در سال 1980، فکر می کنم حتی نام تایلند را نشنیده بودم! اما این هم می تواند یک توهم باشد. به یاد دارم که در آن زمان اطلاعات کمی در مورد آسیا داشتم (22 سال جوان بودم). برای من فقط یک کشور در جنوب شرقی آسیا وجود داشت که کمی از روی کتاب می شناختم و آن البته اندونزی بود.

من یک دوست قلمی در کره جنوبی داشتم و سه سال پس انداز کرده بودم تا او را ملاقات کنم. اما می خواستم اندونزی را هم بشناسم. من از طریق یک آژانس مسافرتی با خطوط هوایی سنگاپور یک پرواز رزرو کردم و سپس از طریق رم، بانکوک به سنگاپور پرواز کردم. مردی که با او گفتگوی کوتاهی داشتم گفت که از بانکوک به کوالالامپور پرواز می کند. خوب، فکر کردم، باید خیلی دور باشد، زیرا قبلاً در مورد آن چیزی نشنیده بودم.

آنقدر کم می دانستم که تقریباً خجالت می کشم بنویسم که فکر می کردم سنگاپور شهری در اندونزی است. قصدم این بود که دو ماه سفر کنم. یک ماه در اندونزی و یک ماه در کره جنوبی. این کاری است که من انجام دادم. در اندونزی در سوماترا، جزیره ساموسیر در دریاچه توبا، با جوانان دیگری آشنا شدم که مدت طولانی تری در راه بودند. داشتیم صحبت می کردیم و یک فرانسوی که تازه از تایلند آمده بود شروع کرد به صحبت کردن در مورد ماجراجویی هایش در تایلند. به خصوص ... البته جنس مخالف.

گفت دخترای اونجا انقدر سرگرم کننده و وحشی هستن که اگه دوستت داشته باشن خرجت رو میدن! من نمی توانستم این را باور کنم. تازه شروع سفرم بود و از قبل میخواستم برم تایلند! به هر حال دو ماه. من آن چهار هفته در جزیره دریاچه توبا ماندم. سعی کردم از آنجا خارج شوم، تمام روز منتظر اتوبوس بودم و باید عصر برمی گشتم.

سپس بیشتر ماندم و پس از چهار هفته در کره جنوبی با دوست قلمم آشنا شدم. تایلند با زنان مشتاقش همچنان مرا مجذوب خود می کرد. در کره جنوبی به دفتر هواپیمایی سنگاپور رفتم و پرسیدم که آیا می توانم بلیط را برای یک ماه دیگر تمدید کنم. این مشکلی نداشت و راه را برای من هموار کرد تا یک ماه دیگر تایلند را تجربه کنم.

در این بین همه چیز آنقدر ارزان شد که حتی بلیط را تا شش ماه تمدید کردم. به هر حال… در یک نقطه من با قطار از Butterworth به تایلند رسیدم. در قطار با مردی سوئیسی آشنا شدم که او نیز با بودجه کم سفر می کرد و می خواست با من در یک اتاق مشترک باشد. مشکلی نیست

زودتر گفته شود. اولین روزی که در خیابان های بانکوک قدم زدم…. حدود بیست دقیقه از راه دور مانده بودم که زن جوانی با دوچرخه اش کنارم ایستاد و پس از صحبتی کوتاه از من دعوت کرد که به او بپیوندم. او می خواست دوش بگیرد و هوا خیلی گرم بود و از من خوشش آمد. پس از لحظه ای تردید، این کار را کردم و او را تا خانه اش همراهی کردم.

وقتی به آنجا رسیدیم ... همه چیز هیجان انگیز شد. اولین بار من! زیر دوش بودیم و کمی بعد شنیدم که کسی وارد شد. دوستش بود و کمی بعد ما سه نفر در رختخواب بودیم…. وقتی زمان بازگشت به هتل فرا رسید، قرار شد عصر ادامه دهیم. اما من ناامید شدم... آنها دیگر ظاهر نشدند. من زیاد بلد نبودم جای نگرانی نیست.

هتل گریس جایی بود که من واقعاً نیاز داشتم. می توانستم پیاده به آنجا بروم. وقتی به آنجا رسیدم نمی دانستم چه دیدم... به زودی زن جوانی به من ملحق شد و او را به اتاقم بردم. ایدز هنوز شناخته شده یا رایج نبود.

صبح روز بعد (بالاخره خیلی راضی نبودم) می خواستم به او پول بدهم. چمدان عکسم را برداشتم که تمام پولم در آن بود. همون چمدانی که موقع خوش گذرانی با دو تا خانم دیگه روی دوشم داشتم... خالی. دویست گیلدر در بات تایلند رفته بودند. من هنوز پاسپورت، بلیط هواپیما و پاکت چک های مسافرتی ام را دارم. از اینکه پولش را ندادم عصبانی بود و تهدید کرد که به پلیس می رود. سوئیسی پول لازم را به من داد و دیگر آن خانم را ندیدم. پس معلوم شد که آن دو دوست در حالی که در آسمان هفتم زیر دوش بودم مرا دزدیده بودند. آنها لطف کردند و مدارک مهمی را در چمدان گذاشتند و چون چک هایم بیمه بود، توانستم چک های جدید بگیرم (باید یک هفته صبر کنم) و چک های قدیمی بلافاصله مسدود شدند.

با این حال، نمی‌توانستم مقاومت کنم... حالا ذوق کردم و عصر روز بعد به هتل گریس برگشتم. در آنجا با یک خانم مسن تر تایلندی آشنا شدم (او قبلاً 25 سال داشت!!). او خیلی خوب بود. و او تا دو هفته بعد با من ماند. او هرگز پول نخواست، هدیه کوچک گاه و بیگاه، و قصد ترک تایلند یا ازدواج با فرنگ را نداشت. او فقط می خواست زمان خوبی داشته باشد و ما آن را با هم گذراندیم. و من نمی توانم فراموش کنم که او برای من چه کرد. او واقعاً مرا وارد بازی عاشقانه کرد. بنابراین تا حدی حق با مرد فرانسوی بود.

چند بار بعد، زمانی که مهماندار بودم، برای من اتفاق افتاد که با یک فرد تایلندی آشنا شدم که فقط یک شب پیش من ماند و در عوض چیزی نمی خواست. و این فقط به این دلیل بود که آنها ابتکار عمل را به دست گرفتند.

1 پاسخ به "شما همه چیز را در تایلند تجربه می کنید: سفری فراموش نشدنی از کشف و از ساده لوحی تا ماجراجویی در آسیا"

  1. TonJ می گوید

    خوب، شما جوان هستید و چیزی می خواهید. یک تجربه یادگیری عالی در آن سن. داستان خوب


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم