نهنگ آمد، دید و دوباره ناپدید شد…

نوشته جوپ ون بروکلن
Geplaatst در روابط
برچسب ها: , ,
مارس 7 2012

این تاریخ (کوتاه) Nhong است. شما اسم را به صورت تلفظ می کنید تایلندی کاملا متفاوت از Nong، اما این به کنار.

داستان از حدود چهار سال پیش شروع می شود. با قطار آسمانی بانکوک به اکامای رفتم، جایی که ماشینم پارک شده بود. باران ملایمی می بارید و من مجبور شدم از یک گودال بزرگ آب عبور کنم. روبروی آن دختری زیبا با یونیفرم سفید و یک چمدان هواپیما روی چرخ ایستاده بود. شاید به خاطر سنگینی چمدانش و حمله ای که آب گل آلود ممکن است به یونیفرم بی لک او وارد کند، تردید کرد. با مهربانی سری تکان دادم و چمدان را از دستانش برداشتم و به آن طرف بردم و به موجود جذاب کمک کردم تا عبور کند. پرسیدم کجا می رود؟ با اتوبوس به چونبوری، زیرا در آنجا در یک کلینیک زیبایی کار می کرد که در آن بوتاکس به طور گسترده تزریق می شد.

ما شماره تلفن را رد و بدل کردیم، همچنین به این دلیل که بین دو رابطه بودم. زبان انگلیسی او کاملاً افتضاح بود، اما زیبایی 27 ساله تازه او جبران کرد. حتی اسمش را هم نمی دانستم چند هفته بعد او با من تماس گرفت، اما چون رابطه با دوست دخترم تا آن زمان بهبود یافته بود، ارتباطم را قطع کردم.

سه سال بعد، با Songkran، شروع به دریافت پیامک های عجیب و غریب به زبان انگلیسی شکسته کردم. هیچ ایده ای از کجا آمده اند. من پاسخ دادم که پیام هایی مانند "دلم برات تنگ شده" و دیگر متن های حریصانه را متوجه نمی شوم. برادرش زنگ زد و گفت که نهانگ دوست دارد با من تماس بگیرد. او خودش هم با من صحبت کرد، اما من متقاعد شده بودم که نهانگ و کل شرکت به شدت مشروب الکلی دارند. وقتی نام اکامای به میان آمد، چیزی به ذهنم خطور کرد. دوستانه و همچنین کنجکاو باقی ماندم. رابطه موجود در این بین به پایان رسیده بود.

او زنگ زد که برادرش باید از یک زوج عروسی نزدیک من عکس بگیرد. آیا من می خواستم او را ملاقات کنم؟ در پمپ بنزین با هم آشنا شدیم. و Nhong با دو دوست همراه بود. او اکنون در سی سالگی خود بود، اما هنوز به طرز هیجان انگیزی جذاب بود. در شب او با تمام گروه به بانکوک رفت، جایی که اکنون صاحب سالن زیبایی خود است. با این حال، به جایی نرسید: سود خالص فقط به 9000 بات در ماه می رسید، بنابراین برای تأمین مخارج زندگی کافی نیست. من آنجا بوده ام تا بدانم در مورد چه چیزی صحبت می کنم.

نهونگ می‌خواست این معامله معروف را انجام دهد: وقتی از من مراقبت می‌کنی، از تو می‌گیرم. من ماهانه 15.000 بات به او می دادم. با آن قرارداد امضا شد و او با من نقل مکان کرد. چهار دوست دختر و بسته های بزرگ لباس به من تحویل دادند.

ماه ها خوب پیش رفت. Nhong موفق شد در همه جا دوست پیدا کند و در خانواده من یک مهره شاد و تندرست بود. او همچنین عاشق آشپزی و اغلب. ما حتی مادر و مادربزرگش را در آیسان ملاقات کردیم. تا اینجا خیلی خوب بود، اگرچه او گاهی اوقات نشان می داد که 15.000 بات در ماه در واقع یک انعام است. شاید او باید برای کسب درآمد اضافی سر کار برود؟ من شک خود را در این مورد ابراز کردم، زیرا این معمولاً به این معنی است که همسر یا دوست دختر شما کم می بیند، در حالی که شما مجبورید غذای خود را بپزید و اغلب به یک شریک خسته نگاه کنید.

در یک نقطه او پیشنهاد کرد که تمام روز در یک رستوران نزدیک کار کند، فقط با حقوق روزانه 150 بات. می خواستم اول به آن فکر کنم. به گفته Nhong، این ضروری نبود. او وسایلش را در چند کیسه پلاستیکی بزرگ جمع کرد و ناپدید شد. او گفت: «تمام شد تمام شد». بعد از رفتن سعی کردم با او تماس بگیرم، اما معلوم شد شماره او قطع شده است. دوستان هم نمی‌دانستند او کجا اقامت دارد یا با قرار قبلی گفته بودند. من با لباس زیر و چند کلاه گیس جا مانده بودم.

نهونگ پس از چهار ماه مانند گردبادی که آمده بود از زندگی من ناپدید شد.

بحث در مورد این پست به دلیل عدم وجود دیدگاه جدید بسته شده است.

42 پاسخ به "نهنگ آمد، دید و دوباره ناپدید شد..."

  1. آرد جوزف می گوید

    من همانطور که می دانید 10 سال در بانکوک تایلند زندگی می کنم، روابط را امتحان کرده ام
    ده ها. فقط می توانم بگویم که زنان تایلندی از نظر ما زیبا هستند، اما باور کنید آنها دل ندارند، همیشه بحث پول، خانه و غیره است.
    من دوستی دارم که با یک تایلندی ازدواج کرد و در سفارت بلژیک ازدواج کرد، او سپس به بلژیک نقل مکان کرد و برای او تابعیت بلژیکی را درخواست کرد.
    او آن را دریافت کرد و 2 هفته بعد نشست و درخواست طلاق داد، آنها اکنون طلاق گرفته اند و از همه مزایا برخوردار هستند.
    من اینجا تنها زندگی می کنم 72 ساله هستم و خوشحالم

    • نر می گوید

      بالاخره یک مرد عاقل، شوهرم همیشه داستان های دیگران را می شنود و همه چیزهایی مثل این بالا....... فقط سرش را تکان می دهد و می گوید، اگر دیگر آنجا نباشی، من هرگز آن را شروع نمی کنم، من با این که خیلی زیباست، دلتنگ آن نیست.

    • راب وی می گوید

      می توانم بپرسم تفاوت سنی در این روابط چقدر بود؟
      نه، همه چیز را نمی گوید. بله، اگر تفاوت سنی زیادی وجود داشته باشد (اغلب مرد بزرگتر است، گاهی اوقات زن) می تواند بین افراد نیز ایجاد شود. منظور من این است که اگر شما به عنوان یک مرد بالای 60 سال با زنی 20 سال جوانتر ملاقات کنید، هنوز خطراتی وجود دارد. ممکن است، و من برخی از افراد مسن را با شریک بسیار جوانتر (تایلندی) می شناسم.

      اگر سن تفاوت چندانی با هم نداشته باشد، علایق مشترکی وجود داشته باشد (یا منطبق بر شخصیت باشد)، پس من به یک رابطه شانس موفقیت خوبی می دهم. ملیت برای من اهمیت چندانی ندارد.
      البته فقط به استفاده از سر خود ادامه دهید و از خود سؤالات عادی بپرسید: آیا شریک (بالقوه) شما نیز با شما خواهد بود اگر در هلند (یا هر کجا) ملاقات کرده باشید؟ اگر او هم ملیت شما را داشت؟ اگر کیف پول شما کمتر (اما به اندازه کافی) پر شده باشد؟ آیا او فکر می کند که شما داغ هستید (چقدر این شانس وجود دارد که یک زن یا مرد یک جوجه اردک زشت را انتخاب کند؟ صفر)؟

      من خودم هنوز جوان هستم، دوست دختر تایلندی من هم همینطور (او از من بزرگتر است). از کجا بفهمم این عشق واقعی است؟ خوب، عمدتاً شهود، و البته انباشته شدن حرکات و احساسات کوچک. همه آن داستان ها در مورد پول... وقتی با هم هستیم (یعنی ویزاهای تعطیلات، قوانین بد مهاجرت) فقط همه چیز را به اشتراک می گذاریم. ما از کارت های بانکی یکدیگر در مواقعی که مناسب است استفاده می کنیم، برای هم هدیه می خریم، و غیره. او واقعاً به دنبال پیشنهادات در فروشگاه است. اگر چیزی بسیار زیبا اما گران است، او به آن نیاز ندارد ("بسیار زیبا، عزیزم، اما بسیار گران ..."). او تقریباً می تواند خسیس تر / مقتصدتر از من باشد. 555 آیا این ربطی به ملیت او دارد؟ من شک دارم. بستگی به شخص دارد: ماهیت جانور چیست؟

  2. سیامی می گوید

    در نهایت شما ترجیح می دهید از شر چنین افرادی خلاص شوید تا ثروتمند باشید، اما حیف این مرد از نظر پول و زمانی که روی آنها سرمایه گذاری کرده است. در ابتدای داستان از قبل برای من مشخص بود که برای پول است، پس از 4 سال در تایلند بلافاصله آنها را انتخاب کردم.

    • ران ترشتیگ می گوید

      مطمئناً به جای اینکه ثروتمند باشید، چنین چیزی را تجربه کنید که در آن خانواده تماس می گیرند / میانجیگری می کنند، این تجارت قطع می شود، به خصوص اگر دوست دختر در قرار ملاقات با شما بیایند، زیرا شما دیک هلندی هستید.
      حیف که اینو تجربه کردی ولی دیگه نباید جواب میدادی ولی باید بگم دخترای خوبی هم بینشون هست و فقط باید بهش ضربه بزنی. درست مانند زنان هلندی، برای من آنها مجبور نیستند.
      بله هنوز آه که فرنگ درست است و همیشه خواهد بود، و مردم بیش از حد درگیر زیبایی می شوند که شما در مدرسه یاد نگرفتید این ضرب المثل غذای زیبایی است که نمی توانید بخورید.
      با همسرم (الان 25 سال است که با هم) من هیچ مشکلی نداشتم (من داشتم) اما با قاطعیت تغییر کرد اگر آنها واقعاً شما را دوست دارند، باید انتخابی را که من انجام دادم به آنها بدهید، خوب هنوز کمی مشکل بود. و سپس آنها تخم مرغ را برای پول انتخاب کردند.
      خانواده او از پول شکایت نمی کنند (آنها هم به دست نمی آورند) زیرا خودشان سخت کار می کنند (پولدار بودن متفاوت است) اما می توانند خودشان را مدیریت کنند و اگر من/ما فکر کنیم/می خواهیم چیزی به دست بیاورند خودمان تصمیم می گیریم که ، مانند قطار کار می کند.

  3. ریچارد می گوید

    من آن داستان را می دانم، من در یک قایق هستم، من 3 سال با او بودم، چیزی که در مورد آن آزار دهنده است این است که آنها هرگز راضی نیستند و پول بیشتری می خواهند، من اکنون آن را رها کرده ام، تعداد زیادی وجود دارد. که اما حالا قرار است توافقات واضحی ببندم و آنها نمی خواهند آنها را بپذیرند، سپس می گویم برو و مرا تنها بگذار، آنها آدم های وحشتناکی هستند، او 10.000 حمام از من گرفت و من تمام قبض ها را پرداخت کردم، و نه با این حال راضی ام، اما مشکل مشروب، قمار و بدهکاری به بانک ها چیست، نمی فهمم و نمی خواهم بفهمم، این از آیسان است، جایی که او الان است، معماست، اما می دانم که او بدن او را به پول می فروشد. حجم بسته برای من. مردم مراقب باشند زیرا تایلندی ها فقط پول را دوست دارند، آنها نمی دانند عشق چیست..

    • شراب می گوید

      @ ریچارد، آیا شما در حال حاضر. بدن او را با مبلغ ناچیز 10.000 بات در ماه بخرید؟ قابل درک است که او شروع به قمار و نوشیدن کرد. اتفاقاً این رفتار از آیسان نیست، بلکه توسط ذهن های ساده غربی که (هنوز) فکر می کنند عشق در تایلند را می توان با قیمت بسیار کمی خرید، وارد و سپس تشویق کرد. تجارت برده ظاهراً هنوز در ژن بسیاری است. فقط برای 10.000 بات، خانم ها باید مطیع، مطیع و دلسوز باشند. دومی عمدتاً فیزیکی البته. اگر نه، پیاده می شوند و آقایان برای خرید «گوشت» جدید به بازار می روند. بالاخره نیازها باید ارضا شوند. چه کسی بهتر از آن هلندی‌های مقتصد می‌داند که فرهنگ‌های دیگر را با صحبت‌های شیرین و ظاهر خوب آرام کند؟ من آن را استعمار مدرن می نامم.

      • لکس ک می گوید

        @ Bacchus در مورد این یکی، من می خواهم از شما در مورد نحوه پاسخگویی شما تعریف کنم، وقتی نظرات را می خوانم، همانطور که قبلاً همیشه تمایل به بی ادبی و بی ادبی داشتم، نحوه صحبت و نوشتن برخی در مورد زنان تایلندی گاهی اوقات برای کلمات دیوانه کننده است. زنان واقعاً فقط یک مورد استفاده در تجربه خود هستند.

        • شراب می گوید

          لکس عزیز، خطاب به این آقایان به زبانی که به کار می برند، بسیار بی ادبانه و بی ادبانه، منطقی نیست. آنها حتی متوجه تفاوت نمی شوند. در واقع، آنها احتمالا فکر می کنند که شما با تفکر کوته فکرانه آنها موافق هستید.

          این اخلاق گرایان خودخوانده آنقدر تنگ نظر هستند که نمی توانند کاستی های خودشان را ببینند. هر یک از آنها به تایلند آمده اند تا رویای خود را که «مالک شدن» یک بانوی جوان زیباست، دنبال کنند. چیزی که آنها می دانند همیشه در غرب یک رویا خواهد بود. معلوم است که آن خانم جوان برای لذت بردن از کشور و فرهنگ با هم نیست، بلکه صرفاً برای لذت شخصی و نوازش منیت بی حد و حصر آنهاست. متأسفانه، آنها اغلب منابع لازم برای انجام این کار را ندارند. آنها اغلب از نظر روحی، جسمی و مالی کوتاه می آیند، که با آن رویا دوباره به یک رویا تبدیل شده است.

          آنها هرگز در مورد خود بازتابی نشنیده اند. چرا اگر هر روز در میخانه مورد علاقه خود در پاتایا، پوکت یا یک پارک تفریحی دیگر تعداد انگشت شماری از طرفداران را پیدا کنید که از صمیم قلب با ظلمی که در حق شما انجام شده موافق هستند؟ در واقع، همه آنها اگر نه بدتر، یکسان را پشت سر گذاشته اند. خوب، و اگر شما، مانند دوستانتان، قبلاً چندین بار دماغ خود را ضربه زده اید، همه زنان تایلندی، و به خصوص آن خانم های بیچاره از آیسان، همگی در جنایت شریک هستند.

          جای تعجب است که هیچ یک از این آقایان، با وجود این همه رنج و ظلمی که در حقشان شده است، حتی به فکر رفتن و بازگشت به کشوری نیستند، جایی که معتقدند هر زنی کلاهبردار است و هیچ کدام کلمه عشق را نمی شناسند. کشور مبدا آنها چرا حتی اگر هنوز بتوانید درختی پر از سیب های رسیده را تکان دهید؟

          این آقایان برای یک رابطه بیرون نیستند، فقط برای ارزان ترین لذت ممکن. اگر زنی حوصله اش را نداشته باشد، اگر نیازهای او را برآورده نکند یا خیلی گران باشد، که متداول ترین است، او را به راحتی کنار می گذارند. این مجاز است و در طول بحث نوشیدنی فوق العاده جالب به نظر می رسد. هر رنجی از آن خانم بر آنها اثر نمی گذارد، اما وای اگر کنار گذاشته شوند، آن وقت بی عدالتی عظیم است. وقتی خانم بخواهد کمی بات بیشتر بخورد و این صف را در حین صحبت نوشیدنی به خطر می اندازد، بدتر می شود، پس کلاهبردار باید جای خود را بدهد، زیرا چت در طول ساعت نوشیدنی را نباید از دست داد، که فقط نفس را تقویت می کند!

          • هانس بوس (ویراستار) می گوید

            پیشنهاد می کنم در غیاب دیدگاه های جدید، این بحث را تعطیل کنیم. همچنین از طرف Joop van Breukelen می خواهم از همه تشکر کنم.

      • جیمز می گوید

        @باکوس:

        این که می گویید فحشا یا «خرید عشق» از غرب وارد می شود، کاملا درست نیست. اگر به جامعه تایلند با دقت نگاه کنید، همیشه این اتفاق می افتد و یک پدیده پذیرفته شده است. من نمی‌خواهم چیزی را توجیه کنم، اما نامیدن آن استعمار مدرن نیز برای چیزی که مدت‌ها قبل از ظهور استعمار در جریان بود، بسیار اغراق آمیز است.

  4. م جذامی می گوید

    هی، آقایان بیدار شوید، خودتان می توانید بفهمید که سر و صدا از چه قرار است. آنها شیرین، خوب و دلسوز رفتار می کنند، اما تنها چیزی که مهم است کیف پول است و واقعاً هیچ عشق واقعی وجود ندارد. تعداد کمی وجود دارند که خوب کار می کنند اما اغلب می توان آنها را روی یک دست حساب کرد.البته همه زنان عاشق پول و خرید هستند. اما در اینجا پول مهمترین چیز است. پس آقایان فکر کنید و فکر نکنید مال من اینطور نیست.

  5. رابرت تی می گوید

    بیشتر تایلندی‌ها مشغول زنده ماندن هستند و زمانی برای عشق و تفریح ​​ندارند که هزینه‌های آن را پرداخت نمی‌کند. پس آنها را سرزنش کنید که به آینده خود و پدر و مادر و احتمالا فکر می کنند. فرزندان. و بعد هر ماه به آنها پول می دهید اما بعد معلوم می شود که آنها هنوز برای یک رابطه جدی خیلی جوان هستند و بیشتر می خواهند بنابراین در کوتاه ترین زمان از بین می روند. شاید بهتر باشد کمی بیشتر در گروه سنی خود نگاه کنید، در این صورت شانس موفقیت احتمالا بیشتر است.

  6. برام سیام می گوید

    اگر انتظارات خود را با واقعیت هماهنگ کنید، می توانید با یک شریک تایلندی لذت زیادی ببرید. یک قلب شکسته هرازگاهی ممکن است بهتر از داشتن یک زندگی خسته کننده با رابطه ای باشد که تمام قدرت خود را از دست داده است. اینها البته انتخاب های شخصی هستند. با این حال، از یک جوان 27 ساله انتظار نداشته باشید که عاشقانه عاشق شود و به فردی بسیار بزرگتر وفاداری بی پایان بدهد، اما او هنوز هم می تواند چیزهای زیادی بدهد، البته تا زمانی که با آنچه دریافت می کند متعادل باشد. ایده آل های رمانتیک اروپایی قرن 19 شما را در تایلند خیلی دور نمی کند. بالاخره شما انتخاب می کنید که در فرهنگ آنها زندگی کنید. پس عواقب آن را بپذیرید.

  7. پادشاه می گوید

    ریچارد، من اهل اینجا 1967 هستم و در سال 1980 ازدواج کردم.
    خیلی چیزها را دیده و شنیده ام. امروز دوباره در مورد یک دختر آیسانی است که 3 مرد دارد که پول می فرستند. و بعد کار بار او را انجام می دهند. همه خانواده واقعاً هیچ کاری نمی کنند، فقط نوشیدنی، ورق بازی، قمار و غیره و غیره. طلا
    مواظب باش که گرفتارش نشی چه بدبختی!

  8. ژرژیسیم می گوید

    خوب، من قبلاً با یک تایلندی ازدواج کرده بودم (6 سال و نیم) او با من در اینجا در بلژیک زندگی می کرد.
    بزرگترین اشتباهی که به او کردم آزادی کامل در تمام کارهایش بود.
    زمانی شروع شد که بعدازظهر شنبه برای خرید به سوپرمارکت چینی در آنتورپ رفتیم.
    او شروع به صحبت با چند دختر تایلندی دیگر کرده بود، یا حتی نمی خواست بعداً در یک رستوران تایلندی آبجو بخورد.
    خوب من هیچ مخالفتی نداشتم، در ذهن خودم فکر کردم، سپس او می تواند با همکاران زبان خود چت کند.
    حالا وقتی به خانه برگشتیم، از او پرسید که آیا می تواند روز دوشنبه به رستوران تایلندی برود (او قبلاً اوقات خوبی را گذرانده بود) تا با "دوستان" خود ملاقات کند.
    1 روز در هفته بعد شد 2 روز در هفته، او همیشه دیرتر از آنچه ما توافق کرده بودیم به خانه می آمد.
    سرانجام او هر روز آنجا می نشست، ورق بازی می کرد، مشروب می خورد و پول جمع می کرد.
    او همچنین یک قفسه گران قیمت از یک خانم تایلندی خرید، بعد از آن بدتر شد که روزهایی بود که او به خانه نمی آمد، احتمالاً شب را با یکی از دوستانش گذرانده بود.
    فراموشش کنید، او در آن سوی مرز (هلند) بود و قدیمی ترین حرفه جهان را انجام می داد.
    بو برای تشکر، تو همه چیز را به او دادی، او چیزی کم نداشت و همچنان سوار بر اسکیت کج بود.
    من قلبم را به سنگ تبدیل کردم، در را به او نشان دادم، سپس او می خواست یک کوچولوی دیگر را به گردن من فشار دهد (نوزادی که پدرش مرد دیگری بود) باید ماهی 1000 مارک سرفه کند.
    البته من از طریق دادگاه آزمایش خون دادم و بچه کوچک مال من نبود (در بررسی دقیق تر)
    اغلب زنان تایلندی، بیش از 31 سال است که در تایلند بوده اند و من هنوز نمی دانم چنگال در ساقه چگونه است.
    همه را با یک قلم مو تار نکنید، اما شما آن زنان تایلندی را دارید که لیاقت تولد در این دنیا را ندارند.
    با احترام، جورجسیام

  9. م.مالی می گوید

    اگر شناخت کمی از مردم داشته باشید و همیشه به شناخت بهتر مردم علاقه نشان داده باشید، متوجه خواهید شد که چشمان آنها در واقع همه چیز را می گوید…
    می گویند چشم ها جایگاه قلب است.
    در تمام عمرم همیشه نگاه مردم و آشنایانم (؟) را مطالعه کرده ام.
    من به زودی از چشمان آنها دیدم که آیا او قصدی ندارد یا زندگی دوگانه ای دارد...
    من اغلب به همسرم می گفتم: "آیا این و آن را در مورد او دیدی و متوجه شدی"؟
    بعداً حقایقی آشکار شد که هنوز کسی ندیده بود.

    در مورد زنان تایلندی هم همینطور است….
    اگر واقعاً در چشمان آنها نگاه کنید و عملکرد آنها را تماشا کنید، به زودی متوجه خواهید شد که آیا آنها بازی می کنند یا نه، با این درک که زن تایلندی می تواند از زن اروپایی که اغلب رک است، فریبنده تر باشد.

    اینگونه بود که بالاخره همسر فعلی تایلندی ام را پیدا کردم، پس از اینکه برای اولین بار در مورد نحوه زندگی روزمره او و همچنین خانواده اش مطالعه کردم…
    او نیز به نوبه خود من را مطالعه کرد، زیرا خانواده های شریف تایلندی دیوانه نیستند و بر سرشان افتاده است، به خصوص اگر خود افراد سخت کوش باشند….

    باعث شد دخترش را به من سپرد. آنها فقط به او گفته بودند که اگر اوضاع با ما خوب پیش نمی رود، لطفاً به خانه برگردد و برای کار در مزرعه برگردد.
    پدرش گفت: مالی، اگر با او قهر کنی، آنها را در دریا نمی اندازی؟
    آنها به او اهمیت می دادند و او را دوست داشتند.

    در ضمن من این خانواده را با 6 برادر و خواهر و پسر عموهایش دوست دارم که وقتی دوباره این ماه بیاییم و 1 و نیم ماه آنجا در Udon Thani (بان Namphon) بمانیم، دوست دارند، بله، سپس در یک روستای تایلندی و به زندگی در خانه تایلندی!!!!!!

    اگر بتوانید این مدت را در دهکده ای بگذرانید، باید خانواده خود را خیلی دوست داشته باشید، زیرا با اینجا در هوآهین، جایی که من یک خانه بزرگ مجلل با تمام وسایل تزئینی دارم، کاملاً متفاوت است.
    من می توانم این کار را انجام دهم زیرا آنها را دوست دارم و آنها من را دوست دارند و واقعاً منتظر آمدن ما هستند.
    آنها می دانند که من پولدار نیستم و پول نمی اندازم.
    از من پولی نمی خواهند اما اگر بتوانیم کمکی کنیم، من و همسرم مبلغ را تقسیم می کنیم تا من و او نیمی از پول را برای کمک به خانواده شان بپردازیم. (با این حال، این خیلی رایج نیست، زیرا آنها می توانند به خوبی از خود مراقبت کنند).

    بنابراین می بینید، اگر از قبل به خوبی آنها را مطالعه کنید و به چشمان آنها نگاه کنید، همه چیز می تواند متفاوت باشد.

  10. اریک می گوید

    داستان های سختی را اینجا از ساکنان سرزمین لبخند می شنوید! من همچنین شش سال با یک دوست دختر تایلندی زندگی کردم. خوب، در بلژیک، اگر به تایلند برویم، خانواده را ملاقات نخواهم کرد (فقط تا کنون). حالا خواندن این پیام ها فکر می کنم کمی طول بکشد. نتیجه‌گیری من، برای ماندن در داستان‌ها، این است که همه چیز با آنها حساب شده‌تر است و عشق با ثروت پیوند دارد. فکر می کنم عروسی تا زمانی که چیز بهتری ارائه شود ادامه خواهد داشت. اما روابط اینجا خیلی متفاوت است، من فکر نمی‌کنم تفاوت این است که آنها اینگونه بزرگ می‌شوند، یاد می‌گیرند که آینده را تامین کنند، بدن خود را همانطور که در اینجا گفته می‌شود بفروشند، اگر به معنای بهبود مالی باشد، فقط بخشی از آن است. در رابطه دائمی هم اینطور فکر می کنند، می گویند بالاخره داری سکس می کنی! من همیشه فکر می کردم که با هم داریم، ظاهرا نه! حالا باید بگم که اخیرا یه مو تو کره بود و وقتی اومدم خونه اشک تو چشمام دیدم این عشق نیست؟؟ نه، او حساب کرده بود که از نظر مالی بدتر می شود. آیا ما عاشق هستیم، دیوانه، مغرور، احمق یا هر چیز دیگری، نمی دانم، وقتی او با من نیست، دلم برایشان تنگ می شود.

    • هانس می گوید

      عاشق، دیوانه، مغرور، احمق، اریک، ضرب المثل بسیار قدیمی، قبلاً آن را اینجا گذاشته بودم. اولین آه عشق، آخرین آه دانایی است.

      من خودم یک دختر تایلندی خیلی خوب دارم اما این خانواده است که شخصیت دخترهای کوچکتر را خراب می کند و متأسفانه بیشتر اوقات می شنوم که گاهی اوقات آنها حتی از آن آگاه نیستند فقط شستشوی مغزی می دهند که البته اینطور نیست. همه جا…

      • لکس ک می گوید

        چرا دوباره "خدمتکار"، در فرهنگ لغت نگاه کنید و ببینید که از جمله، کلمه دیگری برای خانه دار است، من دوست دارم مردم با زنان تایلندی با احترام بیشتری رفتار کنند و همچنین ویراستاران در این مورد دخالت کنند.

        • هانس می گوید

          Lex K. من آن را در انبوه دیل در اینترنت جستجو کردم، به معنای واقعی کلمه می گوید:

          خدمتکار: دختر 1 خدمتکار 2 (قدردان)، زن (جوان): او دختر خوبی است.

          در زمینه من نیز به معنای قدردانی است، همانطور که امروزه یک کلمه عادی است، فقط به این فکر کنید که "یک دختر باهوش برای آینده خود آماده است"

          قصد من این نیست که در مورد این وبلاگ نظر منفی بگذارم ... که گاهی اوقات برخی از nitpicker ها را بدون اینکه خودشان به خوبی آگاه باشند آزار می دهد.

          علاوه بر این، من می توانم با شما در مورد شکل گیری زبان وارد یک بحث کامل شوم، اما با شما و این پاسخ، ما در حال حاضر به اندازه کافی منحرف شده ایم.

          • لکس ک می گوید

            اخیراً ما همین بحث را در اینجا داشتیم، یکی از اعضای تیم تحریریه سپس با من موافق بود که این احترام کمی دارد که برخی از مردم در اینجا به زنان تایلندی می گویند، چرا لازم است یک زن تایلندی را "دختر" خطاب کنیم. و با ون دیل چاق با انواع توضیحات خوب همراه نباشید، اگر یک دختر هلندی را به عنوان مید خطاب می کنید، عروسک ها در حال رقصیدن هستند، به معنای منفی است، اخیراً یک مورد از طرف مردی ارائه شده است که آن را در مورد تایلندی داشت. دختران اما زنان غربی، پس شما تفاوت واضحی ایجاد می کنید.
            برای اکثر مردم این بدخواهانه نخواهد بود، اما من عبارت "یک دختر تایلندی" را تحقیر آمیز می دانم و گواه بر حس برتری نابجا هستم.
            بدون اینکه شخصی باشم، گاهی اوقات این احساس را به من دست می دهد که در مورد زنان تایلندی آن را یک ابزار می بینم و با استفاده از کلمه دختر دوباره تأکید می کنید.

            • هانس می گوید

              من اصلا اینجوری نیستم خودت دیکشنری رو بخوای همینطور فهمیدی فکر کنم یه روح ساده باشه.

              برای شما خوب است که یک ویراستار، گویی همه آنها عقل دارند، نظر شما را تأیید می کند، برای منیت شما خوب است و شاید درست یا غلط باشد. شاید خود رئیس نبود، یادم می‌آید که خون پیتر اخیراً خودش در مقاله‌ای از این کلمه استفاده کرد.

              شکل گیری زبان به وجود می آید و تغییر می کند، همانطور که خود شما می گویید، همانطور که اکثر مردم این را تجربه می کنند و صحبت می کنند، در غیر این صورت همه ما به روش قرون وسطایی سر و صدا خواهیم کرد.

              یک زن بین 16 تا 26 ساله، فقط به چند مورد، دیگر نمی توان همیشه دختر یا زن نامید. به عنوان مثال، در گذشته احتمالاً آن دسته را خانم می نامیدند، و حتی به احتمال زیاد خانم.

              دختر خودم 23 سالشه و اون و همه دوست دخترها و دوستاش همیشه وقتی در مورد هم غیبت می کنن از کلمه دختر استفاده می کنن و هرکی جوون داره آینده داره. اگر توضیح منفی بدهند من کلمه عوضی را می شنوم.

              معلمان مدارس در آن دسته نیز در مورد دختران در آن گروه سنی صحبت می کنند، بدون اینکه عروسک ها رقصند.

              بگذارید فقط به موضوع نگاه مثبت داشته باشیم و نه منفی، مانند نیمه پر یا نیمه خالی لیوان.

              اتفاقا یینگ یک نام دخترانه در تایلند است که گاهی اوقات در آنجا دیده می شود.

              یینگ در زبان تایلندی به معنای دختر است، وقتی بزرگتر می شوند گاهی اوقات می خواهند نام خود را تغییر دهند.

              این یکدفعه به ذهنم میرسه چون من همین الان یانگ شیرین خودم رو با تلفن گرفتم.. که اینطوری برام توضیح داد.

              اجازه بدهید چیزی را به شما بگویم. اون یانگ من، اون واقعا معشوقه یه دختره….

  11. پته می گوید

    داستان زیبای یک بانوی مستقل تایلندی..

    حیف است که در مورد آن "موجود" کمی اغماض می کنید، اما این باید ناامید کننده باشد.

    چه خوب، نه.. که بعد از این همه سال دوباره با کسی روبرو می شوی که تو را هم فراموش نکرده و با او کلیک می کنی.

    شاید پس از ناامیدی از مردان تایلندی، می خواست آن را با "فالنگ" امتحان کند؟
    شاید او رویای چرخ دستی های پر از پول را در سر داشت که به سراغ او و خانواده اش می آمد و وقتی این آرزو محقق نشد، دوباره راه خود را انتخاب کرد و قدم بعدی را برداشت.

    "همه چیز زندگی آغاز شده است"

  12. شراب می گوید

    طبق معمول، تقریباً می گویم، دوباره از زن تایلندی (آیسان) با همدلی بسیار صحبت می شود. خواندن این که چگونه همه این آدونیسی ها فکر می کنند می توانند یک زن را با قیمت خرید ماهانه 10 تا 15.000 بات، "کنترل" کنند، برای من همیشه جذاب است.

    من همیشه تعجب می کنم که آنها چگونه با همسران هلندی خود چنین می کنند یا انجام داده اند. وقتی کیف پول برگشته است، می‌توانم این را کاملاً برای خودم ببینم: «اینجا همسرت 200 یورو برای آشپزی، شستن، اتو کردن و مخصوصاً مراقبت از راحتی جسمانی من است. این ماه باید دوباره این کار را انجام دهید. من هم تعیین می‌کنم که چه چیزی بیرون می‌رود، پس شکایت نکن!» جای تعجب نیست که این آقایان همگی مردد هستند، یا بهتر است بگوییم مجبور هستند برای رابطه به تایلند سفر کنند، در هلند قطعاً توسط یک گل جوان به آنها می خندد.

    همچنین جوپ تک همسر این داستان در حالی که فقط بین دو رابطه یا به قول خودش در ادامه داستان «قرارداد» بود شماره تلفن‌ها را برای راحتی رد و بدل کرد. سپس از خودم می پرسم: "چرا اگر به تازگی یک رابطه را پایان داده اید و وارد یک رابطه جدید شده اید، یک شماره تلفن را عوض کنید؟" البته او این کار را انجام داد، زیرا خودش می‌خواست تحت درمان بوتاکس دیگری از این «جوان 27 ساله تازه، حتی بعد از سی سالگی، هنوز هم زیبایی هیجان‌انگیز» قرار بگیرد، احتمالاً حتی کمی بیشتر از آن.

    خوشبختانه، درست زمانی که رابطه او (در عرض 3 سال چند؟) دوباره از هم پاشید، زیبایی بیش از 30 ساله او هنوز هم با او تماس می گیرد. با وجود متن‌های حریصانه و این واقعیت که او الکل زیادی می‌نوشید، تصمیم گرفتم "از روی کنجکاوی" ملاقات کنم. من فکر می‌کنم گاهی نیاز می‌تواند بسیار زیاد باشد، و چه چیزی می‌تواند آسان‌تر از طعمه‌ای باشد که خودش را نشان می‌دهد.

    به طور مجازی، قراردادی به ارزش 15.000 بات در ماه منعقد می شود. بنابراین هیچ رابطه ای وجود ندارد، اما توافق کارمند - کارفرما با تنها شرط: "شما از من مراقبت می کنید و من از شما مراقبت می کنم".

    آن‌چه من را شگفت‌زده می‌کند، همه آن کوته‌اندیشی‌هاست، البته واکنش‌های بی‌اهمیت. ظاهراً این خانم از دستاوردهای مالی و شاید دیگر «رئیس» خود راضی نبوده و به حق می رود و سپس بدون درخواست جبران خسارت روحی و جسمی متحمل می شود. او حتی کلاه گیس و لباس زیر خود را پشت سر گذاشت. شاید از دلسوزی برای رابطه بعدی؟

    در هلند او واجد شرایط "بهترین کارمند سال" خواهد بود، اما ظاهراً بسیاری از آقایان در اینجا تحت تأثیر نفس خود قرار می گیرند. پاسخ اکثر پاسخ‌ها: «چطور چنین دختری جرأت می‌کند چنین مرد خوبی را رها کند». او هنوز هم 15.000 بات در ماه به او پرداخت می کرد. ظاهراً برای بسیاری در اینجا مقداری که یک خانه دار آشپزی، نظافت، مخصوصاً نازپرورده بدنی برای این آقایان ارزش دارد. اون دخترای شست وشوی مغزی فقط نباید گلایه کنن بلکه باید به کیف پول خارجی ها برقصن.

    متأسفانه، بسیاری از خارجی‌ها در اینجا از نظر مالی «شستشوی مغزی شده‌اند» و فکر می‌کنند همیشه می‌توانند درست خرید کنند، زیرا کمی بیشتر از تایلندی‌های متوسط ​​در کیف پول خود دارند. شما یک رابطه را با 10 یا 15.000 بات ناچیز نمی خرید. اگر با صحبت های سخت "آنها را زیر انگشت شست نگه دارید" رابطه نخواهید داشت. شاید یک درس عاقلانه: یک رابطه عمدتاً مبتنی بر درک متقابل، اعتماد و برابری در رفتار است.

    • هانس می گوید

      من با استفاده از کلمه شستشوی مغزی در پاسخ خود بیش از خفیف احساس آزار می کنم، زیرا 100٪ با درس عاقلانه شما موافقم.

      من خودم همین کار را می کنم و با یک فریاد صداقت دیگر از دوست دخترم همین را می خواهم
      که او کاملا با آن موافق است.

      متأسفانه، گاهی اوقات فقط باید توجه داشته باشم که او گاهی اوقات توسط خانواده اش که این استانداردها را در فرهنگ لغت خود ندارند مجبور به چنین شرایط سختی می کنند.

      حتی اگر خودش با آن موافق نباشد، فشار بسیار زیاد است و این ربطی به طرح پول جیبی یا هر چیز دیگری ندارد. او یک کارت از من داشت که می تواند آنچه را که خودش می خواهد بردارد، اما آن را تحویل داد، به بهانه اینکه اگر چیزی نداشته باشم، نمی توانم چیزی بدهم، زیرا اگر به خانواده بستگی دارد، او می تواند کل را حفظ کند. دهکده.

      PS، و ما با یکدیگر دیوانه هستیم.

      • شراب می گوید

        هانس، ادامه بده! منظورم از این است: "دیوانه بودن با یکدیگر". یک رابطه همیشه گل سرخ و مهتاب نیست، اما درک متقابل، اعتماد، صداقت و آخرین اما نه کم‌اهمیت دیوانه بودن با یکدیگر پایه و اساس یک رابطه خوب است که حتی شکاف فرهنگی را نیز پر می‌کند.

        • هانس می گوید

          باکوس که به درستی در نظر گرفته شود، با یکدیگر دیوانه شده اند. یا عشق و دوست داشتن، در واقع به نظر من پایه و اساس یک رابطه عاشقانه است، در هر کجای دنیا در غیر این صورت یکدیگر را دیوانه خواهید کرد.

          عشق همه چیز را فتح می کند، اما این شکاف فرهنگی برای بسیاری یک دام عمیق لعنتی است، همچنین برای من یک مانع دشوار است که در آن بسیاری از روابط نمی توانند آن را حل کنند.

    • سر چارلز می گوید

      خب، باکوس هنوز هم مردانی هستند که حتی نمی توانند یک دوچرخه زنانه را در کشور خود تزئین کنند، اما برای مدتی در تایلند این کار را انجام می دهند.
      فقدان مهارت‌های اجتماعی مانعی در کار نخواهد بود، نه، فقط کارت نقدی را تکان دهید و همه زنان تایلندی مانند شما نقش اصلی را در یک آگهی تبلیغاتی AX دارید به سمت شما می‌پرند.

      زیرا آن زنان تایلندی به هر حال این کار را فقط برای پول انجام می دهند.
      مهم نیست که آنها در چنین شلوارهای گشاد کوتاهی نگاه نمی کنند و شکمشان را تا دمپایی روی زانوهایشان آویزان کرده، تراشیده نشده و با بوی تعفن زیاد آبجو و سیگار به شدت عرق می کنند، بنابراین مهم نیست و گفتگوی خوب نیز خوشبختانه ضروری نیست زیرا زنان آنجا ترجیح می دهند یک مسابقه مسابقه یا سریال صابون را از تلویزیون تماشا کنند.

      نه، فقط 15000 بات ماهیانه برای او و خانواده به آنها اسلاید کنید و تا آخر عمر همسر داشته باشید، بالاخره آنها برای شما، خانه، آشپزی خوب و فراموش نکردن آسایش جسمی همه کار را انجام می دهند.
      شما فقط باید کلیک کنید و آنها همیشه با یک لبخند بزرگ دنبال می کنند - به این سرزمین لبخند نمی گویند - و مقایسه کنید که با آن همه زن هلندی، آنها همه آن "مرد عوضی های" بیش از حد رهایی یافته هستند، قابل درک نیست که آنها زودتر به تایلند نرفتم

      به طور خلاصه، زنان تایلندی که با یک «فرنگ» با چنین رفتاری ظریف، برازنده، جذاب، باکلاس، آراسته، دلپذیر، شیک، زیباشناس، شایسته، بافرهنگ، مؤدب، خوش اخلاق، شجاع و درست برخورد کرده اند، باید رفتاری درست داشته باشند. خوشحالم که او را برای همیشه وفادار می بینم و هرگز نمی خواهم آنجا را ترک کنم!

    • کیز می گوید

      باکوس عزیز

      طبق معمول یک پاسخ عالی دیگر
      که نمی توانید از آن اجتناب کنید.
      کاش میتونستم اینجوری بشم
      من از پاسخ دادن کمی خسته شده ام THB به وضوح برای یک گروه کوچک است
      که من به آن تعلق ندارم

      با احترام باکوس

      • شراب می گوید

        کیس، تایلندبلوک اغلب دارای قطعات سرگرم کننده و آموزنده است. قطعا ارزش دنبال کردن را دارد چیزی که به طور مرتب مشخص می شود این است که تعدادی از آقایان با دیدگاه بسیار خاص یا کنجکاو در مورد روابط و به ویژه زنان تایلندی / ایسان وجود دارند. با پاسخ دادن به آنها، امیدوارم آنها روزی نور را ببینند و با خانم ها به عنوان یک خانم رفتار کنند نه به عنوان وسایل دور ریختنی، اگرچه می ترسم بسیاری از EQ کوتاهی کنند.

        • جوگچم می گوید

          باکوس ،
          12 سال در تایلند زندگی کنید، یک کلمه تایلندی صحبت نکنید. دوست داشتم یاد بگیرمش
          یک عمل جراحی بزرگ مغزی (2 تومور) در سرم متاسفانه این اتفاق نیفتاده است.
          مرتباً کلمه "آیسان" را مشاهده کنید که در این بلوک ظاهر می شود، آیا این روستا (حومه روستا) است؟

          کاملاً با شما موافقم که بسیاری از مردان زنان را در تایلند به عنوان جاده می بینند.
          دسته پرتاب آیتم. اما به همان اندازه برعکس هم اتفاق می افتد.

      • دیک ون در لوگت می گوید

        به عنوان یک روزنامه نگار سابق و معلم سابق روزنامه نگاری، می توانم به شما تضمین کنم که نویسندگان نامه هایی که به روزنامه ارسال می شود نماینده خوانندگان یک روزنامه نیستند. در مورد تایلند بلاگ هم همینطور. بنابراین به خواندن این وبلاگ ادامه دهید، زیرا علاوه بر همه مزخرفات، حاوی اطلاعات مفید و آموزنده زیادی در مورد تایلند است.

        • کیز می گوید

          دیک عزیز

          من با شما موافقم.
          من هرگز در جایی نگفتم که دیگر THB را نمی خوانم
          نظراتی مانند باکوس به تنهایی ارزش آن را دارد

          با VRG کیز

    • کور ورهوف می گوید

      باخوس، من کامنت شما را سه بار خواندم و واقعاً یک کلمه، نقطه یا کاما وجود ندارد که با آن موافق نباشم. همچنین چیزی برای اضافه کردن وجود ندارد، زیرا پاسخ شما هسته را آشکار می کند. زیبا!

      • ژولیوس می گوید

        با پاسخ بالا کاملا موافقم، اگر می توانستم به نظرات شما امتیاز بدهم 5 ستاره دریافت می کردید 🙂

        • aw نمایش می گوید

          بازم با جولیوس کاملا موافقم. قطعات سرگرم کننده و آموزنده در thailangblog و این نوع واکنش ها تضمین می کند که من به دنبال تایلند بلاگ هستم.

    • پادشاه می گوید

      باکوس عزیز
      شما کمی از آنها دفاع می کنید. من می بینم که شما آنقدر تجربه طولانی با زنان آیسان نداشته اید و هنوز کورهای شما از بین نرفته است. شما. چند حامی که دور شما می رقصند با لذت می رقصید.
      شما دوستان بلژیکی ما را به استعمار و داشتن ضریب هوشی پایین متهم می کنید.
      همچنین داستان های هانس بوس ویراستار ما را بخوانید که او نیز دختر خود را به چنین تیپی از دست داده است. چنین داستانی به تنهایی نمی ماند. در و در غمگین.
      چیزی که من می خواهم اضافه کنم این است که حقیقت اغلب بسیار سخت است.باز هم: امیدوارم که آسیبی ندیده باشید و استثنا باشید.

      • شراب می گوید

        شاه عزیز
        ظاهراً از این واقعیت که من از زنان تایلندی و / یا آیسان دفاع می کنم، شما فرض می کنید که من تجربه طولانی ندارم. خوب، من بیش از 20 سال است که به طور متوسط ​​3 ماه در سال به تایلند می آیم، بیش از 20 سال است که با یک زن تایلندی (همان) ازدواج کرده ام و چندین سال است که اینجا زندگی می کنم. بله، اینجا آمد، همه اینها عمدتاً در آیسان اتفاق می افتد که ریشه همسرم نیز در آن نهفته است. بنابراین با آن پلک های من مشکلی ندارد و نیازی به تعمیر هیچ ترکی نداشتم. خلاصه تجربه من خوبه!

        ممکن است آن را متکبرانه بنامید، اما برخی از واکنش‌ها واقعاً گواه رفتار استعماری است. برخی از آقایان هنوز فکر می کنند که می توانند با چند مهره و آینه روح بخرند و اگر نتیجه ای نداشته باشد، از غرورشان جریحه دار می شوند، بسیار تحقیرآمیز از خانم ها صحبت می کنند. من عمداً می گویم خانم ها (جمع) ، زیرا ما همیشه بلافاصله با کلیات صحبت می کنیم. البته این احتمال هم وجود دارد که این آقایان، درست مانند مردی که این قطعه را نوشته، قبلاً شاهد پایان یافتن چندین رابطه بوده باشند. با 1 بار می توانی زن را سرزنش کنی، با 3 بار کمی مشکل تر می شود و با XNUMX بار به خود اندیشی فکر می کنم. شاید واقعاً به EQ شما بستگی دارد (نه IQ، فقط آن را در گوگل جستجو کنید). من شخصاً تجرد را پس از XNUMX یا بیشتر تلاش ناموفق در نظر می‌گیرم. دیگران راحت تر می توانند کل گروه های جمعیتی را به خاطر کاستی ها و/یا نقص های خود سرزنش کنند. علاوه بر این، به طور طبیعی وقتی شما را کنار می زنند، درد دارد. وقتی خودتان بتوانید این کار را انجام دهید احساس راحتی بیشتری می کند.

        پادشاه عزیز لطفاً قطعه را دوباره بخوانید و سپس برای من توضیح دهید که این خانم چه اشتباهی کرده است و مهمتر از آن دلیل غیرقابل انکار کجای این قطعه است که همه خانم های تایلندی آیسان فقط دنبال کیف پول شما هستند؟ من فکر می کنم آنها موافق هستند که او 15.000 بات برای خدمات او، هر چه که باشد، بپردازد. بعد از مدتی متوجه می شود که کافی نیست، شاید حوصله اش سر رفته و حتی می خواهد سر کار برود. صاحب خانه اجازه نمی دهد و بنابراین او توافق را زیر پا می گذارد. در هیچ کجا اشاره ای به این نشده است که او بیشتر پرداخت کرده است یا اینکه او خدمات خود را نکول کرده است، بنابراین هیچ کس ضرر نکرده است. برای آقایانی که پیشنهاد می کنند رابطه ای در اینجا وجود داشته است، فقط می توانم به نقل از فن خال بگویم: "من آنقدر باهوش هستم یا شما آنقدر احمقید؟"

        اما شاید بتوانید مرا متقاعد کنید که اشتباه می کنم. شاید بلافاصله آن واکنش‌های منفی را در مورد خانم‌های تایلندی از طرف خبره‌های «واقعی» تایلند درک کنم، که اتفاقاً معتقدم هرگز بیش از یک هفته بیرون از دروازه‌های شهر پاتایا یا یکی دیگر از شهربازی‌های تایلندی نمانده‌اند، در آینده بهتر است. من کنجکاو هستم.

      • شراب می گوید

        شاه عزیز
        من می خواهم به نظر شما در مورد وضعیت هانس بوس پاسخ دهم. اینکه او اجازه ندارد یا نمی تواند فرزندش را ببیند و بزرگ کند واقعاً ناراحت کننده است. با این حال، برخلاف آنچه شما پیشنهاد می کنید، آیا این داستان به تنهایی باقی می ماند یا می توانید 10 موقعیت دیگر را برای من نام ببرید؟ شما دوباره موضوع را تعمیم می دهید. این است که چگونه داستان ها و همراه با آنها پیش داوری ها وارد جهان می شوند.

        • پادشاه می گوید

          باکوس عزیز
          من احترام می گذارم که شما نظر متفاوتی نسبت به بسیاری از کارشناسان با تجربه دارید.
          واضح.
          با این حال، من دیگر برای این موضوع وقت نمی گذارم. دیدگاه ها و نظرات ما خیلی از هم دور هستند. همچنین می بینم که اگر شخص دیگری نظر دیگری در مورد کارگران جنسی Isaan داشته باشد، بلافاصله شروع به مسخره بازی می کنید.
          فکر می کنم اگر الان دهانم را ببندم برای همه بهتر است.
          من برای شما بهترین ها را آرزو میکنم.

  13. اوا می گوید

    همانطور که به پسرهای کوچک آموزش داده می شود که با اسباب بازی های پلاستیکی بازی کنند. متأسفانه بعداً در زندگی آنها هنوز متوجه نمی شوند که دوباره با پلاستیک بازی می کنند. شما حتی نمی توانید آنها را سرزنش کنید، واقعا. عشق و رضایت واقعی در واقع برای فروش نیست 🙂

    دیگر: خیلی خوب نوشتی! کاملا قابل درک است!

    و .. مردان پول شما را در خدماتی قرار می دهند که دنیا را زیباتر می کند، نه زشت تر. اکنون به هر دلیلی می توان دنیا را بهبود بخشید و چنین ماده ای را خرید، اغلب فقط به این دلیل که نمی دانید با هیچ تعبیری در زندگی خود چه کنید. خرج کردن برای کمک به دیگران، به عنوان مثال در مورد سوء استفاده / حفاظت از طبیعت / رنج حیوانات و به عنوان مثال خارج کردن زنان از فحشا، به جای آن، بسیار رضایت بخش تر است!!! همچنین در دراز مدت، انجام کارهای بسیار سرگرم کننده تر است. آیا دنیا زیباتر خواهد شد! موفق باشید در تمرین


پیام بگذارید

Thailandblog.nl از کوکی ها استفاده می کند

وب سایت ما به لطف کوکی ها بهترین کار را دارد. از این طریق می توانیم تنظیمات شما را به خاطر بسپاریم، به شما پیشنهاد شخصی بدهیم و شما به ما در بهبود کیفیت وب سایت کمک کنید. ادامه مطلب

بله، من یک وب سایت خوب می خواهم