شد که کاتیا پسری به دنیا آورد و پادشاه راما پنجم گفت: "من بلافاصله نوه ام را دوست داشتم، بالاخره او گوشت و خون من است و علاوه بر این، او به نظر نمی رسد. خوب است.» به عنوان یک اروپایی.

چا چول «چاکرابونگسه بووانات، جونیور، پسر کاتیا و لک دوباره شادی را به کاخ آورد. ملکه ساووبها، مادر چاکرابانگسه، که در ابتدا از قبول ازدواج کاتیا و لک امتناع کرد، اکنون از اولین نوه خود خوشحال شده بود. او بدون در نظر گرفتن خواسته های والدین کودک به شدت از نوزاد مراقبت کرد. هر روز باید پسر را می دید و سپس او را به اتاق خواب خودش می برد.

سال های طلایی

با تولد شاهزاده چولا، یک سری سال های طلایی برای کاتیا آغاز شد. کاتیا در بسیاری از نامه های خود سیام را بهشت ​​توصیف می کند. او ناگهان به یک چهره برجسته در جامعه تبدیل شد و گردهمایی های بزرگی را در کاخ ترتیب داد و سنت های اروپایی و سیامی را به هم پیوند زد. غذای آن جلسات توسط سرآشپزهای روسی و سیامی تهیه می شد.

این زوج اکنون یک خانه دیگر در آن سوی رودخانه از Wat Arun و یک خانه روستایی بزرگ در شهر ساحلی Hua Hin داشتند. او زندگی فوق العاده ای داشت و به سراسر کشور و همچنین اروپا سفر کرد. او به تنهایی سفر می کرد، زیرا شاهزاده چاکرابانگسه یک افسر عالی نظامی بود که به دلیل تعهداتش اغلب از خانه دور بود.

فراق

کاتیا می دانست که شاهزاده چاکرابانگسه پادشاه نخواهد شد و بنابراین ملکه نخواهد شد. زندگی در نهایت خسته کننده شد و این زوج هر کدام فعالیت های خاص خود را داشتند که به آرامی اما مطمئنا باعث جدایی آنها شد. نکته قابل توجه این بود که در طول سفر کاتیا به خارج از کشور، شاهزاده خواهرزاده 15 ساله ای به نام شوالیت را به عنوان معشوقه گرفت (mia noi). او به کاتیا عشق خود را به شوالیت اعتراف کرد و او او را مجبور به انتخاب کرد. این در نهایت منجر به طلاق زوج تایلندی-روسی شد. این زوج در سال 1919 طلاق گرفتند و عملاً حکم مرگ شاهزاده چاکرابانگسه را امضا کردند که بعداً بیشتر شد.

زندگی او پس از سیام

کاتیا در طول طلاق سالانه 1200 پوند دریافت کرد، او قرار بود سیام را ترک کند، اما مجبور شد پسرش را پشت سر بگذارد. اگر انقلاب در روسیه رخ نمی‌داد، او قطعاً به کشور خود بازمی‌گشت، اما در شرایط خاصی این به معنای خودکشی بود. او به برادرش در شانگهای پیوست که مدیر راه آهن شرقی چین در آنجا بود.

کاتیا در نهایت به شهری پر از پناهندگان رسید که برخی از آنها در وضعیت اسفناکی از فقر به سر می بردند. او به زودی به "انجمن خیرخواه روسیه" پیوست، جایی که ثابت کرد یک سازمان دهنده عالی با تجربه عملی در پرستاری است. او با آغوش باز مورد استقبال قرار گرفت و به زودی روزهای او پر از امور رفاهی و کمیته شد.

مرگ شاهزاده چاکرابانگسه

کاتیا بار دیگر در سال 1920 برای تشییع جنازه شاهزاده چاکرابانگسه به بانکوک بازگشت. شاهزاده در سن 37 سالگی در شرایطی هنوز مرموز درگذشت. او رسماً به دلیل آنفولانزای نادیده گرفته شده در طی یک سفر قایق با Chevalit خود به سنگاپور درگذشت، اما زبان های شیطانی ادعا کردند که او توسط فرانسوی ها مسموم شده است زیرا او با گسترش فرانسه در لائوس و کامبوج مخالفت کرده بود.

شاهزاده چولا

کاتیا در طول اقامت خود در بانکوک متوجه شد که چقدر از مشکلاتی که در سیام با آن روبرو شده بود رنج می برد. او مجبور بود پسر 12 ساله خود را در سیام رها کند و اکنون اجازه ملاقات با او را نداشت.

شاهزاده چولا پس از مرگ پدرش برای تحصیل به انگلستان فرستاده شد. او بعدها به عنوان یک راننده مسابقه حرفه ای شناخته شد. علیرغم همه چیز، او و مادر روسی اش پیوند گرم و عشقی نسبت به یکدیگر داشتند. کاتیا در نامه هایی به او توضیح داد که کدام نیروها در سیام امکان حضور آنها را در کنار هم غیرممکن کرده اند. درباره پدر چولا، کاتیا با عشق و احترام فراوان نوشت.

زندگی بعدی کاتیا

کاتیا پس از تشییع جنازه به چین بازگشت و قرار بود با یک مهندس آمریکایی در پکن ازدواج کند. آنها به پاریس نقل مکان کردند، جایی که کاتیا دوباره با بسیاری از مهاجران روسی و افرادی که از زمان اقامت خود در سن پترزبورگ می شناخت ملاقات کرد.

در آغاز جنگ جهانی دوم، او به همراه همسرش به پورتلند، اورگان نقل مکان کرد. او در سال 72 در سن 1960 سالگی درگذشت و در گورستانی در پاریس به خاک سپرده شد.

منبع: مقاله در وب سایت "روسیه پشت سرفصل ها" (RBTH) که بر اساس کتاب "کاتیا و شاهزاده سیام" نوشته ناریسا چاکرابانگسه (نوه شاهزاده و آیلین هانتر) است.

7 پاسخ به "چگونه یک پرستار روسی دوشس فیتسانولوک شد"

  1. تینو کویس می گوید

    ممنون بابت این داستان جالب و زیبا! همیشه چیزهای زیادی برای یادگیری از ملاقات سیامی ها با خارجی ها وجود دارد 🙂

    • سیس ون کامپن می گوید

      با تشکر از شما، تاریخ زیبا.

  2. ساق پا می گوید

    داستان فوق العاده

  3. راب وی. می گوید

    ممنون از گرینگو برای این داستان زیبا. چه دردسری بر اساس ملیت و اصل یک نفر. شما امیدوارید که این همه یک قرن بعد کمی آسان تر شود. با اينكه.

  4. با فرنگ می گوید

    زیباست، گرینگو، داستانت برای من جذابیت داشت، نه به خاطر سبک روایتت.
    آیا شگفت انگیز نیست که هنگام خواندن آن دوباره به "زندگی مانند یک افسانه" ایمان آوردم.
    و اینکه هرگز نباید تسلیم شوید بلکه باید خود را با شرایط در حال تغییر وفق دهید.
    موضوع جذابی بود

  5. TheoB می گوید

    گرینگو با علاقه بخوانید.
    با این حال، من نمی توانم جمله زیر را به درستی بیان کنم: "این زوج در سال 1919 طلاق گرفتند، که با آن شاهزاده چاکرابانگسه در واقع حکم اعدام خود را امضا کرد، که بعداً در مورد آن بیشتر شد."
    من ارتباطی بین طلاق و مرگ او نمی بینم.

    • TheoB می گوید

      هنوز جوابی نداده، پس خودم دنبالش گشتم.
      در وب سایت Russia Beyond The Headlines و Dallas Sun مقاله ای را یافتم: "چگونه شاهزاده سیام مخفیانه با یک زن روسی ازدواج کرد"
      در آن مقاله آمده است که چاکرابانگسه در سال 1920 بر اثر یک سرماخوردگی بد درگذشت. به نظر من سرما ربطی به طلاق نداره.

      https://www.rbth.com/lifestyle/333752-prince-siam-katya-russian-wife
      https://www.dallassun.com/news/269220476/how-the-prince-of-siam-secretly-married-a-russian-woman


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم